مفسرین از فریقین نوشته اند که این آیه شریفه درباره علی(ع) نازل شده است و مربوط به غدیر خم است. وحیی که بر پیامبر(ص) نازل می شده است دو گونه بود: وحی قرآنی و وحی غیر قرآنی. وحی قرآنی آن است که لفط و معنی از جانب خداوند بر پیامبر(ص) وحی می شده است که همین آیات و سوره های مبارک قرآن است. وحی غیر قرآنی آن است که معنا از جانب خداوند بر پیامبر(ص) وحی می شده و آن بزرگوار آن را با الفاظ خود بیان می کرده است، مانند: عدد رکعات نماز، کیفیت نماز، و دیگر احکامی که در قرآن نیست و پیامبر(ص) آن را بیان نموده است.
هر آیه ای که نازل می شد معنایش به پیامبر(ص) وحی می شد، لذا خداوند می فرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم» آنچه برای مردم در قرآن نازل شده استشما باید بیان کنی» و پیامبر(ص) از خود چیزی نمی گفت. درباره داستان غدیر هم چنین بوده است، ابتدا در روز عرفه وحی غیر قرآنی بر پیامبر(ص) نازل شد که باید در این اجتماع بزرگ، «حجةالوداع» علی را به جانشینی خود منصوب نمایی. ولی پیامبر(ص) در این اندیشه بود که مبادا بگویند او می خواهد پسرعموی خود را به خلافت پس از خویش تعیین نماید.
در ابلاغ فرمان تانی کرد و به تاخیر انداخت تا حاجیان به جحفه رسیدند، منطقه ای که حاجیان از یکدیگر جدا می شدند و آن اجتماع عظیم از هم می پاشید. در همین جا بر پیامبر وحی قرآنی شد و آیه شریفه نازل شد: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک» آنچه را در عرفه بر تو نازل کرده بودیم در حجفه برسان.
پیامبر فورا از شترش پایین آمد دستور داد آنها که جلو افتاده اند برگردند و آنها که عقب مانده اند خود را برسانند، نزدیک ظهر بود و هوا گرم. کنار برکه آبی به نام غدیر از جهاز شتران منبری ساختند، پیامبر(ص) نماز خواند آنگاه بر آن منبر بالا رفت، خطبه ای خواند و بعد از اقرار گرفتن از مردم در تبلیغ درست احکام خداوند، به آنان فرمود: «الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا بلی»؛ «آیا من در ولایت، بر مؤمنان از خود آنان سزاواتر نیستم، گفتند چرا؟» آنگاه دست در دست علی(ع) انداخت و او را بلند کرد چنان که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و تمامی جمعیت علی(ع) را دیدند، فرمود:
«اللهم من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و انصر من نصره، خدایا هر که من مولای اویم این علی مولای اوست، خدایا ولی باش آنکه را که علی را ولی خویش بداند و یاری کن آنکه را که علی را یاری نماید».
پیامبر(ص) عمامه ای داشت به نام (سحاب) با رنگ مشکی که با نه لایه آن را بر سر می بست، روزهایی که وفود (نماینده های قبایل) به دیار آن حضرت می آمدند آن را بر سر می گذاشت در روز فتح مکه نیز آن را بر سر گذاشته بود، همین عمامه سیاهی که سادات بر سر می گذارند، از آن بزرگوار به ارث برده اند. پیامبر(ص) این عمامه را روز غدیر خم برسر حضرت علی(ع) گذاشت و خلیفه دوم نیز این انتصاب را به حضرت علی(ع) تبریک گفت: بخبخ لک یا علی، اصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه
جانشینی حضرت علی(ع) پیش از غدیر هم مطرح شده بود
پیامبر(ص) در ایام حیات خویش چندین بار موضوع جانشینی علی(ع) را مطرح کرده بود ولی هیچ کدام خصوصیت جحفه را نداشت، به عنوان مثال اولین مرتبه سال سوم بعثت بود که آیه شریفه «و انذر عشیرتک الاقربین» بر پیامبر نازل شد آن حضرت بنی عبدالمطلب را فرا خواند، در جمع آنان فرمود: «ایکم یبایعنی علی هذا الامر فیکون اخی و وصی و وارثی ...»
