این روزها فیلم سینمایی «فرزند چهارم» ساخته «وحید موساییان» در حال اکران عمومی در سینماهای کشور است. فیلمی که کوشش میکند روایتی جدید و نو از سرزمین به نام آفریقا و مردمان فقیر آن را تمام مصائب و مشکلاتی که دارند را به مخاطب نشان دهد. موسائیان فارغ التحصیل تئاتر از دانشکده هنر و معماری است و از سال سال ۱۳۶۵ کار فیلمسازی خود را از سینمای جوان خرم آباد شروع کرده است. وی که ساخت چندین فیلمهای کوتاه ۱۶میلیمتری و ۳۵میلیمتری را در کارنامه هنری خود دارد. تاکنون برای فیلمهای بلند و کوتاه خود برنده چندین جایزه از جشنوارههای داخلی و خارجی شده است. جوایزی مانند: جایزه ویژه هئیت داوران جشنواره مسکو و جایزه شرکت کداک، جایزه ویژه جشنواره فیلم بلژیک، جایزه کلیسای جهانی جشنواره مانهایم هایدبرگ آلمان، جایزه بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه جشنواره دوبرونیک کرواسی، جایزه مردمی پنجمین جشنواره بالی اندونزی، سیمرغ بلورین بهترین فیلم مستند بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر، تندیس بهترین تحقیق جشنواره برترین مستندهای سال، تندیس بهترین فیلم مستند از یازدهمین جشن سینمای ایران و... که هر کدام با توجه به ساختههای سینمایی و مستند این کارگردان نصیب وی شدهاند.
این کارگردان جوان سینمای ایران تاکنون فیلمهای سینمایی چون: «گل چهره»، «سرزمین گمشده»،«گوشواره»، «خانه روشن»، «تنهایی باد»، «آرزوهای زمین» و «خاموشی دریا» را ساخته است و فیلم سینمایی «فرزند چهارم» هشتمین فیلم او در مقام فیلمسازی برای سینما است.
فیلم روایت داستانی است به آن سوی آفریقا جایی که شرافت انسانی در گیر جنگ و قحطی میشود. فیلم به داستان زن سوپراستاری با نام «رویا کوهی» با بازی «مهتاب کرامتی» میپردازد که مدرن و خودسر است واز همسرش طلاق گرفته و با وجود مخالفت پدر و مادرش، به سومالی میرود و در آنجا دریگر مسائل انسانی و جنگی این سرزمین میشود. رویا دغدغههای هنرمندانه و انساندوستانه دارد و عاشق هنرعکاسی و سفر است، به من خاطر به آفریقا میرود تا با عکاسی خود بتواند مشکلات کشورهای مختلف را به مخاطب نشان دهد. رویا زنی ماجراجو، مدرن و عاشق بچه است وباکی از جنگ و درگیری ندارد تا جایی که در صحنههای تیراندازی و درگیری مسلحانه مردم سومالی با شجاعت از آنها عکس گرفته و کمک میکند. حتی در اکثر صحنههای فیلم هم مخاطب وی را در حال کمک به مردم میبیند. حتی در سکانسهایی هم مخاطب این بازیگر به اصلاح سوپر استار را در حال دلسوزی و کمکرسانی به مردم آفریقا میبیند. تاجایی که مخاطب با خوداش فکر میکند که رویا از «ابراهیم» با بازی «حامد بهداد» که پزشک منطقه است هم بیشتر به فکر مریضها و بیماران سومالی است. در صحنههای دیگری از فیلم وقتی که رویا همراه با «مسعود» با بازی «مهدی هاشمی» در بیابانی گرفتار میشوند هم رویا در اوج گرسنگی بیسکویتی را به خانوادهای گرسنه و نیازمند میبخشد. همیشه در سینمای ایران وقتی قرار بوده که اثری مورد نقد وبررسی قرار گیرد، صاحب اثر معمولا با ناراحتی و نگرانی پذیرای نقد و نقادی در خصوص اثراش بوده است. از آنجایی که نقد کردن و تحلیل یک اثر هنری در جامعه ما دارای جایگاه اجتماعی و فرهنگی شایستهای نیست. ضمن اینکه میتوان به این نکته مهم هم اشاره کرد که در سالهای اخیر عدهای که دانش و شناخت درستی از نقد و منتقد نداشتهاند. به شکل غیرحرفهای و غیراصولی نقد، نظر، تحلیل و یادداشت را با اغراض شخصی مخدوش کرده وباعث آسیبهای جدی به این حوزه شدهاند. بنابراین میتوان گفت که درنقد یک فیلم سینمایی امکان دارد سازنده اثر کمی از نقدو انتقاد دلخور شود. هر چند نقد باعث برطرف شدن نقاط ضعف یک فیلمساز میشود. در فیلم سینمایی «فرزند چهارم» هم وحید موساییان به عنوان کارگردان این اثر سینمایی باید بپذیرد که نتوانسته اثری منسجم و جذاب برای مخاطب سینمای ایران بسازد. هر چند وی و عوامل فیلماش تمام تلاش خود را به کار بستهاند اما باید گفت که کارکتر رویا در طول فیلم به درستی برای مخاطب پرداخت سینمایی نشده و برای مخاطب در طول اثر قابل باور نیست. در واقع این کارکتر که نگاهی ترحمآمیزدر بسیاری از صحنهها به مردم دارد و این نگاه ترحم آمیز را با عکاسی از آنها به نمایش میگذارد. بنابراین میتوان گفت که این کارکتر یعنی زن سوپر استار به دلیل نوع نگاهی که به مردم سومالی دارد نمیتواند برای مخاطب به عنوان یک قهرمان برای پیشبرد داستان فیلم مطرح شود.
مخاطب هم به دلایل مختلف نمیتواند این زن عکاس را در غالب یک عکاس به عنوان یک قهرمان و منجی برای مردم آفریقا به حساب آورد. نمیتوان کتمان کرد که فیلم سینمایی «فرزند چهارم» با توجه به تولید سختی که در خارج از کشورداشته و کوشش کرده که پیام انسانی دوستی و صلح کشورمان را به جهانیان عرضه کند اما ضعفهای فیلم به ویژه فیلمنامهاش مانع از این میشود که فیلم در خاطره مخاطب سینما به عنوان اثری ماندگار حک شود. چرا که علاوه بر فیلمنامه ضعیف و ناقص خود در خلق شخصیتهای اصلی خود هم دچار مشکل است و تصویرهای مستندوار از آفریقا و قحطی و فقرمردم آنجا را که هیچ گونه عنصر دراماتیکی ندارند، به خورد مخاطب میدهد و بر اساس همان کلیشههای قابلپیشبینی روایت خود را برای مخاطب بیان میکند. از سویی در فیلم بازی بازیگران به غیراز «مهدی هاشمی» چنگی به دل نمیزند و تنها نکته مثبت فیلم موسیقی «فریدون شهبازیان» است که توانسته در فیلم خوداش را به مخاطب عرضه کند.
همان گونه که در طول این سالها همه میدانند فیلمنامه مشکل اصلی سینمای این در امر تولید آثار سینمایی بوده است. مشکلی که سال به سال برطرف نشده و هر سال هم بر مشکلات اساسی سینمای ایران افزوده است. به نظر میرسد دراین فیلم هم مشکل اصلی نبود یک فیلمنامه جذاب و مخاطب پسند است. اثری که بتواند به معنای واقعی کلمه مخاطب را درگیر خود کند و او را از ابتدا تا انتهای فیلم همراه خود کند.