یادداشتی بر هنر محیطی؛
هنر، عصیان انسان معاصر!
مجموعه آثاری از هنر محیطی در پارک لاله تهران به اجرا در آمده است. به همین سبب این هنر را از نظر میگذرانیم.
تاريخ : چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۰۴
هنر محیطی، آنچه این روزها سرو صدایش را بیشتر میشنویم ریشه در میانه سده بیستم یعنی سالهای دهه 1950 میلادی دارد. به تعبیر کتب تاریخی؛ هنر محیطی اصطلاحی برای توصیف آثار سه بعدی است که تماشاگر بتواند به فضای آنها داخل شود و خود را در محیطی ساختهشده حس کند.
گرچه بسیاری بر این باورند که هنر محیطی از فرزندان هنر مفهومیست اماباید گفت؛ هنر محیطی نزدیک به دو دهه از هنر مفهومی متقدمتر است و ازین رو نمیتوان هنر مفهومی را ملاک تشریح هنر محیطی دانست. اما آنچه حایز ارزش بسیار است؛ ارتباط نزدیک این هنر با طبیعت و دیگر، ارتباط این هنر با جنبشهای سده بیستم است.
اگر جنبشهای سده بیستم را از نظر گذرانده باشید؛ به یقین چیزی از هنر خاکی یا Earth Art میدانید. هنری که در ارتباط مستقیم با طبیعت و به خصوص زمین، خلق میشد و برای ساخت از ابزار و امکاناتی محیطی چون شن و ماسه و خاک بهره میگرفت. این هنر در ابعاد بسیار وسیع و بر روی زمین اجرا میشد. اما این هنر نیز زاده هنر دهه 1970 میلادیست.
اما ریشههای هنر محیطی را میتوان در تحولات میانه سده بیستم دانست. جامعهای سربرآورده از جنگ جهانی، دنیایی روبه پیشرفت؛ و توسعه دانست. اما به راستی چرا انسان امروز چنین به دنبال تحول و گریزان از شیوههای کلاسیک هنریست؟
در پاسخ به این پرسش شاید بتوان گفت؛ هنرهای مدرن زاده رخدادهای اجتماعیاند. اتفاقاتی چون ورود به جهان صنعتی که بزرگترین پیامدش تنهایی انسان در جامعه خویش است. آنچه سبب شد تا انسان وجود خود را فریاد زند و از دیگر همنوعانش بخواهد تا او را ببینند. در حقیقت هنرهایی چون هنر بدن( Body Art )، هنر مفهومی( Conceptual Art)، هنر حرکت( Kinetic Art )، هنر زمینی( Earth art ) و بسیاری از هنرهای عجیب و قریب سده بیستم؛ فریاد انسان معاصر و مطالبه کردن توجه از سوی دیگران است. از سوی دیگر میتان گفت این هنرها تلاش هنرمند معاصرند برای بیدار کردند انسان مسخ شده قرن بیستمی و قرار است تا او را متوجه دنیای پیرامونش کنند.
هنرهایی چون هنر محیطی برگرفته از نیازهای انسانیاند که لای چرخهای صنعت و مدرنیته له شدهاست. در هنرهای محیطی یک عنصر غالب وجود دارد و آن طبیعت است. عناصر دیگری که ابزارهای خلق هنری هستند؛ در ارتباط با این عنصر اولیه معنا مییابند و غالباً مفهومی هشدار دهنده را به ذهن متبادر میکنند. البته باید این نکته را یادآور شد که بخش قابل توجهی از هنر در دنیای مدرن به شکلی هشدار دهنده خلق شدهاند. در واقع رسالت هنر در دنیای مدرن هشدار به فراموش شدن و از یاد رفتن ارزشهایی است که وجود و یا حضورشان برای بقای روح آدمی، حیاتی است.
در آثار محیطی که غالباً در پیوند با درختان و در ترکیب فرمی با آنها ساخته میشوند؛ هنرمند از فرمهای طبیعی بهره میگیرد تا مفهوم تازه ای ا منتقل کند. محتملاً این گونه هنری بر مبنای باورهای هنر برای هنر و شاید تعبیراتی شبیه آن شکل گرفته باشد. چراکه پیش از این، هنر دامنهای بدان گونه که امروز میبینیم نداشت. هنرمند بر بوم نقاشی، خیالات و آرزوهای خویش را تصویر میکرد و نیازی به بر هم زدن قواعد هنری حس نمیکرد.
اما به هر روی هنر محیطی به عنوان یکی از بخش های لاینفک هنر امروز شناخته میشود؛ و تنها از طریق بررسی در روابط اجتماعی میتوان به رموز آن دست یافت.
یادداشت: مینا عبدی