کسی جز علی(ع) که آن زمان خردسالترین آنان بود نپذیرفت، پیامبر هم درباره اش فرمود: «هذا اخی و وصی و وارثی فاسمعوا الله و اطیعوه».
این کار بر بسیاری از آنان گران آمد و قتی که از مجلس خارج می شدند با تمسخر به ابوطالب می گفتند: «ان ابن اخیک یامرک ان تطیعک ابنک؛ پسر برادرت به تو دستور می دهد از پسرت اطاعت کنی!!»
در داستان غزوه تبوک هم چنان که در صحیح بخاری آمده وقتی پیامبر(ص) آن حضرت را در مدینه به جای خود گذاشت فرمود:
او ما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی من بعدی.
و موارد متعدد دیگر که همه اینها در اجتماعات محدود بوده و تنها اجتماع عظیم آن هم از اقطار مختلف، در جحفه بوده است و در روز هجدهم ذی الحجة. مورخان تعداد جمعیتی که آن سال در حجةالوداع بوده اند را از هفتاد هزار تا یکصد و چهل هزار برشمرده اند.
چنان که در تورات آمده، مشابه این کار پیامبر(ص) را، حضرت موسی درباره یوشع انجام داده است و آن حضرت را در ملا عام به دستور خداوند به جانشینی خود تعیین نموده و از بنی اسرائیل خواسته است تا از او اطاعت کنند و او را وصی و جانشین موسی بدانند.
پیامبر(ص) نیز چنان که هم در صحیح مسلم و هم در مسند حاکم آمده، در خطبه ای که آن روز خواند، فرمود:
«انی مخلف فیکم الثقلین؛ کتاب الله و عترتی، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی».
در روایتی دیگر داریم آن حضرت فرمود:
«لقد انبئنی اللطیف الخبیر انهما لا یفترقان حتی یردا علی الحوض» تمامی اینها نشان می دهد که قضیه غدیر تعیین جانشین برای پیامبر(ص) بوده است نه چیز دیگری.
دلیل تلاش نکردن حضرت علی(ع) برای جانشینی مطرح شده در واقعه غدیر
اگر شرایطی که سقیفه تشکیل شد و موقعیت حضرت علی(ع) را مورد توجه قرار دهید خواهید فهمید که حضرت امیر(ع) در سقیفه نیامد تا بخواهد احتجاج بکند، آنچنان که در کتاب های حدیثی و تاریخی آمده است، پیامبر اکرم (ص) روز دوشنبه رحلت کرد، حضرت علی(ع) به همراه چهار نفر دیگر: عباس عموی پیامبر و یکی از فرزندانش، یکی از آزادشدگان پیامبر و یک نفر از انصار مشغول غسل و تجهیز پیامبر(ص) شدند. در همین حال انصار در سقیفه گرد آمدند (سقیفه محل اجتماع عشیره است مربوط به شیخ عشیره که آنجا جمع می شوند) تا «سعد بن عباده» را به جای پیامبر(ص) برگزینند. آیا درباره سعد بن عباده از پیامبر توصیه ای رسیده بود؟ فضیلتی داشت؟ یا نه صرفا به خاطر آنکه رئیس قبیله بود مطابق زندگی عشیره ای و قبیله ای موجود در جزیرة العرب، به دنبال این بودند حال که پیامبر از دنیا رفته باید جانشین او از ما باشد. خبر به مهاجرین رسید، اینها نیز در سقیفه جمع شدند. این در حالی بود که جنازه پیامبر هنوز به خاک سپرده نشده است و دیگران مشغول غسل آن حضرت بودند.
عباس عموی پیامبر در همان حال که مشغول غسل و کفن آن حضرت بودند به علی(ع) پیشنهاد کرد: «یابن اخی امدد یدیک ابایعک؟ یقال عم رسول الله(ص) بایع ابن عمه فلا یختلف علیک اثنان؛ پسر برادم دستت را بده با تو بعیت کنم تا بگویند عموی پیامبر با پسرعموی او بیعت کرده، آنگاه دو نفر هم با تو مخالفت نخواهند کرد.»
