بخش پژوهشی:
بخش پژوهشی سازمان میراث فرهنگی را «پژوهشگاه میراث فرهنگی» تشکیل می دهد. این پژوهشگاه از پنج پژوهشکده تشکیل شده است: پژوهشکدۀ باستان شناسی، پژوهشکدۀ مردم شناسی، پژوهشکدۀ زبان شناسی و متون، پژوهشکدۀ حفاظت و مرمت و پژوهشکدۀ ابنیه و بافت. پژوهشکدۀ میراث فرهنگی در سال ۱۳۸۰ و زمان ریاست سید محمد بهشتی تشکیل شد تا طراحی و اجرای پژوهش در حوزه های زیرمجموعۀ خود را به طور مستقل و فارغ از دست اندازهای اداری انجام دهد. پژوهشگاه زمانی نشریه ای داشت به نام نامۀ پژوهشگاه که سالهاست منتشر نشده است. از میان پنج پژوهشکده نیز تنها پژوهشکده ای که نشریه ای دارد و گهگاه گردهمایی پژوهشی برگزار می کند پژوهشکدۀ باستان شناسی است. دیگر پژوهشکده ها نه نشریۀ تخصصی دارند و نه کار پژوهشی چندانی انجام می دهند و اگر هم انجام می دهند خبری از آن در جایی منتشر نمی شود و اگر هم منتشر شود بازتاب چندانی نمی یابد. پژوهشگاه هنوز نشریۀ قدیمی خود به نام «اثر» را که یادگار سالهای پیش از تأسیس سازمان میراث فرهنگی و حاصل ابتکار شادروان باقر آیت الله زاده شیرازی بود منتشر می کند، اما این نشریه، که بیش از سی سال از آغاز انتشار آن می گذرد، به شدت نیاز دارد به روز شود و شکل و حالی امروزی تر به خود بگیرد.
اصلاحات لازم در بخش پژوهشی: پژوهشگاه میراث فرهنگی در وهلۀ اول نیازمند مدیری است قابل و توانا، مسلط به امکانات بالقوه در میراث فرهنگی ایران که اولاً خود، به سان چشمه ای جوشان ایده های پژوهشی ارائه داده و به پژوهشکده های ذی ربط ابلاغ کند که آنها را اجرا و به نتیجۀ مطلوب برساند و ثانیاً با انتساب افراد صالح، سالم و کارآمد و گوشزد به آنان پژوهشکده های زیر نظر خود را از رخوتی که سالهاست در آن فرورفته اند درآورد. پژوهشگاه نیاز به شورایی پژوهشی – متشکل از رئیس پژوهشگاه و مدیران پژوهشکده ها – دارد تا اولاً پرسش های پژوهشی مناسب را شناسایی و ثانیاً برای پاسخ به آنها برنامه ریزی لازم به عمل آورد.
نشریۀ پژوهشگاه لازم است احیا شود و با ظاهر و زبانی مردم پسند اهم فعالیتهای پژوهشی پژوهشگاه را به اطلاع عموم مردم برساند. علاوه بر این، هر پژوهشگاه موظف است یک نشریۀ تخصصی برای خود داشته باشد تا نتایج پژوهش های پژوهشگران آن را منتشر کند. تصمیم گیری دربارۀ حجم، قطع، و فاصلۀ انتشار این نشریات بر عهدۀ شورای پژوهشی هر پژوهشکده خواهد بود. در عین حال، از هر پژوهشکده انتظار می رود که هر سال حداقل یک گردهمایی عمده برگذار و نتایج آن را منتشر کند. پژوهشگران هر پژوهشکده نیز موظفند هر فصل در زمینۀ نتایج فعالیتهای خود برای اعضاء پژوهشکدۀ متبوع و دیگر علاقه مندان سخنرانی کنند. پژوهشگاه موظف است با تأسیس بخش مجزایی برای انتشارات هم در زمینۀ انتشارات تخصصی (نشریات، کتاب، مجموعه مقالات، گزارشها، و تک نگارهای) و هم انتشارات برای عامۀ مردم در زمینه های مختلف میراث فرهنگی بار مهم و سنگینی از انتقال دانش ما دربارۀ میراث فرهنگی را هم به متخصصان و هم به مردم – که عطش سیری ناپذیری برای آموختن در این زمینه های هستند – انجام دهد.
