مستندی که دادِ هاشمی را در آورد!
مستندی که دادِ هاشمی را در آورد!
کتاب «شهید فرهنگ» خاطراتی از شهید سیدمرتضی آوینی است که انتشارات دفتر نشر معارف آن را منتشر کرده و در آن خاطراتی از اطرافیان سید شهیدان اهل قلم گرد آمده است.
 
تاريخ : شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۵۴
به گزارش هنرنیوز؛ سیدمرتضی آوینی. همین سه کلمه کافی است تا تصاویر متفاوتی را به دهن شنونده یا خواننده آنها متبادر کند. «روایت فتح»، «مجله سوره سینما»، «فتح خون»، «آینه جادو»، «هنرمند متعهد به ارزش‌های انقلاب اسلامی» و ... شاید تنها بخشی از تصاویری باشد که به ذهن مخاطب خطور می‌کند.

فارس نوشت:به بهانه سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم نگاهی به کتاب «شهید فرهنگ» که از سوی دفتر نشر معارف منتشر شده انداختیم کتابی که می‌توان اسم دیگری نیز روی آن گذاشت. «آوینی در آینه خاطرات» هم عنوان مناسبی برای این کتاب است زیرا تصویری که خواننده بعد از مطالعه‌اش با آن مواجه می‌شود تصویری برساخته از خاطرات اطرافیان سیدمرتضی آوینی است. با هم بخشی از خاطرات این کتاب را مرور می‌کنیم.

*مستندی که دادِ هاشمی رفسنجانی را در آورد!


پس از ساخت [مستند] «بشاگرد» که بسیار نیز مؤثر واقع شد، آقای رفسنجانی، رئیس وقت مجلس، گفت که «چرا از بدبختی و مصیبت حرف می‌زنید؟ پس این هنرمندان تلویزیون چه کاری انجام می‌دهند؟ در جهت این انقلاب چه کاری می‌کنید؟ فقط بدبختی، فقر و فلاکت را می‌گویید!» این حرف‌ها حاصل چند اثر ساخته شده مرتضی در سال ۶۱ بود، مانند «هفت قصه از بلوچستان» و «بشاگرد». توانست جامعه را تکان دهد... شاید در این مقطع، به نظر مرتضی در جنگ اتفاقاتی نمی‌افتاد که لازم باشد از آن فیلم ساخته شود... اکنون شاید موضوع عجیب و غریبی نباشد، اما آن زمان، «بشاگرد» جامعه را بسیار تکان داد.

*ترک سیگار به خاطر امام زمان(عج)

چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد. دلیلی که برای این کار ذکر کرد این بود که آقا امام زمان (عج) در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند. در این صورت من چه طور می‌توانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ اینگونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد. در مورد هر آدم سیگاری این احتمال، هر چند ناچیز وجود دارد که یک روزی سیگار بکشد، ولی در مورد آقامرتضی این امر کاملاً غیر ممکن بود؛ چون اراده‌اش از اراده حق ناشی می‌‌شد. همان موقع باید می‌فهمیدم که شهید می‌شود.

*نظر رهبر انقلاب در باب روایت فتح

اوایل سال ۶۶ پس از شهادت تعدادی از همکاران‌مان با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار داشتیم. ایشان در این دیدار خصوصی حدود یک ساعت درباره برنامه روایت فتح صحبت کردند و بیش از هر چیز روی متن برنامه‌ها تأکید فرمودند. بعد از ما پرسیدند: نویسنده این برنامه کیست؟ شهید مرتضی آوینی کنار من نشسته بود. از قبل به ما سپرده بود درباره او صحبت نکنیم. ما سعی کردیم از پاسخ به پرسش آقا طفره رویم، اما آقا سؤال را با تأکید بیشتر تکرار کردند. ما ناچار شدیم بگوییم سید مرتضی. آقا فرمودند: «این متون شاهکار ادبی است و من آن‌قدر هنگام شنیدن و دیدن برنامه لذت می‌برم که قابل وصف نیست.»

