به گزارش هنرنیوز به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، محمد حمزه زاده در یادداشتی نوشت: این یادداشت را كلاً به عنوان یك مقدمه و دیباچه اولیه برای ورود به بحث بسیار استراتژیك و اساسی تولید ملی محصولات فرهنگی و هنری برای كودكان و نوجوانان در نظر بگیرید. موضوع، بسیار پیچیده و بحث، بسیار مفصلتر این است كه در چند كلمه و جمله و صفحه بشود به آن پرداخت و ادعا كرد كه حق مطلب به جا آورده شده است. اما از آن جا كه نمیخواهیم اسم این بچه را رستم بگذاریم و بعد بترسیم كه صدایش كنیم، سر حرف را از جایی باز كردهایم تا بهانهای بشود برای گفت و گو و تبادل نظر صاحب نظران و دلسوزان این عرصه. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید...
حدود بیست میلیون نفر از جمعیت كشور را كودكان و نوجوانان سنین زیر هفده سال تشكیل میدهند. این یعنی بیست و هشت درصد كل جمعیت كشور. اگرچه در ادبیات جمعیت شناختی و محاسبات و برنامهریزیهای اقتصادی و سیاسی برای این گروه سنی حساب خاص باز میشود، اما یقیناً از منظر فرهنگی و پرورشی، موضوع از اهمیتی ویژه برخوردار است. جمعیتشناسان معتقدند جامعة ایرانی در مرحلة جوانی است و دورة گذار به مرحله میان سالی این جامعه در پیش است.
جامعة امروز ایران بعد از انقلاب اسلامی، داعیهدار اسلام انقلابی و تفكر شیعی و احیای تمدن اسلامی است. برنامه این جامعه برای مهمترین بخش تشكیل دهندة جمعیت خود چیست؟ غیر از نظام آموزش رسمی كشور كه با چالشها و مسائل ریز و درشت خود روبروست، دیگر چه برنامه و نظام محتوایی و تربیتی مبتنی بر فرهنگ اسلامی و ایرانی و ارزشهای مذهبی و سبك زندگی ایرانی _ اسلامی به صورت مدون و مشخص نگاشته و طراحی شده است؟ و كدام نهاد یا سازمان یا اداره یا مؤسسه در حال تولید محتوی و محصولات فرهنگی و هنری و ادبی است؟ اگر مؤسساتی هست _ كه البته هست _ تولیدات آنها چه سهمی از بازار محصولات فرهنگی و هنری و ادبی كشور را به خود اختصاص داده است؟
بررسی وضع موجود در چند زمینه شاخص مثل اسباب بازی، كتاب، فیلم و انیمیشن، بازیهای رایانهای و بازیهای الكترونیك نشان خواهد داد كه نظام فرهنگ و هنر ما چه زمین مساعد و مهمی را در اختیار بیگانگان قرار داده كه هر چه دارند و میخواهند در آن بكارند و درو كنند. و پیدا كنید و پیدا كنیم زمان و مكان روزی را كه قرار است با این اوضاع به چشماندازهای آرمانی ترسیم شده برسیم.
چه باید كرد؟
در یك كلام، نیازمند طراحی نظام تولید محصولات ملی برای كودكان و نوجوانان كشور هستیم. اما بایدها و نبایدهای این نظام چیست و از كجا باید شروع كرد؟ موارد زیر به نظر من بخشی از اقداماتی است كه برای شروع كار لازم است:
۱. صنعتی كردن تولید محصولات برای كودكان و نوجوانان
به نظر می رسد وقت آن رسیده كه تولید محصولات فرهنگی و هنری را به طور كل و تولید محصولات برای كودكان و نوجوانان را به طور خاص، به سمت صنعتی شدن پیش ببریم. مهمترین ظلم را به حوزة تولید محصول هنری آن زمان روا می داریم كه خط پر رنگ و ضخیمی بین فرهنگ و اقتصاد می كشیم. مدتهاست هر كار غیر اقتصادی و حتی ضد اقتصادی را با برچسب "فرهنگی" شناسایی كردهایم. در ادبیات برنامهریزی و بودجهنویسی، پولی را كه به امور فرهنگی اختصاص میدهیم، مترادف با هزینه قطعی می گیریم و آن را بدون درآمد و بی بازگشت تلقی می كنیم. در حالی كه چنین نیست و این موضوع بدیهی را باید جابهجا حتی برای وجدان خودمان اثبات كنیم. در حالی كه اگر "دورة گردش عملیات" را در تولیدات و خدمات فرهنگی و هنری به درستی شناسایی و احصا كنیم، دیگر هیچ كار و محصول و خدمت هنری را مساوی با هزینه قطعی و بیبازگشت نخواهیم دانست.
