نگاهی به فیلمنامۀ «دموکراسی تو روز روشن»
تاريخ : سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۲۹
با همۀ کاستی های فیلمنامۀ «دموکراسی تو روز روشن»، داستان فیلم با وجود حرکت بر روی یک لبۀ تیغ در روندی پیش می رود که در نظر بیننده چندان آزاردهنده به نظر نمی رسد
به گزارش هنر نيوز به نقل از وبلاگ محمد تاجيك وسوره سينما آمده است، پرداختن به موضوع سفر انسان به جهانی دیگر همواره دغدغۀ سینماگران گوشه و کنار جهان بوده و هست. در سینما و تلویزیون خودمان هم نمونه هایی همچون «شب نشینی در جهنم» (موشق سروری، ساموئل خاچیکیان) و یا مجموعه های مناسبتی ماه رمضان ابتدای دهۀ هشتاد خورشیدی با محوریت این موضوع ساخته شده اند که البته چندان هم موفق نبوده اند. «دموکراسی تو روز روشن» یکی از واپسین نمونه هایی در این زمینه است که این روزها بر پردۀ سینماهای کشور آمده است.
فیلمنامۀ «دموکراسی تو روز روشن» بر پایۀ درام ایستگاهی و الگوی روایی سفر قهرمان بنا شده و پس از همان گره افکنی خوب اش (مصدومیت شدید شخصیت اصلی داستان در اثر انفجار یک بمب در ماشین اش) تکلیف مان با خط قصۀ فیلم روشن می شود؛ اینکه سردار امیر ستوده (حمید فرخ نژاد) پروسه ای را در جهانی دیگر (که به احتمال فراوان دنیای برزخ است) پشت سر می گذارد و جدا از آنکه داستان در زمان اکنون پیش می رود و امیر ستوده باید به برخی از پرسش های متولیان آن دنیا پاسخ دهد، پیشینۀ این شخصیت باز می شود و ما در کنار او با دیگر کاراکترهای داستان آشنا می شویم. البته خط روایی فیلمنامه بر پایۀ پیش روی امیر در منزل گاه هایی است که حجم اش تا میانه های پردۀ دوم فیلمنامه را به خود اختصاص می دهد و کوشش امیر برای برخی از اشتباهات گذشته اش که به چشم هیچ کس نیامده و در دنیای مادی از او یک شخصیت مقدس نما را پدید آورده، فیلمنامه را به سوی گره گشایی پایانی اش هدایت می کند. این مسیر قابل پیش بینی (برای مخاطب) می توانست سبب دافعه انگیزی فیلمنامه و سقوط فیلم شود؛ اما فیلمنامه نویسان اثر با تزریق حال و هوایی نسبتاً تازه و امروزی به فضای داستانی کار (به ویژه در صحنه هایی که در دنیای دیگر می گذرند) و نیز به کمک بار کمیکی که در دیالوگ ها و کنش های شخصیت اصلی قصه وارد کرده اند (که البته نمی تواند او را از حالت تیپیکال اش خارج کند)، داستان فیلم را اگر نگوییم دوست داشتنی کرده اند، اما می توان ادعا کرد که از خطر خشک و تخت بودن نجات داده اند. ریزه کاری های رفتاری و کلامی در کاراکتر امیر ستوده (که البته بخشی از آن مدیون بازی همیشه جذاب فرخ نژاد است) تحمل صحنه های طولانی حضور قهرمان داستان در دنیای برزخ را آسان کرده است. در این میان تقابل امیر ستوده با آن سرباز هخامنشی (ارژنگ امیرفضلی) و از آن مهم تر رویارویی او با کاراکتر نیک ذات (محمدرضا فروتن) به یک کشمکش کلامی بامزه و کمیک تبدیل شده است که اندکی از سنگینیِ سکانس تخت، طولانی و پُردیالوگ حضور امیر در دنیای برزخ کاسته است. هرچند که از دید منطق دراماتیک هم تقابل امیر و نیک ذات به یک نیروی پیش برنده در داستان تبدیل می شود و کاراکتر اصلی فیلمنامه را به سوی اتاق بازیافت (زمینه ای برای کنش بیشتر و تازۀ قهرمان) هدایت می کند. هر چند که از این جا به بعد همه چیز مطابق پیش بینی های مخاطب جلو می رود و روند کوشش امیر برای جبران گذشته در مسیری تخت و بدون جذابیت لازم پیش می رود و جز در لحظه هایی تقابل امیر با کاراکترهایی همانند همسرش فاطمه (نیوشا ضیغمی)، حسن جوادی و یا رزمندۀ مسیحی (نیما شاهرخ شاهی) آن پتانسیل لازم را برای جذب مخاطب ندارد.
در سوی دیگر کاراکترهایی داریم که بودن شان کمکی به داستان اصلی فیلم نمی کند و منطق حضورشان نیز در روند حرکتی خط روایی چندان آشکار نیست. برای نمونه می توان به کاراکتر انصافی (نیکی کریمی) اشاره کرد که کارگردان شناخته شده ای است و قرار می شود فیلمی در بزرگداشت سردار امیر ستوده بسازد. مقدمه چینی های فیلمنامه برای کاری که این شخصیت میخواهد انجام دهد در ادامه توجیه درستی ندارد و از آن همه حرف هایی که دربارۀ « فیلم متفاوت» انصافی زده می شود، چیزی جز چند گفتگوی ساده و بی کارکرد (همانند گفتگوی انصافی با دختر سردار [نیوشا ضیغمی]) نمی بینیم که به نظر می رسد بیشتر از آنکه به دنبال منطق و دلیلی برای این داستانک های فرعی در فیلمنامه باشیم، باید علت را در محدودیتهای تولید فیلم در ایران و نگرانی تهیه کنندگان از کارکرد تجاری آثارشان در گیشه جستجو کنیم. به همین دلیل حضور فرشتۀ مرگ (محمدرضا گلزار)- که این کاراکتر نیز بیشتر حضوری تزیینی در داستان دارد- در کنار انصافی در پایان داستان شور و احساسی در مخاطب پدید نمی آورد و در نظر بیشتر به وصله ای ناچسب تبدیل می شود.
با همۀ کاستی های فیلمنامۀ «دموکراسی تو روز روشن»، داستان فیلم با وجود حرکت بر روی یک لبۀ تیغ در روندی پیش می رود که در نظر بیننده چندان آزاردهنده به نظر نمی رسد (که البته بخشی از آن به پرداخت خوب صحنه ها در اجرا برمی گردد) و همین هم در سینمایی که این روزها تحمل بسیاری از فیلمهایش تا پایان شان کاری دشوار به نظر می رسد، نشان می دهد که نویسندگان «دموکراسی توی روز روشن» با تمام اندیشه ها و دغدغه های مذهبی شان به کارکرد شخصیت و فضاسازی در داستان توجه نشان داده اند و با آن که کارشان تا مرز رسیدن به اثری شاهکار فاصله های بسیاری دارد، اما حداقل جان مخاطبی که داستان شان را پی می گیرد، به لب اش نمی رسانند.
نويسنده:امیررضا نوری پرتو ي