به گزارش هنرنیوز؛ مهدی مافی در یادداشتی در تسنیم نوشت:«دختر» بازگشت سید رضا میرکریمی به روزهای خوب «خیلی دور خیلی نزدیک» و «یه حبه قند» است. فیلمی که توسط هیئت داوران هم استثنائا دیده شد و به حقش در نامزدی ها رسید. «دختر» داستان ستاره (با بازی ماهور الوند)، دختری آبادانی است که قصد دارد برای خداحافظی با یکی از دوستانش به تهران سفر کند. اما این سفر با مخالفت خانواده و در رأس آن پدرش (با بازی فرهاد اصلانی) همراه است.
بعد از سکانس ابتدایی بحث دخترها در کافه، به آبادان می رویم. شهری که تاکنون شاید تصویر درستی از آن را روی پرده سینما ندیده ایم اما میرکریمی با یک فضا سازی بسیار دوست داشتنی هم وجه صنعتی شهر و هم زندگی در ماورای صنعت نفت را نشانمان می دهد. در فضاهایی که کاملا مرز گذاری شده است. این تقابل کار و زندگی شخصی در شخصیت پردازی پدر ستاره، آقای عزیزی به شدت کارآمد بوده. به طوری که می توانیم شمایل مردی را مشاهده کنیم که در شغلش بسیار موفق است اما در بخشی از امورات زندگی شخصی به آن اندازه فوق العاده نیست.
در سمت مقابل مادری را می بینیم که مثل قریب به اتفاق مادران ایرانی نقش واسطه را بین پدر و فرزند ایفا میکند. نه دلش می آید از خواسته فرزندش چشم پوشی کند و نه می تواند نگرانی های پدر را نادیده بگیرد. مهران کاشانی در فیلمنامه آن قدر برای هر شخصیتش وارد جزئیات شده که بازیگر دقیقا می داند قرار است چه کاری انجام دهد و از این حیث کار بسیار ساده ای دارد. به صورت خیلی ساده و استاندارد گره افکنی را ایجاد می کند. حدود دقیقه ۴۰ نقطه عطف اول را داریم و با همین روند جلو می رود تا گره گشایی نهایی و پایان.
شخصیت ها کاملا پیش چشم مخاطب، روی پرده سینما شکل میگیرند و ما به راحتی با آنها همراه می شویم. از این کاراکترها نمونه های عینی زیادی را می توانیم کنارمان ببینیم. از سوی دیگر فضاها هم در فیلمنامه به خوبی در آمده و تقریبا هیچ سکانسی نبود که بدون کارکرد باشد. البته در فضا سازی نباید از نقش موسیقی استثنایی محمدرضا علیقلی و فیلمبرداری جذاب حمید خضوعی ابیانه هم گذشت که کاملا نقش خودشان را در خدمت فیلم ایفا کرده بودند.
از بعد کارگردانی هم «دختر» احتمالا دقیق ترین کارگردانی را در جشنواره امسال داشت. میرکریمی حتی با دکوپاژ هایش هم فراتر از فضا سازی، شخصیت پردازی کرده. کارگردان «یه حبه قند» بعد از کارگردانی هفت فیلم سینمایی، در اثر هشتم می داند چطور میزانسن را هم به بازی بگیرد. سکانس طلایی آشپزخانه را در نظر بیاورید. صدای قطرات آب کاملا فضا را سنگین و استرس زا میکند. در چنین فضایی خیلی سخت است که شما فرهاد اصلانی و مریلا زارعی را هم داشته باشید و باز فیلمتان از بازی ضربه بخورد. اصلا نمیشود.
میرکریمی که نشان داده می تواند از بازیگرانش بازیهای خیلی خوبی بگیرد، در «دختر» هم سنت شکنی نکرده. بازی فرهاد اصلانی با لهجه غلیظ آبادانی چیزی نیست که بشود راحت از کنارش گذشت. فرزانه (با بازی درخشان مریلا زارعی) اما واقعا داستان متفاوتی دارد. یک دختر آبادانی که سالها است در تهران زندگی میکند. با خانواده خودش آبادانی حرف میزند اما با تهرانیها بدون لهجه. شاید فقط زارعی میتوانست این نقش را تا به این اندازه خوب ایفا کند و به حق نامزد سیمرغ هم شد. باید برای ماهور الوند هم ابراز خوشحالی کرد که با «دختر» به سینما معرفی شد. او هم درخشان نقش خودش را ایفا کرده و شاید اگر فیلم اولی نبود، می توانست از سوی هیئت داوران نامزد سیمرغ هم بشود. با این حال نشان داد که قابلیتهای بالایی دارد و میتواند امیدهای زیادی در عرصه بازیگری داشته باشد.
میرکریمی در «دختر» الگویی مشابه «خیلی دور خیلی نزدیک» دارد. با این حال چیزی که تفاوت کرده این است که این سفر، سلوکی برای همه اعضای خانواده است. به همین جهت آخرین اثر میرکریمی تبدیل به یک فیلم بسیار آموزنده در راستای رفتار در خانواده است. خصوصا چیزی که فیلمساز روی آن مانور میدهد رابطه افراد خانواده با یکدیگر و مسئله آزادی و چارچوبهای آن است. خانوادهها در زندگی امروز دیگر مثل گذشته به صورت سابق اداره نمیشوند و همین موضوع باعث به وجود آمدن چالشهای جدیدی در زندگیها شده است. گاهی این مشکلات چندان هم بزرگ نیستند و شاید با قدری مفاهمه و صحبت کردن حل شوند، اما چالش بر سر همین عدم شکلگیری ارتباطهاست.