لازمه این كار، پوشاندن لباس صنعت به حوزة تولید محصولات فرهنگی و هنری است. ادبیات صنعتی میتواند مسیرهای بازگشت سرمایه و حتی میزان سودآوری كالاها و خدمات هنری را به ما نشان دهد.
۲. شناسایی مزیت نسبی تولیدات داخلی
ذائقة هر مخاطبی با محصولات و تولیدات فرهنگی و هنری برگرفته از آداب زندگی و فرهنگ همان مخاطب سازگار است. بر همین اساس، ذائقه و خواسته مخاطبان ایرانی با محصولات برگرفته از فرهنگ ایرانی هم راستاست. و اساساً توجه به محصولات خارجی كاملاً از سر ناچاری است. همچنان كه ذائقة یك مخاطب آمریكایی با محصولات هنری آمریكایی سازگارتر است. هر جا هم كه استقبالی از محصولات خارجی میشود، مربوط است به این كه میدان را خالی گذاشتهایم و خارجیها وارد شدهاند و گذشت سالیان، خود به ذائقه سازی منجر شده است. اما در مجموع، نظرسنجیهای صدا و سیما مثلاً در مورد فیلمها و سریالهای ایرانی و نیز نحوة سلوك مخاطبان سینما با فیلمهای سینمایی در طول تاریخ سینمای ایران نشان میدهد كه تماشاگران به طور كلی فیلمهای ایرانی را بیشتر میپسندند و دوست دارند.
در حوزة صنعت هنری، روانشناسی مخاطب ایرانی را باید از نحوة سلوكش با صنایع دستی و مثلاً فرش ایرانی مورد توجه قرار داد. و نه مثلاً با صنعت اتومبیلسازی. یا باید سلوك ایرانیان را با غذاهای ایرانی و نحوه رفتارشان را با غذاهای خارجی بررسی كرد. ایرانیان، غذای ایرانی را ترجیح میدهند. فیلم و داستان ایرانی مثل برنج ایرانی است. آیا در ایران كسی هست كه برنج خارجی را به برنج ایرانی ترجیح دهد؟ (پال اسپراكمن، مترجم آمریكایی كتب حوزه هنری میگفت: ایرانیها پیتزا را هم ایرانی كردهاند. آنچه كه شما به اسم پیتزا میخورید، هیچ ربطی به پیتزای ایتالیایی ندارد!)
طبیعی است كه باید در طراحی تولید محصولات هنری به مزیت نسبی آنها كه ایرانی بودن آنهاست، توجه كنیم. استقبال مخاطبان كودك و نوجوان از آثار انیمیشن ساخته شده ایرانی( مثل شكرستان) كه اقتضائات هنری و فنی این صنعت را رعایت كردهاند، نشان میدهد كه در بازار رقابت با محصولات خارجی، وضع ما با فاصله زیادی از رقبای خارجی بهتر است.
ادبیات، تاریخ، فرهنگ، باورها، زبان و مولفههایی متعدد از این نوع، محصول ما را به مشابه خارجی برتری میدهد. چه قدر به این داشتهها توجه كردهایم؟!
