حافظ در غزل «حاشا که من به موسم گل ترک می کنم/ من لاف عقل میزنم، این کار کی کنم؟» از عالم زهد و علم به دنیای سُکر و مستی میرود و امیدوار به بخشایش ایزدی است و در شوق دیدار دوست در بیت آخر غزل میگوید: «این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست/ روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم».
بیست و هشتمین مجموعه درسگفتارهایی دربارهی حافظ در روز چهارشنبه ۱۲شهریور ساعت ۱۶:۳۰ با عنوان «از مستی تا ترک هستی» به شرح این غزل اختصاص دارد که با سخنرانی دکتر عبدالرضا مدرسزاده در مرکز فرهنگی شهر کتاب واقع در خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمد قصیر (بخارست)، نبش کوچهی سوم برگزار میشود.