*فریاد بر سر سازندگان یک فیلم به خاطر توهین به مقدسات

احتمالاً زمستان سال ۶۸ بود که در تالار اندیشه فیلمی را نمایش دادند که اجازه اکران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پُر بود از هنرمندان، فیلمسازان، نویسندگان و... در جایی از فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا (س) بی‌ادبی می‌شد. من این را فهمیدم لابد دیگران هم همین‌طور، ولی همه لال شدیم و دم برنیاوردیم. با جهان‌بینی روشنفکری خودمان قضیه را حل کردیم. طرف هنرمند بزرگی است و حتماً منظوری دارد و انتقادی است بر فرهنگ مردم، اما یک نفر نتوانست ساکت بنشیند و داد زد: «خدا لعنتت کند! چرا داری توهین می‌کنی؟!» همه سرها به سویش برگشت در ردیف‌های وسط آقایی بود چهل و چند ساله با سیمایی بسیار جذاب و نورانی. کلاهی مشکلی بر سرش بود و اورکتی سبز برتنش. از بغل دستی‌ام (سعید رنجبر) پرسیدم: آقا را می‌شناسی؟ گفت: سیدمرتضی آوینی است.

*مدیری با چند مسئولیت و دریافتی ۱۵هزار تومان

شد سردبیر ماهنامه سوره. یک بار که برای دیدنش به اتاقش رفتیم، در را باز کرد و گفت: «به اتاق ته دبیر خوش آمدید!» توانایی قلم او که مرهون اندیشه شکل یافته‌اش بود، در این ماهنامه رخ نمود و آن حس احترامی که گفتم، بی‌مانع در من اوج می‌‌گرفت و بالا می‌رفت. چندی بعد هم مسئول تصویب فیلم‌نامه‌های حوزه هنری شد و یک بار گفت: «سه چهار مسئولیت دارم، ولی دریافتی‌ام همان پانزده هزار تومان است.»

*نوشتن برای شهدا با وضو و نماز

پرسیدم آقاسید این متن‌ها را چطور می‌نویسی؟ از کجا می‌آید؟ گفت: «اگر دوست داری برای شهدا بنویسی وضو بگیر، دو رکعت نماز بخوان، سلام را که دادی بنشین به نوشتن. می‌رسانند به آدم.»

*یادگاری آوینی برای داوری اردکانی

او نظم و ترتیب عجیبی داشت و هیچ وقت خلف وعده نمی‌کرد. فقط یک بار و برای آخرین بار به وعده وفا نکرد. روز چهارشنبه ۱۸ فروردین از هم جدا شدیم، گفت پنج‌شنبه به فکه می‌روم و سه شبنه یا چهارشنبه هفته آینده می‌آیم، یکدیگر را ببینیم. نوشته‌ای هم از کیفش درآورد و به من داد و گفت: «این نوشته، ناتمام است. آن را بخوان.» گفتم: «بهتر نیست آن را تمام کنی؟» گفت: «خیر، نوشته را به من داد و خداحافظی کرد و رفت» و این یادگار او اکنون پیش من است.(راوی: رضا داوری اردکانی)

*جذب حداکثری به سبک شهید سید مرتضی آوینی

نگاه مرتضی با تمام ابعادش در مطبوعات و نوشته‌های خودش منعکس نمی‌شد و تفاوت‌هایی داشت که به ملاحظات ایشان برمی‌گشت؛ یعنی راجع به یک فیلم‌ساز می‌گفت: این آدم علیه السلامی نیست و عموماً دنبال منافع خودش است و بخش اعظم حرف‌هایش حقیقت نیست، اما یک مرتبه راجع به یک فیلم همان کارگردان، نقدی می‌نوشت که آدم برای عزیزترین نزدیکان خود هم نمی‌نویسد. یادم هست در مورد یکی از همین نقدها به او گفتم: مرتضی آنچه دیشب به من گفتی با آنچه نوشتی زیاد منطبق نیست. ایشان گفت بالاخره این آدم یک درصدی از تفکراتش انقلابی است، اگر من او را به تندی نقد کنم راحت از دست می‌رود و آن طرفی می‌شود باید هوایش را داشته باشیم.

*برای فهم ترمیناتور باید امام را بشناسی

آن زمان، فیلم «ترمنیاتور۲» تازه آمده بود و واقعاً به آن به عنوان یک فیلم سینمایی نگاه نمی‌کردند. یک مصداق بارز سینمای هالیوودی است. پای فیلم تقریباً دو و نیم‌ ساعته می‌نشینی، فکر می‌کنی چهل دقیقه نشسته‌ای. ریتم آن‌چنانی و بازی آن‌چنانی. این را به عنوان شاخص سینما معرفی می‌کردند. می‌گفتند اگر می‌خواهی همین را بفهمی، باید فلسفه بخوانی. باید امام را بشناسی. باید عرفان یاد بگیری، مقوله‌های عرفانی را بفهمی و نقد کنی. بفهمی ارزش‌های آن کجاهاست و سطح ارزش آن تا کجاست.
کد خبر: 90573
Share/Save/Bookmark