آقای عزیزی فیلم «دختر»، یک مرد از خانوادهای متشخص است. خانوادهای که روزگاری شیوه تعامل پدر این خانواده، با فرزانه باعث به وجود آمدن مشکلات عمیقی شده که با گذشت سالها نه تنها بهتر نشده که زنگار هم گرفته و انبار شده است. از سوی دیگر او در ارتباط با دختر کوچک ترش هم چالشهایی دارد. چرا که رفتارش تغییر نکرده اما شاید نسل جدید به علت تمایل و دسترسی به آزادیهای زیاد فردی در قالب رسانه و ارتباطات و ... بیشتر از عمه خود پذیرای برخوردهای این سبکی نیست و پدر باید برای تعامل و توجیه او نسبت به نگرانی هایی که در بارهاش دارد، وقت بیشتری بگذارد.
اگر پدر خانواده این شرایط مدیریت جدید را جایگزین کنترل گذشته نکند، فرزندان حتی اگر احترام را هم نگه دارند، اما کدورتهایی میان اعضای خانواده ایجاد میشود. ممکن است خیلی از این دلخوریها حتی درونی باشد. مثل آنچه در مورد ستاره میبینیم. ستاره دختر بدی نیست، اهل فرار از خانه هم نیست. اما توان توجیه پدرش را هم ندارد هر چند که نجابت دارد و اهل تقابل با او هم نیست، این نجابت هم محصول تربیت او در همین خانواده متشخص از طبقه متوسط جامعه است. پدر او مردی شریف، وابسته به خانواده و دلسوز است.صبر و تأمل او در طرز گفتگوها با همسرش قابل توجه است.
ستاره شاید مثل خیلی از دختران باحیای ایرانی نتواند و اساساً نخواهد رو در روی پدرش بایستد. برای همین رو می آورد به درد دل با عمهاش که «دختر» نسل قبل است و با وی هم چنین رفتاری شده اما او شیوه دیگری را انتخاب کرده که در مسیر فیلم غلط بودن آن مشخص میشود و چون هزینه آن را داده میتواند یک مشاور با تجربه باشد. در چنین محیطی دیگر پدر و مادر محرم اسرار فرزندان نیستند، چون درک متقابلی از هم ندارند چرا که فرصتی برای ایجاد تفاهم در نظر نگرفتهاند.
اشاره میکنم به سکانسهای کافه که دختران در مورد دغدغههایشان صحبت میکنند. خیلی از آنهایی که در آن جمع ترجیح میدهند مهاجرت کنند یا دیگر به خانههایشان برنگردند، افرادی هستند که در ارتباط با اعضای خانواده دچار مشکلند و در مقابل فرد یا افرادی هم هستند که با وجود موفقیت و دریافت بورس های تحصیلی و... فقط به خاطر رابطه خوبی که با خانواده شان دارند، دوست دارند به کشورشان و خانه شان برگردند. فضای جوانان امروزی فضای صحبت و منطق است. از پدران و مادران برای تصمیماتشان دلیل می خواهند. اما لزوما فضای والدین این گونه نیست و شاید خود را چندان نیاز به ارائه توضیح نمیدانند و برای این مسأله مهم حاضر به وقت گذاشتن نباشند.
اما همین اختلاف ممکن است باعث ایجاد مشکلاتی شود که دیگر حل کردن آنها به سادگی ممکن نباشد. نسخهای که میرکریمی می پیچد، یک راه حل منطقی برای خانوادهها به نظر میرسد. این که افراد، اراده کنند تا مشکلات را بین خودشان حل کنند. دیگر کنترل یک طرفه فایدهای ندارد.کنترلی که دلایلاش برای خانواده روشن نشده باشد، کارآمد نیست. شاید بهترین شیوه انتخاب و جایگزینی مسیر دوطرفه مدیریت باشد. کافیست پدر ملاحظاتش را با خانواده درمیان بگذارد تا این کنترل رنگی هوادارانه میان اعضای خانواده بگیرد و حتی خودکنترلی یک عامل امنیتبخش باشد که خواسته پدر را هم محقق میکند.همه اعضای خانواده باید دست در دست هم دهند و مشکلات را از سر راه بردارند. از سویی پدر دغدغهها و نگرانی هایش را به فرزندان منتقل میکند و از سوی دیگر فرزندان خواسته هایشان را به والدین میگویند و با صحبت کردن و تعامل است که میشود درک متقابلی از دغدغه ها و خواسته ها را به وجود آورد.
بد نیست اگر همه اعضای خانواده را به تماشای این فیلم ببریم. اثری که بسیاری از دغدغههای دختران جوان را با احترام به خانواده شان نشان خواهد داد و دل نگرانی های خانواده و علاقه ای که به فرزندانشان دارند را هم به دختران و حتی پسران یادآوری می کند و این که «رفتن» حل مسئله نیست، بلکه فرار از حل ماجرا است.
«دختر» به عقیده من همه چیزهایی که یک فیلم خوب باید داشته باشد را دارد. داستان، فیلمنامه خوب، کارگردانی، موسیقی، فیلمبرداری، بازی های فوق العاده بازیگران، طراحی صحنه و لباس چشم نواز و محتوایی انسانی و عالی. همه این ها باعث می شود این اثر یکی از دو سه فیلم برتر کارنامه کاری سید رضا میرکریمی باشد. بعد از «یه حبه قند» و در کنار «خیلی دور خیلی نزدیک». بهترین فیلم جشنواره شدن سخت نیست، همت می خواهد و سادگی.