دکتر علیرضا انوشیروانی عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز گفت: صحبت من درباره کتاب از دیدگاه یک محقق و تطبیق گر است و چندان با مسائل و مفاهیم کلی کتاب خیلی کاری ندارم. من می خواهم مباحث کتاب را در قالب ادبیات تطبیقی بررسی کنم و طرح این پرسش که آیا «کتاب «با چراغ و آینه» پژوهشی است در ادبیات تطبیقی؟» که پاسخ آن هم ساده است.
وی با بیان این مطلب افزود: نکاتی را جهت تئوریزه کردن این کتاب که چگونه می شود آن را در حوزه ادبیات تطبیقی قرار داد خواهم گفت؛ برای مثال در صفحه ۱۹ کتاب گفته شده است که «بحث اصلی کتاب حاصل تأملات شخصی مؤلف است» و به نظر می رسد این مسئله کاملا مشهود است؛ در جای دیگری مولف آورده است : «در خلال مباحث کتاب هنگام بررسی روابط بعضی از شعرهای معاصر ایران با شعر فرنگی بارها به دفاع از خلاقیت شاعران ایرانی پرداخته ام ... » ادبیات تطبیقی یعنی ادبیاتی که صرفاً به تأثیر و تأثر نمی پردازد بلکه خلاقیت ها را باید در آن بررسی کرد و اشاره به این عبارت معروف که «ما خودمان را نخواهیم شناخت اگر فقط خودمان را بشناسیم» و این دقیقاً همان حرفی است که دکتر شفیعی کدکنی به تئوریزه آن پرداخته است، لذا اگر ما بخواهیم ادبیات فارسی مان را درست بفهمیم و به ریشه هایش برسیم به ادبیات تطبیقی نیاز داریم. ادبیات تطبیقی از آن جهت است که ما ادبیات خودمان را بهتر بشناسیم لذا ادبیات تطبیقی بسیار برای ادبیات فارسی واجب است.
وی با تأکید بر این نکته که «کتاب دکتر شفیعی کدکنی سندی است که ما در حوزه ادبیات تطبیقی کم کاری کرده ایم» اظهار داشت: در تمام کتاب منظور مولف این است که ما بدون شناخت شعر فرنگ نمی توانیم به شناخت شعر معاصر خودمان برسیم و من به عنوان یک تطبیق گر با استاد کدکنی موافقم، مطالبی چون تأثیرگذار بر تأثیرپذیر ارجحیت دارد، نویسنده بر مترجم ارجح است؛ کتاب بر یک فیلم سینمایی که از آن اقتباس شده ارجح است که نمونه هایی از یک تقابل دو گانه اند؛ چرا ما چنین تقابل هایی داریم؟ این موارد مباحثی است که همگی در حوزه ادبیات تطبیقی مطرح می شوند.
دکتر انوشیروانی تصریح کرد: مؤلف کتاب تلاش نموده است از این مسئله دفاع کند که خلاقیت کسی را که تأثیر می گیرد نباید دست کم گرفت، ما بسیاری از کارها را داریم که از خود اثر اصلی بهتر هستند مثل نمونه هایی در ترجمه که به مراتب در زبان مقصد از زبان مبدأ موفق تر بوده است. این طرز تفکر را دکتر شفیعی کدکنی مدنظر دارد. چون گاهی این تفکر وجود دارد که تأثیرگذاری در ادبیات به این منزله تلقی می شود که ما از خودمان هیچ نداشته ایم. نباید به این مسئله اینطور نگاه کرد همانطور که همواره افتخار می کنیم که شاعران ما همچون حافظ و سعدی و مولانا بر دیگران تأثیر گذاشته اند بنا به گفته دکتر شفیعی باید افتخار کنیم که ما هم تأثیرپذیرفته ایم ولی در این تأثیرپذیری تقلید یا خلاقیت بسیار اهمیت دارد.
وی افزود: شفیعی کدکنی در ادبیات کودکان هم معتقد به تأثیرپذیری در دوره های گذشته است لیکن امروز می بینیم که ادبیات کودکان ما در حال پیشرفت است و می درخشد و این حاصل خلاقیت است.
دکتر انوشیروانی تصریح کرد : ادبیات تطبیقی اصلاً به دنبال شکار منابع نیست بلکه وقتی که صحبت از تأثیر و تأثیر است از جایگاه منابع سخن می رود، برخی راه را در این حوزه اشتباه رفتند، چیزی که رنه ولک آن را رد می کند. در واقع Source Study یا به دنبال منابع گشتن در ادبیات تطبیقی امر پسندیده ای است ، سئوال مهم این است که اگر تأثیر گرفته کیفیت این تأثیر به چه ترتیب بوده است. یعنی واسطه برای محقق ادبیات تطبیقی بسیار مهم می شود ولی این به معنای شکار منابع نیست.
وی با بیان این مطلب که «ما به دنبال منابع می رویم که چرا و چگونگی تأثیرگذاری آن ها را دریابیم و این مسئله را باید به حساب ادبیات تطبیقی گذاشته شود» گفت: گوته همه اشعار حافظ را صد در صد نپذیرفته است یا امرسون وقتی از سعدی تأثیر می گیرد بخش هایی را می پذیرد و بخش هایی را نه و در واقع امرسون خردگرایی سعدی را می پذیرد ، به واقع نقد ادبی و ادبیات تطبیقی با هم همگرایی کامل دارند. اینکه مترجم یا مقتبس چه چیز را از ادبیات مبداء از آن خود می داند و در آن تغییر می دهد اهمیت دارد که در این راستا دکتر شفیعی کدکنی مثال و مصادیق خوبی آمده اند.
وی با اشاره به اینکه این کتاب منبع خوبی در حوزه ادبیات تطبیقی است خاطرنشان نمود : من به دانشجویانم در دانشگاه شیراز هم این کتاب را معرفی کرده ام زیرا پر از موضوع و پیشنهادهای جدید است. گرچه هیچ کدام یک از این موضوعات را توضیح نمی دهد زیرا هدفش این نیست؛ به طور کل می توان گفت که این کتاب تا حدودی ادبیات تطبیقی است و فاقد نظریه است ولی کتاب بسیار ارزشمندی برای محققان ادبیات تطبیقی به شمار می آید.