به عنوان یك مورد دم دستی، پشتوانة تولیدگران ادبی ما را چنانچه بخواهند در حوزه ادبیات داستانی یا حكمتهای برگرفته از متون كهن كار كنند در نظر بگیرید. واقعاً غیر از این كه فرهنگ و ادبیات ایرانی را با برچسبهای "غنی" و " قابل افتخار" و"ماندگار" به موزهها سپرده باشیم، چه بهره قابل اعتنایی از آنها بردهایم؟
۳. لزوم توجه به مطالعات و پژوهش های زیرساختی
یكی از مهمترین مطالعات زیرساختی، مطالعات ناظر به وجه صنعتی و تجاری محصولات فرهنگی و هنری است. امروز صنعت سرگرمی را یكی از پر درآمدترین صنایع میشناسند. اما از این اطلاعات سطحی و روزنامهای كه بگذریم، به جرأت میتوان گفت كه كمترین اطلاعات تولیدی در زمینه شناخت و مطالعات بازار محصولات و سرگرمیهای كودكان در ایران موجود نیست. حجم گردش سرمایه، مطالعات دقیق ذائقهسنجی، مطالعات سنجیده در باب تعریف گروههای سنی، سهم تك تك محصولات متنوع از بازار داخلی، نقش بازیگران عمده تجاری (و حتی تعداد آنها و نام و نشان ده تا از مهمترینشان) در كدام بانك اطلاعاتی مضبوط است؟ چه نهاد یا جایگاهی در حال رصد محصولات ورودی به كشور است و حتی به صورت آفلاین امكان ارائه اطلاعات اولیه را دارد؟ اطلاعات شبكه توزیع در كجاست؟ فعالان این حوزه كیستند؟ سهم هر كدامشان در تامین نیاز بازار چه قدر است؟
اینها سوالاتی ظاهرا ابتدایی است كه به سادگی به جواب مناسب نمی رسد. واقعاً آنقدر كه در زمینه محصولات دارویی یا غذایی برای كودكان كار و مطالعه شده، یك صدم آن در زمینة نیازهای روحی و روانی و نحوه تولید محصول هنری و سرگرمی برای كودكان كار نشده است. در بخش زیادی از نیازها كه تازه باید به دنبال اختراع چرخ باشیم!
یكی دیگر از مهمترین مطالعات زیرساختی، بحث نحوه تفكیك گروههای سنی و تعیین گروه مخاطبان یك محصول هنری یا ادبی است. روشن است كه امروز دیگر نمیتوان بر مبنای تقسیم بندیهای سنی و تحصیلی چهل سال پیش، برای محصولات فرهنگی تعیین مخاطب كرد. روش جایگزین چیست و كدام مطالعه و پژوهش جدی در این زمینه انجام شده كه خروجیاش امروز به كارمان بیاید؟
٤. توجه به رویش و پایش نیروی انسانی
هنرمندان و تولیدگران حوزه صنعت هنری كودك و نوجوان، علاوه بر تخصص های مرسوم فنی و هنری، باید با روانشناسی و علوم تربیتی مخاطبان خود آشنایی كامل داشته باشند. كی و كجا و چه گونه در حال جذب و پرورش و آموزش این هنرمندان هستیم؟
٥. بازارسازی، بازاریابی ، بازارداری و بازارپایی
قبول داریم كه بازار محصولات و سرگرمیهای كودكان در دست ما نیست. اما به همین موضوع هم میتوان از وجه مثبت نگریست. از وجهی كه به ما كمك كند با بررسی سیر تصرف بازار و شیوه شناسی بازارسازی و بازارداری بیگانگان در این زمینه، به الگوهای بومی و منطقهای خودمان برسیم. امروز دیگر همهمان میدانیم كه مثلاً شخصیت عروسكیای كه در دست كودك ماست، چه مسیری را از منظر تولید و تجارت محصولات هنری طی كرده و از كدام دروازههای فرهنگی و هنری وارد خانه هایمان شده است. برایمان روشن است كه وقتی كودكمان را از طریق یك كتاب تصویری یا یك فیلم انیمیشن یا یك بازی رایانهای با آن شخصیت آشنا كردیم، (شخصیتی كه طراحی رفتار و گفتار و اعمالش طوری است كه خود را به دنیای ذهن و درون كودك تحمیل میكند) خواست غریزی او را در به دست آوردن این عروسك تحریك كردهایم. این راه طی شده را ما هم میتوانیم با الگوهای خودمان برویم.
در عرصهای دیگر، شهركها و سرزمینهای شادی و سرگرمی كه در ابعاد بسیار بزرگ در كشورهای مختلف تأسیس میشوند، بخشی از فعالیت بازارپایی است. سرنخ خیلی از جریانهای ترویجی هنری و فرهنگی در این شهركها دیده میشود. در ایران، نمونههای كوچك موجود، مملو از دستگاهها و بازیها و برنامههای صد در صد خارجی است. طراحی و ساخت شهربازیهای ایرانی لازم است در دستور كار ما قرار گیرد.
