منبع: خبرگزاری - مهر
رد پای اهداف صهیونیسم در آثار استیون اسپیلبرگ به روشنی نمایان است . این مسیر را با فیلم "نجات سرباز وظیفه رایان " دیگر اثر فیلمساز دنبال می کنیم .
نجات سرباز وظیفه رایان (1998) کارگردان : استیون اسپلبرگ ، فیلمنامه : رابرت رودات. مدیر فیلمبرداری : یانوش کامینسکی. موسیقی: جان ویلیامز . تهیه کننده ها: بانی کرتیس، یان بریس ، استیون اسپلبرگ .
بازیگران: تام هنکس (سروان جان میلر ( ادوارد برنز (سرباز ریچارد رابین)، تام سایز مور (گروهبان مایکل هو آرث)، مت دیمون (سرباز جیمز رایان)، جرمی دیویس (سرجوخه تیموتی آپهام) ، جووانی رینیزی (سرباز ایروین وید) ، وین دیزل (آدرین کاپاراتزو(.
برخلاف فیلم "فهرست شیندلر" که در آن یهودیان طعمه زدوبندهای انگلیسی - آلمان هستند فیلم "نجات سرباز رایان " فیلم دفاعیه مشترک آمریکا - صهیونیسم است. اکثر فیلم هایی که هالیوود در زمینه جنگ جهانی دوم ساخته است با تاکید بر به نقش اصطلاح نجات بخشی آمریکا شکل گرفته اند. در همه آن فیلم ها این آمریکایی ها هستند که اروپا و به نوعی جهان را از شر فاشیسم نجات می دهند.
در فیلم نجات سرباز رایان بر این جنبه از فیلم ماموریت دیگر یا به نوعی کارکرد دیگر هم افزوده شده است و آن اینکه نجات سرباز رایان یهودی فرزند چهارم خانواده ف کسی که برادرانش در جبهه های دیگر کشته شده اند هم نمایان می شود تا نشان دهد صهیونیسم در جنگ جهانی دوم و بعد از آن یک متحد استراتژیک با نام ایلات متحده آمریکا داشته است .
سرباز رایان در این فیلم محل تلاقی هر دو کارکرد است که هم آمریکایی است و هم یهودی . هم دولت آمریکا گروهی از زبده ترین افراد ارتش خود را برای بازگرداندن او بکار می گیرد و هم خود سرباز جیمز رایان از آنچنان فداکاری و رشادت برخوردار است که تا لحظه به هم رسیدن نیروهای آمریکایی پیاده شده در نورماندی فرانسه به پلی که به پاریس ختم می شود حاضر نیست همراه با گروه اعزامی به فرماندهی سروان میلر به آمریکا برگردد.
جلوه های ویژه فیلم که با نهایت خشونت به تصویر کشیده شده اند و در آن دست ها و پاها ی چتربازان و پیاده نظام آمریکایی در نورماندی فرانسه با فرود خمپاره های آلمانی ها از هم می پاشد و بر زمین می ریزد بکار رفته است. البته جلوه های خشن در فیلم کارکردی بسیار عمیق دارند که القا کننده این فیلم هستند که آمریکا بابت نجات اروپا از شر فاشیسم چنین هزینه هایی را متحمل شده است .
داستان فیلم با ورود جیمز رایان پیر به گورستان "کولویل" در نورماندی آغاز می شود . او قبر کاپیتان میلر را پیدا می کند ، شاکرانه برپای گور می افتد.
اسپیلبرگ از شیوه بازگشت به گذشته دوراستفاده می کند و همراه با ذهن و خاطره جیمز رایان بیننده را به نورماندی فرانسه در 6 ژوئن 1944می برد. خشونت جنگ را که آلمانی ها آغاز کننده و تحمیل کننده اش هستند به شدت القا می کند که متقابلا ایجاد حق خشونت برای آمریکایی ها ضروری به نظر برسد. واحدهای چترباز آمریکایی هنگام فرود و سپس در ساحل دریا کشتار می شوند. تحقیقات بعدی نشان می دهد چهار هزار نفر از واحدها کشته شده اند.
