سينماي غيرمتعارف ايران از آغاز تا «موج نو»
(1330)
تاريخ : جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۱۱
توليدات سينماي ايران در سالهاي باقيماندة دهة 1320 از حيث كميت اندك شمار و از نظر كيفيت غيرقابل اعتنا بود، و در دهة 1330 اگر چه فيلمهاي قابل بحثي مثل ولگرد (مهدي رييسفيروز)، مشهدي عباد (صمد صباحي)، چهارراه حوادث (ساموئل خاچيكيان)، خورشيد ميدرخشد (سردار ساگر)، هفده روز به اعدام (هوشنگ كاوسي)، برهنة خوشحال (عزيز رفيعي) و لات جوانمرد (مجيد محسني) ساخته شدند، فيلمهايي كه بهخلاف قاعدة عمومي سينماي ايران تهيه و توليد ميشدند به تعداد انگشتان يك دست هم نميرسيدند، بنابراين تأثير مهم و تعيينكنندهاي هم بر جريان عمومي سينماي ايران نميگذاشتند.
موضوعي كه با جريان عمومي سينماي ايران بهصورت سنت تغييرناپذير درآمد تأكيد بر قهرمان (جوان اول فيلم)، ضدقهرمان (آدم بد و منفي)، و مرافعه بر سر زني بود كه ابتدا در دام ضدقهرمان ميافتد و سپس به وصال قهرمان ميرسد. موضوع ديگري كه از همين سالها در سينماي ايران تثبيت شد اراية سنخ (تيپ)هاي ساكن و نامتغير بود؛ سنخهايي كه در طول فيلم تحول نمييافتند، و اگر از اين رو به آن رو ميشدند بدون پسزمينه و غيرمترقبه بود.
همراه با چنين موجي ـ كه فيلمهايي ابتدايي و غيرقابل بحث تحويل جامعه ميداد ـ سكانسهايي از پارهاي از فيلمهايي مثل مشهدي عباد، برهنة خوشحال، چهارراه حوادث و لات جوانمرد نسبت به سينماي ايران حس اميدواري برميانگيخت. مشهدي عباد نخستين فيلم «رئاليستي» سينماي ايران بود كه جنبههاي انتقادي آشكاري داشت. در واقع صمد صباحي به يمن نمايشنامة مشهور عُزير حاجيبگف و الگو قرار دادن فيلمي كه در آذربايجان شوروي براساس اين نمايشنامه ساخته شده بود، فيلمش را بهعنوان پيشدرآمدي بر «رئاليسم سينمايي» در ايران قرار داد، كه متأسفانه در همان سالها پيگيران و رهروان واقعي خود را نيافت. انتقاد به اصول اخلاقي جامعة كهن در اين فيلم، اگر چه خام بود، بهمقدار فراوان، تازگي داشت.
درواقع «مشهدي عباد» يكي از شخصيتهاي كمياب فيلمهاي ايراني است كه نه مطلق بد است و نه مطلق خوب؛ آدمي است دمدميمزاج و گدامنش، كه تا حدودي رفتار خلاف اخلاق، و طبيعتي هرزه دارد. موضوع ديگري كه مشهدي عباد را از فيلمهاي ماقبل خود متمايز ميكرد انسجام و ايجاز پارهاي از سكانسهاي آن (مثل فصلهاي به حمام رفتن مشهدي عباد و لوطيهاي همراهش و مذاكرة او با رضاخان وقايعنگار) بود.
از آنچه گفته شد ميتوان نتيجه گرفت كه سينماي ايران، سينماي قصه است. به تعبير شادروان ساموئل خاچيكيان تماشاگر ايراني خوانندة بهتري است تا بينندهاي دقيق. به همين دليل در فيلمهاي دهة 1330 و همچنين چند دهه بعدتر، كليات و اجزاي قصه است كه فيلم را ميسازد و كمتر نشاني از جزييات و انگيزة دروني ماجراها، شخصيتها، سنخها و روابط ميان آدمها در فيلمها ميبينيم. لات جوانمرد از معدود فيلمهاي نيمة دوم دهة 1330 است كه در آن همراه با تحول داستان، شكلگيري و نمايش شخصيتها هم ديده ميشود. كيفيت آشنايي ما با دو شخصيت اصلي فيلم (داش حسن/ با بازي مجيد محسني و فاطي/ كه نقش او را فخري خوروش ايفا ميكرد) مثال مناسبي براي نشان دادن توجه كارگردان به جزييات ماجراها، شخصيتها و روابط ميان آدمها است: عنوانبندي (تيتراژ) فيلم روي ميدان امينسلطان ميآيد، كه قرار است دو آدم اصلي از آنجا وارد قصة فيلم شوند. بعد داش حسن را ميبينيم كه سوار بر درشكه تصنيف «كوچهباغي» ميخواند، و در يكدو صحنه بعد با فاطي آشنا ميشويم. فاطي، دختر فريبخوردهاي است، كه چون نميخواهد به خواست نامادرياش تن به خودفروشي بدهد بهقصد خودكشي خود را جلو يك اتومبيل كرايه انداخته؛ اما با هشياري راننده جان سالم بهدر برده است. راننده گلايه ميكند كه چرا دختر ميخواسته او و زن و بچهاش را با انداختن خود زير اتومبيل وي به روز سياه بنشاند. داش حسن وارد معركه ميشود و با يك تكگويي ماهيت اخلاقي خود را روشن ميكند: «ببين عرصه چهقدر بهش تنگ شده كه ميخواسته خودش را بكشد.» قبل از مداخلة داش حسن جوان ژيگولويي، كه از غرض فاطي به خودكشي مطلع شده، سعي ميكند او را اغوا كند: «هستن اشخاص جنتلمن و متمدني كه ميتوانند از شما نگهداري كنند.» داش حسن «ژيگولوي متمدن» را ريشخند ميكند و كت او را از تنش درميآورد. جوان بهجز يقة پيراهن و دو آستين زير كت چيزي ندارد. محسني با همين صحنه بر تعارض دو فرهنگ (فرهنگ جديدي كه در حال شكلگيري است و «ژيگولوي متمدن» و جواني مستفرنگ، كه از فاطي هتكحرمت كرده، نمايندگان آن هستند؛ و فرهنگ ساده و سنتي مردم ميدان امينسلطان) تأكيد ميكند.