بخش اداری/اجرایی: بخش اداری/اجرایی سازمان گسترده تر و پیچیده تر از آن است که بتوان در اینجا به جزئیات آن و مشکلات تمامی قسمتهای آن پرداخت. در صورت نیاز می توان در نوشته ای دیگر به طور اخص بخش اداری/اجرایی را شرح داد. در اینجا کفایت می کند اشاره کنیم که بخش اداری/اجرایی سازمان از چهار معاونت و سه نهاد تشکیل شده: معاونت اداری/مالی، معاونت میراث فرهنگی، معاونت گردشگری، و معاونت صنایع دستی که بجز اولی بقیه در حداقل قدرت خود در حال فعالیت هستند؛ و ادارۀ امور پایگاهها (که تمام قدرت اجرایی و بودجۀ آن را استانها به دست گرفته اند)، ادارۀ کل موزه ها، که آن نیز در حداقل قدرت مشغول فعالیت است، و روابط عمومی سازمان، که با بلعیدن معاونت معرفی و آموزش سازمان شکل گرفت، اما نه تنها نه اقدامی در جهت معرفی یا آموزش می کند، بلکه به دلیل پاسخهای تند و پرخاشگرانه اش به منتقدان به سازمان شهرۀ عام و خاص شده است! علاوه بر اینها، چهار موزۀ بزرگ زیر نظر سازمان وجود دارد که از ادارۀ کل موزه ها مستقلند: موزۀ ملی ایران، و کاخ موزه های سعدآباد، نیاوران، و گلستان.
بخش اداری/اجریایی اجرایی سازمان به لحاظ گستردگی و پیچیدگی ساختار آن نیاز به وقت، زحمت و دقت بیشتری دارد تا از وضعیت آشفتۀ کنونی به در آمده و راندمان مطلوبی به دست آورد. دو مجموعه عملیات اصلاحی در بخش اداری/اجرایی لازم به نظر می رسد؛ یکی در زمینۀ ساختار سیستمیک و دیگری در زمینۀ عوامل کنشگر. ساختار سیستمیک سازمان در حال حاضر به سان موتوری است که مدتهاست کارکرده، بدون این که سرویس شود. فلذا بهتر است کار اصلاحات از همانجا آغاز شود:
بازسازی و بهسازی: یکی از ضربات مهلکی که در این سالها به سازمان میراث فرهنگی وارد آمد به هم ریختن نظم ساختاری آن بود که هم بر پیچیدگی کارها افزود و هم موجب دوباره کاریها و بیهوده کاریهای فراوان و اتلاف وقت و هزینۀ فراوان شد. یکی از اقدامات مهم در جهت بازگرداندن نظم به سازمان میراث فرهنگی بازسازی و حتی بهسازی نظم و ترتیب سیستمهای اداری-اجرایی-پژوهشی آن است. برای این کار بهتر است به جای استفاده از مدلهای تجریدی مثالی ملموس بیاورم:
گردانندگان سازمان در سالهای دولتهای نهم و دهم مدام از گسترش گردشگری دم می زدند و حتی هزینۀ هنگفتی از بودجۀ سازمان را نیز به تبلیغ گردشگری اختصاص دادند. قول و قرار برای احداث سرویسهای بهداشتی در تمام راههای کشور و هتلهای هفت ستاره (!) در نقاط گوناگون را هنوز فراموش نکرده ایم. اما مرور ایام نشان داد که بوق و کرنایی که برای گردشگری به راه افتاده بود در واقع فقط راه دیگری برای حیف و میل بودجه ها و سرگرم کردن مردم و از تمام این وعده های سر خرمن یکی هم عملی نشد. وعدۀ دیگری که هیچ گاه عملی نشد احداث پارک موزه و تبدیل شماری از محوطه های باستانی به مجموعه های گردشگری بود. اکنون، پس از چندین سال، می بینیم که نه تنها این امر عملی نشده، حتی محوطه های باستانی مهم ما که سالهای سال پذیرای گردشگران فراوان و محل درآمد چشمگیری برای دولت بودند به چراگاه گله های گوسفند و بز (تخت جمشید) یا زباله دانی (شوش) بدل شده اند. چرا این امر رخ داده؟ زیرا کسانی که با این وعده های توخالی قصد داشتند مردم را از اهداف اصلی شان منحرف کنند حتی الفبای برنامه ای اصولی و سیستمیک برای تبدیل یک محوطۀ باستانی به یک سایت-موزه را نمی دانستند و فقط به شعار دادن دلخوش کرده بودند.