حضرت نپذیرفت، فرمود: «ما مشغول تجهیز پیکر پیامبر هستم!» اختلاف مهاجرین و انصار بر سر جانشینی بالا گرفت، مهاجرین استدلال کردند که ما از قریش هستیم وابسته به پیامبر(ص)، عرب نمی پذیرد از غیر بستگان جانشین شود. اختلاف دیرینه «اوس» و «خزرج» عده ای از انصار را که می ترسیدند که حکومت به دست رقبایشان بیفتد با مهاجرین هم صدا کرد و در نهایت آنها که در سقیفه جمع بودند اکثریت با ابی بکر بیعت کردند.
همان روز دوشنبه کار را تمام کردند و از آن پس برای ابی بکر بیعت می گرفتند، روز بعد هم ابی بکر را به مسجد پیامبر(ص) که آن زمان حکم دارالحکومة را داشت آوردند خطبه خواند و نماز خواند. تمامی اینها در وقتی بود که علی(ع) مشغول تجهیز پیامبر(ص) بود زیرا بعد از اتمام غسل و کفن بنا شد مسلمانان ۵ نفر ۵ نفر و یا ده نفر ده نفر بیایند در همان خانه پیامبر بر آن حضرت نماز بخوانند و حضرت علی(ع) در آنجا آنان را راهنمایی می کرد. این کار از روز دوشنبه تا چهارشنیه به طول انجامید و شب چهارشنبه هم پیامبر را به خاک سپردند. مراسم دفن که تمام شد، مطابق وصیت پیامبر(ص) به علی(ع) که فرموده بود از دفن و کفن من که فارغ شدی ردا از دوش مگیر تا آنکه قرآنی که در خانه من هست آن را جمع کنی، حضرت علی به جمع آوری قرآن پرداخت. این قرآنی بود همراه با تفسیر، نوشته بر روی تخته، پوست، شانه گوسفند و ...، حضرت همه اینها را جمع آوری کرد، پس از جمع آوری آن را به مسجد آورد که متاسفانه آن را نپذیرفتند. حضرت هم آن قرآن را برگرداند و فرمود: دیگر آن را نخواهید دید! این همان قرآنی است که حضرت حجت(عج) آن را در مسجد کوفه بیرون می آورد و احکام اسلامی را به مسلمانان بر اساس آن تعلیم می دهد، زیرا آن همین قرآن است ولی با تفسیر و توضیحات.
بنابراین می بینید که در جریان سقیفه و انتخاب ابوبکر و حتی دو روز بعد از آن حضرت امیر(ع) به کار غسل و دفن پیامبر مشغول بوده و در هیچ یک از اجتماعات آنها نبوده تا بخواهد به حادثه غدیر با آنان احتجاج کند.
اولین باری که داستان غدیر میان عموم مردم مطرح شد
اولین بار که در ملا عام غدیر مطرح شد در زمان خلافت خود آن حضرت بود، زیرا تا آن زمان موردی که لازم ببیند و غدیر را مطرح کند پیش نیامد، چون ابوبکر بعد از خود نامه ای نوشته بود و طی آن عمر را به جانشینی خود تعیین کرده بود همان نامه را پس از مرگ او برای مردم خواندند و مردم هم با او بیعت کردند بعد از او هم داستان شورای شش نفره پیش آمد که یک نفر از آن شورا علی(ع) بود و به آنجا منتهی شد که همگان می دانیم. تا می رسد به زمان خلافت خود حضرت، چنانکه تفصیل آن در کتاب الغدیر آمده است.
روزی حضرت در مسجد کوفه بر بالای منبر فرمود: هر کس حدیث غدیر را شنیده است بگوید، چند نفر برخاستنند و زبان به اظهار آنچه در غدیر گذشته است نمودند. این اولین بار بود که بدون ترس در ملا عام فضائل علی(ع) گفته می شد و از غدیر سخن به میان می آمد و مردم همه می شنیدند و تا امروز آن شنیده ها در باره غدیر برای ما مانده است.