مکتب‌هایی برآمده از قلب مردم
نقدی بر از یاد رفتن هنرهای مردمی ایران؛
مکتب‌هایی برآمده از قلب مردم
هنرهای مردمی ایران علیرغم ارزش غیر قابل انکارشان؛ دستخوش بی مهری و فراموشی از سوی محققان زمانه حاضر اند. به همین سبب جایگاه این هنرها را از نظر می‌گذرانیم.
 
تاريخ : سه شنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۰۱:۴۸

آن‌چه به عنوان هنرهای مردمی ایرانی می‌شناسیم؛ بیش از پنجاه هنر مختلف را شامل می‌شود که از این تعداد بسیاری از آن‌ها جنبه کاربردی و برخی نیز جنبه تزئینی دارند. گرچه باید گفت که هنرهای ایرانی به هنرهای کاربردی شهره‌اند و بسیاری از زیثنت‌هایی که توسط هنرمندان ایرانی خلق می‌شد؛ هم چون هنرهای اروپایی در اختیار لذت و به تعبیر امروز «هنر برای هنر» نبودند. هنرهای ایرانی عمدتاً در خدمت تزئین اشیاء کاربردی پدید می‌آمدند. ازین رو می‌توان گفت هنر ایرانی در ارتباط مستمر با زندگی بشر بود و نمی‌توان آن را جزئی تفکیک پذیر از فرهنگ ایرانی دانست.
 
اگر به گذشته تاریخی هنر در ایران نظر افکنیم؛ در خواهیم یافت که هنرمندان از قدیم‌ترین آثار برجای مانده از هنرهای گوناگون، تا عصر صفوی، بیش از هر چیز، وابسته به حکومت و نیازهای زندگی درباری بودند. نسخ خطی در دربارها شکل می‌گرفت و هنرهای وابسته به آن‌ یعنی، کتابت، تشعیر، تجلید، صحافی، نگارگری، و ... همه د خدمت دربار پادشاهان بودند. قصرها و سکونت‌گاه‌ها به سبب ویژگی‌های ممتاز درباری، برترین معماران را جذب می‌کرد و هنرهای وابسته به معماری بدین ترتیب در دامان سلطنت و نظام پادشاهی شکل می‌گرفتند. بدین ترتیب می‌توان گفت که هنرهای ایرانی در خدمت نظام حکومتی بودند. 
 
اما با آغاز عصر صفویه و کم‌تر شدن قلمرو حکومتی و قدرت پادشاهان، هم‌چنین تعصبات مذهبی آنان، رفته رفته سایه حمایت درباری از هنرهای ایرانی رخت بر بست و هنرمندان برای ادامه حیات هنری خود، مجبور به ترک دربار شدند. به همین سبب هنر از طبقه اشراف، به دامن طبقه متوسط و توده مردم رسوخ کرد و آنان امتداد حیات هنرهای ایرانی را تضمین کردند. همین روند سبب شد تا شکل هنرها از شیوه ظریف و متناسب با سلیقه درباری به شیوه‌ای ساده تر و عامیانه تر که در عین حال به سبب ظرافت کم‌تر ارزان‌تر هم بود؛ تغییر شکل یابد. تغییر ماهیت هنر ایرانی از شکل درباری و عامیانه با ایجاد هنرهای مختلفی که در خدمت نیازهای طبقه متوسط و عامه مردم بود، منجر شد و در نهایت هنر درباری به هنر مردم کوچه و بازار تبدیل شد.
 
هنرهای مردمی ایران از کاخ‌ها به بازارچه‌ها حمام‌ها، مسجد‌ها، خانه‌های طبقه مرفه مردم، ظروف مصرفی، و ابزار دیگر نقل مکان کرد و هنرهایی چون؛ «نقاشی پشت شیشه»، «نقاشی قاب آئینه»، «نقاشی پرده‌های قلمکار»، «نقاشی لاکی»، «نقاشی قهوه‌خانه»،« نقاشی روی گچ»، «نقاشی روی کاشی»، «نقاشی قلمدان»، از این روند متولد شدند.
 
این انقلاب در عرصه هنرهای گوناگون آن‌ها را به طبع مردم نزدیک‌تر کرد و سبب شد تا هنرها به میل و به مراد مردم تغییر کند. هادی سیف در کتاب نقاشی قهوه خانه درباره نفوذ سلیقه مردم به هنرهای مردمی ایران می‌نویسد: «یکبار مرد قصابی به سراغ حسین‌آقا – حسین قوللر آغاسی - آمد و از او خواست تا تابلویی از لیلی و مجنون برای بکشد و به جای تصویر چهره مجنون تصویر چهره او را برای مجنون طراحی کند.»
 
به همین سبب بخش عمده هنرهایی که در زمان زند و قاجار پدید آمدند؛ از نظر رنگ و فرم قابل قیاس با هنر دوره‌های قبل خود نبودند. به سبب وسع مالی محدودتر مردم، ظرافت هنرهای مختلفی چون نقاشی کاسته شد تا مطابق با شرایط مالی‌ سفارش دهنده اثری باب طبعش خلق شود. کاسته شدن از کیفیت بصری آثار هنری در این ادوار نه تنها نکته‌ای منفی به شمار نمی‌رود؛ باید آن را بخشی از تاریخ اجتماعی ایران دانست. در این دوران که بسیاری از هنرشناسان اروپایی آن را عصر زوال هنر ایرانی می‌دانند؛ هنرمندانی از دل مردم کوچه و بازار بیرون آمدند که هنر زمانه خود را شکل دادند و ازین رو هرگز نمی‌توان بر این هنرها که بسیاری از آن‌ها و هنرمندانشان ناشناخته مانده‌اند؛ خرده گرفت و آن‌ها را خار شمرد. بلکه به نظر می‌رسد ضعف از هنر این دوران نیست و آن را باید از میزان شناخت ما درباره هنرهای مردمی ایران جستجو کرد.
کد خبر: 56030
Share/Save/Bookmark