حلقه دیگر بازارپایی و بازارداری، فروشگاههای بزرگ عرضه محصولات برای كودكان هستند كه به جرأت میتوان گفت حتی یكی از آنها را در كشورمان نداریم.
حداقل دستاورد این بررسی این است كه میتوان مسیر مشابه را با محصولات و فرهنگ خودی طی كرد و به جواب رسید.
٦. لزوم تولید انبوه و متنوع محصولات جانبی
امروز كارشناسان و فعالان حوزه سرگرمیهای كودكان پذیرفته اند كه بازار، حوزه تأثیر و درآمد اقتصادی و فرهنگی "محصولات جانبی"ای كه بر اساس فیلمها و داستانها و انیمیشنها تولید میشوند، بیش از خود این فیلمهاست. و روشن است كه در طراحی پلان تجاری تولیدات هنری، سهم قابل توجهی از درآمد و سود را متوجه محصولات جانبی میدانند. طراحی و تولید یك فیلم انیمیشن كه هنوز با همه نوآوریهای فناورانه جزو گرانترین تولیدات در صنعت هنری است، نقطه آغاز یك فعالیت پر سود تجاری و یك اقدام شدیداً موثر فرهنگی است كه با ارائه محصولات متنوع جانبی تكمیل میشود. یك فیلم را میتوان به بخش زرهی نیروی مهاجم تشبیه كرد و محصولات جانبی آن را به پیاده نظام پشت سرش. كه در اصل، ورود و استقرار پیاده نظام است كه تصرف یك موقعیت را معنا و واقعیت می بخشد.
۷. نقش رسانههای فراگیر
در پردیس اقدامات و فعالیتهای صنعت هنری كودك و نوجوان، به كارگیری رسانههای فراگیر مثل تلویزیون و فضای سایبر و مطبوعات و تبلیغات محیطی، یك اقدام راهبردی است. در مثال این یادداشت، فیلمی كه دیده نشده و داستانی كه در شمارگان انبوه خوانده نشده، عملا نمیتواند سوژه محصولات جانبی بعدی باشد. اینجاست كه رسانهها و آثار هنری نقشی تعاملی در ربط با یكدیگر پیدا میكنند. آثار هنری دیده می شوند چون رسانه آن ها را مینمایاند و رسانه مخاطب مییابد چون آثار را نشان میدهد. روشن است كه رسانههای فراگیر هم به عنوان مصرف كننده و مشتری عمده محصولات و هم به عنوان مروج و جریان ساز همین محصولات، جایگاهی بلند بالا می یابند.
معنی این حرف این است كه توجه به رسانه و تعریف نقش و به كارگیری آن در صنعت هنری به طور كل و صنعت سرگرمی كودكان به طور خاص، یكی از مراحل اصلی و كلیدی است.
خلاصه
در پایان اجازه بدهید یك بار دیگر آن چه را گفتیم به شكل خلاصه مرور كنیم تا حاصل بحث روشن شود:
به شدت نیازمند طراحی نظام تولید محصولات فرهنگی و هنری ملی برای كودكان و نوجوانان كشور هستیم.
لازم است نگرش موجود به اقتصاد هنر اصلاح شود. فعالیت فرهنگی و هنری لزوماً غیر اقتصادی نیست.
تولید محصولات را در چارچوبهای صنعتی با همه اقتضائات و ملزومات آن تدارك كنیم.
روی مزیت نسبی تولیدات ایرانی در جلب مخاطب و تضمین اقبال مردمی حساب ویژه باز كنیم.
به نقش و سهم واقعی نیروی انسانی متخصص، پژوهش زیرساختی، بازارسازی و بازارپایی توجه كنیم.
در طراحی پلان تجاری و نقشه راه تولیدات، جایگاه محصولات جانبی را دست كم نگیریم.
از ابتدا به فكر تعریف نقش برای رسانههای فراگیر و بهرهگیری عملیاتی از آنها باشیم.