سرباز جیمز رایان بعد از ساعت ها بی هوشی در میان اجساد به هوش آمده خود را به واحد مربوطه معرفی می کند. فیلم به ستاد مشترک ارتش آمریکا باز می گردد ؛ مادر سرباز جیمز رایان بعد از کشته شدن سه فرزند پسرش خواهان برگرداندن او است. بعد از مذاکرات رییس جمهوری و رییس ستاد مشترک ارتش به سروان میلر دستور می رسد که از ستاد نیروهای آمریکایی در فرانسه حرکت کرده سرباز جیمز رایان را به آمریکا برگرداند.
گروه سروان میلر از جبهه ای به جبهه ای دیگر می روند . سرباز رایان های مختلف را پیدا می کنند که هیچکدام سرباز جیمز رایان نیستند. ترکیب اولیه واحدها بعد از تحمل تلفات فرود در نورماندی به هم خورده و افراد در واحدهایی که متعلق به آنها نیست حضور پیدا کرده اند. در بین سربازان آمریکایی دعا و طلب آمرزش به روشنی دیده می شود که تاکید بر خدا باوری آنهاست.
سرانجام خلبان هواپیمایی که سرباز جیمزرایان نیز در آن بوده به سروان میلر کمک می کند تا برای پیدا کردن او مسیر فرود را جستجو کند. دوربین زوایای جنگ (خرابی ها، آواره شدن مردم نورماندی، ،از هم گسیختگی واحدهای آمریکایی) را در مسیر پی گیری گروه سروان میلر به تصویر می کشد.
سرباز جیمز رایان را زمانی می یابند که واحد آنها تنها واحدی است که باید پل ارتباطی به پاریس را محافظت کند و ورود ارتش آمریکا را تسهیل سازد. در مذاکرات بین سروان میلر که تا آن هنگام دو نفر از افراد خود را نیز از دست داده است با سرباز جیمز رایان و ابلاغ فرمان ستاد مشترک آمریکا و سفارش مادر ، سرباز رایان از برگشتن به آمریکا در آن شرایط خود داری می کند.
سرباز رایان با توجیه شرایط خاص جبهه به سروان میلر تاکید می کند که اگر مادرش هم جای او بود نمی توانست در چنین شرایطی جبهه را ترک کند. واحدهای آمریکایی فداکارانه می جنگند تا نیروهای کمکی شان رسیده پل پیروزی به سوی پاریس مورد استفاده آنان قرار گیرد.
فیلم به گورستان "گولویل" بر می گردد که جیمز رایان مسن در کنار همسر و فرزندش به گور کاپیتان میلر ادای احترام می کنند. جیمز رایان با چشمان اشکبار و با دغدغه خاطر از زنش می پرسد: آیا زندگی درستی داشته است؟ او نیز تایید می کند و فیلم به پایان می رسد.
نگاه ویژه اسپیلبرگ 1998 به وقایع 1944 حاصل آخرین رویکردهای حکومت آمریکا از دهه نود تا امروز است.
تعلق مذهبی دادن به آمریکایی ها به زمینه های تبلیغاتی مسیحیان صهیونیست در آمریکا بر می گردد که با اعلامیه ها و سخنرانی های مکرر برای ارتش آمریکا علاوه بر به اصطلاح نجات بخشی ملت ها از حکومت های غیر دموکراتیک ، در این دهه عنوان مذهبی نیز به آن بخشیده اند . در همین روند بارها واژه جنگ صلیبی از دهان جرج بوش پدر و پسر در سخنرانی ها د رمورد مبازاره با مسلمانان به گوش رسیده است.
کشیش های پروتستان هزاره گرا نیز به کمک رامسفد ، بوش، دیگ چنی و ... آمده اند که بگویند سربازان مسیحی آمریکایی باید در خاورمیانه آن چنان بجنگند که صلح واقعی با ظهور مسیح بدست آید و مسیح هزار سال پادشاهی کند. کشیش هایی نظیر "یت رابرسون" به شدت بر طبل جنگ در عراق و افغانستان می کوبند.