از اين لحاظ لات جوانمرد از معدود فيلمهاي دهة 1330 سينماي ايران است كه كارگردان آن براي پايهريزي سينمايي با «هويت ملي» به نمايش «سوژهاي ملي» و شخصيتهاي بومي پرداخته است. محسني چند هفته بعد از نمايش لات جوانمرد عقيدة خود را در اينباره چنين بيان كرد: «اصولاً دوست دارم فيلمي را كه تهيه ميكنم و بالاي آن مينويسم فيلم فارسي، اين تيتر؛ يعني فارسيبودن آن تا حدي كه امكان دارد مربوط باشد. اگر بنا باشد كه ما همهاش سوژههاي فرنگي را فيلم كنيم و از روي داستانهاي غربي فيلم بسازيم پس نميتوانيم ادعا كنيم كه ما فيلم فارسي تهيه كردهايم. به همين علت سعي دارم موضوعي كه براي فيلم در نظر ميگيرم تماماً جنبة ملي داشته و از لحاظ اخلاق و آداب منطبق با رسوم مملكت خودمان باشد.»
با توجه به اين ملاحظات لات جوانمرد فيلم مهمي است. فكر و قصة اصلي فيلم از محسني است، و دكوپاژ، فيلمبرداري و مديريت فني و صناعتي از احمد شيرازي. محسني ـ هر چند بهتعبير خودش ـ از بسياري فيلمسازان همدورهاش كم نداشت، شيرازي در عرصة مسايل صناعتي بيش از او صاحب «ذوق و تجربه» و سليقه و استعداد بود. محسني حدود سه سال پس از نمايش فيلمش در گفتوگويي راديويي همراه با فرخ غفاري و ابراهيم گلستان به نكات و واقعيتهايي اشاره كرد كه فضاي عمومي سينماي ايران را كه آنها در آن فيلم ميساختند آشكار ميسازد. او گفته است: «ما اصلاً نه مدرسة اينكار را بهطور كلي ديديم و نه تجربة زيادي داريم. شما خودتان ميدانيد كه فيلم فارسي هفتهشتده سال بيشتر نيست كه بهاصطلاح راه افتاده و ما هم هفتهشتده سال بيشتر سابقه نداريم. حتي مدرسة اين كار را هم نديديم؛ به خارج هم حتي آنطور كه لازم است نرفتيم ببينيم، و هر كوششي هم كه شده روي تجربة خودمان بوده، اين است كه بايد اقرار كنيم كه ما در مراحل اوليه هستيم و خُب اين شانس هم براي ما هست كه حسابي پيشرفت بكنيم.» و ابراهيم گلستان، كه بهويژه دو سكانس مهم از فيلم لات جوانمرد را پسنديده و به آن در همان گفتوگوي راديويي اشاره كرده بود، به محسني يادآوري كرد: «فيلم خوب فيلمي نيست كه سازندهاش رفته باشد مثلاً فرض كنيد مدرسه. اين مسئله بهكلي جزو اساطير انتقادي سينمايي ايراني شده. در ظرف چهلپنجاه سالي كه سينماي دنيا به اين مرحله رسيده، فرض كنيد وقتي كه گريفيث شروع كرد به فيلم ساختن اساساً تنها كسي بود كه به اين فكر افتاد كه فيلم را چهجور درست كند. با كارهاي امثال گريفيث، چاپلين، كلر، ايزنشتين، پودوفكين و آدمهاي ديگر، قبل از اينكه مقداري معلومات مدون و مدرسهاي ايجاد بشود، كه در مدارس اين معلومات مدون درس داده بشود، اينها نظريههاي خودشان را ارايه دادند و براساس اين نظريهها فيلمهايشان را ساختند و بعدها اين معلومات مدون شد و بهصورت كتاب درآمد.» گلستان همچنين توضيح داد كه در فيلم لات جوانمرد صحنههاي خوبي وجود دارد كه معلوم است محسني آنها را بهدنبال حضور در كلاس درس نساخته يا مشابة آن را در كتابهاي سينمايي نخوانده، همانطور كه در فيلم او صحنههاي قراردادي و بدي هم وجود دارد كه قابل دفاع نيستند. او از بحث خود نتيجه ميگيرد: «شما براي ساختن صحنههاي خوب مدرسة بهخصوصي نرفتيد، بلكه خود را تسليم هنر، قريحه و احساس انساني خود كرديد و تسليم قراردادهايي كه به شما تحميل شد، نشديد.»