روایت فرزند دکتر الهی قمشهای از «زیرکیهای ملانصرالدین»
تاريخ : شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۵۴
شخصی از ملا پرسید: ملا چندسالی داری؟ ملا گفت: «چهل سال»، ده سال بعد در شهری دیگر همان شخص ملا را دید و پرسید که: «ملا اکنون چندسال داری؟» ملا گفت: «چهل سال». مرد گفت: «چطور؟ تو ده سال پیش هم که من پرسیدم چهل سال داشتی؟» ملا گفت: «چون حرف مرد یکی است.»
به گزارش هنرنیوز به نقل از خبرآنلاین، کتاب «زیرکیهای ملانصرالدین» تالیف شاهد قمشهای با مقدمه و توضیحات دکتر حسین الهیقمشهای در 331 صفحه و با قیمت 6500 تومان توسط انتشارات روزنه منتشر شد.
در این کتاب حدود170 لطیفه و حکایت (که بیشتر از منابع انگلیسی، لاتین، اینترنت و به صورت خاصتر حکایاتی که توسط ادریسشاه هندی نوشته شده) توسط شاهد قمشهای برگردان و گردآوری شده است.
این کتاب حاوی داستانهای کوتاه و طنزآمیز درباره معروفترین شخصیت داستانی مشرقزمین؛ «ملانصرالدین» است که 173 لطیفه آموزنده را دربردارد. همچنین دارای روایت 10 صفحهای است که گسترشی از یکی از داستانهای ملانصیرالدین به قلم نویسندهای غربی است. حرف مرد یکی است؛ تا وقتی در خانه حلوا هست؛ ادعای خدایی؛ انعام دلاک؛ پنبهکاری؛ دختر یا پسر؛ چرا زود مردی؛ عرض دنیا و وصیتنامة ملا از جمله عنوانهای داستانهای کتاب هستند.
در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم: «در فرهنگهای بزرگ جهان کم و بیش همه جا به شخصیتهایی برمیخوریم که در میان قوم خود به طنزگویی و لطیفهپردازی در پرده عبارات بلاهتآمیز شهرت داشتهاند و مردمان در فرصتهای مناسب کلام خود را با آوردن حکایتی از آنها میآراستند و آن را وصف حال میکرده و میکنند و گاه از مشابهت آن داستان با احوال موجود در جهت اثبات مقصودی بهره میگرفتند و در عین حال بر این وصف حال، خندهای بیخیال میکردند و گاه نیز در محافل دوستانه بیآنکه موضوعی در میان باشد هر کس لطیفهای از این گونه شخصیتها به یاد داشته باشد حکایت میکند و همگان خندهای سلامتبخش سر میدهند.
در غرب یکی از معروفترین شخصیتهای طنزگوی مردی است به نام «Owl Glass» یا «جغد عینکی» که اصلا آلمانی است و مجموعه حکایاتی از او در اوایل قرن شانزدهم به آلمانی انتشار یافته و سپس به همه زبانهای اروپایی ترجمه شده است و در مشرق زمین معروفترین اینگونه شخصیتها که بسیار بودهاند مردی است که او را با نام های جوحی، جحا، حجا، خواجه نصرالدین و ملانصرالدین میخوانند...»
در بخشی از این کتاب می خوانیم: «شخصی از ملا پرسید: ملا چندسالی داری؟» ملا گفت: «چهل سال»، ده سال بعد در شهری دیگر همان شخص ملا را دید و پرسید که: «ملا اکنون چندسال داری؟» ملا گفت: «چهل سال». مرد گفت: «چطور؟ تو ده سال پیش هم که من پرسیدم چهل سال داشتی؟» ملا گفت: «چون حرف مرد یکی است.»