اکنون که دولت با کسر بودجۀ هنگفتی روبه روست سازمان میراث فرهنگی می تواند منبعی، ولو کوچک، برای درآمدزایی برای دولت باشد. روند کار بدین شرح است:
فعالیتهای باستان شناختی ===>> فعالیتهای مرمتی ===>> فعالیتهای گردشگری
اول باستان شناسان در یک محوطۀ باستانی حاضر شده و به کاوش در آن می پردازند. دوم، پس از پایان کاوش، در حالی که باستان شناسان مشغول تهیۀ گزارش تخصصی برای جامعۀ علمی و ساده برای عامۀ مردم هستند، مرمتگران وارد کار شده و محوطه را مرمت و قابل عرضه می کنند. سوم، محوطه به کارشناسان گردشگری تحویل داده می شود تا با ایجاد مسیرهای بازدید، تابلوهای راهنما، و اطلاعرسانی به شیوه های گوناگون محوطه را برای بازدید عموم آماده می کنند. در همین حال، بروشور اطلاعاتی محوطه، که به دست باستان شناسان آماده شده، منتشر و به هنگام خرید بلیط به بازدیدکنددگان تحویل داده می شود.
با عنایت به شمار بسیار زیادی از محوطه های باستانی در سرتاسر کشور که پبشتر کاوش شده اند، می توان از بخش فعالیتهای باستان شناختی عجالتاً صرفنظر کرد و بخشهای مرمتی و گردشگری را الویت داد. اگر بتوان در مرحلۀ اول در سطح کشور فقط صد محوطه را به این نحو آماده و عرضه کرد و فرض را بر این نهاد که در روز فقط ۱۰۰ بازدیدکننده به سراغ آنها بیایند و قیمت بلیط نیز برای هر نفر هزار تومان باشد(۱۰۰x ۱۰۰x۱۰۰۰ =10/000/000) روزانه ده میلیون تومان درآمدزایی برای دولت خواهد داشت، اما همه می دانیم که هم اکنون ما بیش از صد محوطه داریم که فقط نیاز دارند دستی به سر و روی شان کشیده شود، و محوطه هایی هستند که در روز صدها بازدیدکننده دارند، و هزار تومان نازلترین بهایی است که می توان برای بازدید از یک محوطۀ باستانی در نظر گرفت. بنابراین، می توان حدس زد که با برنامه ریزی صحیح و اجرای اصولی این برنامه ها، میراث فرهنگی می تواند روزی چند صد میلیون تومان برای اقتصاد کشور درآمد داشته باشد.
در کنار اینها، اگر دولت به طرفی پیش برود که روابط بهتری را با دیگر کشورهای جهان توسعه دهد و ذهنیت «تمام خارجیان جاسوس هستند» را که در دولتهای نهم و دهم بر سازمان حاکم بود به کناری نهد، پای گردشگران فرهنگی خارجی به ایران باز می شود، مبحث اشتغال و درآمدزایی به نحو چشمگیری تقویت می شوند و در کنار گردشگری، انواع و اقسام حرف، از هتلداری و راهنمای تور گرفته تا رستوران و سوغات فروشی و مسافربری (تاکسی، مینی بوس، و اتوبوس) گسترش می یابد. با تعقیب اصولی این مسیر در ظرف چند سال، هدفی که مدام حرفش را می زنند اما هنوز که هنوز است دستیابی به آن در حد خواب و رویا باقی مانده عملی شده و ایران به یکی از قطبهای گردشگری جهان تبدیل و از این راه میلیاردها دلار درآمد خواهد داشت.
بخش آموزشی: در اینجا بسنده می کند صرفاً بسنده می کند که اشاره کنیم که در سالهای اخیر، از رهگذر سیاستهایی مدیرانی که بیشتر به کمیت فکر می کردند تا کیفیت و دانشگاه را با تجارتخانه اشتباه گرفته بودند بخش آموزشی باستان شناسی گسترشی باکتری وار داشته. امروز ما نزدیک به ۲۰۰ دکترای باستان شناسی داریم که اکثریت آنان بیکارند. در مورد لیسانسه ها و فوق لیسانسه ها خود از این مجمل حدیث مفصل بخوان. دانشگاهها مدام در حال بیرون دادن فارغ التحصیلان باستان شناسی هستند بدون این که سازمان میراث فرهنگی جایی برای جذب حتی بخش کوچکی از آنها را داشته باشد. بررسی وضعیت بخش آموزشی باستان شناسی نیاز به پژوهشی گسترده و عمیق دارد که باید آن را به نوشته ای دیگر واگذاشت.
کامیار عبدی
استاد مدعو، دانشگاه تربیت مدرس