بر این مبناست که نگاه اسپیلبرگ به فیلم سرباز رایان تفاوت های اساسی با دیگر فیلم های مربوط به جنگ جهانی دوم دارد.
"هاری ترومن" رییس جمهور وقت آمریکا یهودی بود و طبیعی است که فرمانی ویژه برای ستاد ارتش آمریکا صادر کند تا به هر قیمتی سرباز رایان یهودی را زنده به آمریکا برگردانند.
این فیلم به جایگاه ویژه یهودیان در آمریکا تاکید می کند که از رییس جمهور تا رئیس ستاد مشترک آمریکا آن همه دغدغه برای زنده ماندن سرباز رایان دارند.
فیلم های اسپیلبرگ چه آن دسته که به صورت مستقیم به یهودیان می پردازد -فهرست شیندلر، نجات سرباز وظیفه رایان- و چه آن دسته که غیر مستقیم این حرکت را تداوم می بخشند -مانند ایندیانا جونزها و ...- باعث شده است دیگر یهودیانی که در اطراف شرکت او گرد آمده اند به کارهای مستقل خود بپردازند.
"رومن پولانسکی" دیگر یهودی فیلمساز مطرح آمریکایی بعد از مشارکت و همکاری با اسپیلبرگ فیلم های معروف خود "پیانیست" و ... را ساخته است . یهودیان دیگر که از اروپای شرقی و مرکزی آمده اند نظیر کامینسکی و... در کنار او فعال هستند.
اسپیلبرگ علاوه بر همکاری باهالیوود در شرکت فیلمسازی خود "آمبلین" با آرم کره و عنوان "دریم ورکز" در دو دهه گذشته در بخش های مختلف سینمایی ، تلویزیونی ، انیمیشن ، بازی های رایانه ای با گرد آوری مجرب ترین عناصر، تولیدهای بسیاری داشته و اکنون در عالم فیلم سازی قطبی تایین کننده محسوب می شود.
از سال 1978 اسپیلبرگ در مقام تهیه کننده توانست کارگردان ها، فیلمنامه نویس ها ، آهنگ سازان و ... قوی و متبحر را در اطراف خود گرد آورد. "زمه کیس" و" باب گیل " دو کارگردانی هستند که از اوایل دهه هشتاد همکاری شان را با اسپیلبرگ آغاز کرده اند .
"زمه کیس" با ساختن فیلم های "ماشین زمان"، "بازگشت به آینده" ، "چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت" و "فارست گامپ" جایزه اسکار هم بدست آورد.
"جودانته". یکی دیگر از فیلمسازان موفق شرکت فیلمسازی اسپیلبرگ است که فیلم ضد جنگی "سرباز کوچولوها" نام او را بر سر زبان ها انداخت. "سام مندز" یکی دیگر از فیلمسازان شرکت اسپیلبرگ است که فیلم هایی چون "زیبایی آمریکایی " که اسکار هم برد و فیلم "مکزیکی" و ... از ساخته های اوست .
شرکت های "آمبلین / دریم ورکز" امروزه فیلم های متنوعی می سازند: "مردان سیاهپوش " ، "تکامل" ، "نقاب زرو" ، " آخرین روزها" -که اسکار هم گرفته است-.
یکی از عوامل ورشکستگی فیلم های انیمیشن شرکت "والت دیسنی" تنگ شدن بازار به وسیله فرآورده های "آمبلین / دریم ورکز" اسپیلبرگ است.
فیلم های دایناسوری " دانیاسور کوچولو"، " دره شگفت انگیز" ، " مورچه ای به نام زی"، "شرک" و ... رقبا را از میدان بدر کرده است.
سریال های تلویزیونی اسپیلبرگ با همکاری زمه کیس، دانته، اسکورسیزی، هایمز ، دو ویتو، ایستوود و ریچارد ماتیسون مانند سریال های "مایه شگون" ، " قطار شبح" ، "اورژانس" ، "برادران همرزم" و ... موفقیت های بسیاری برای آنان به ارمغان آورده است و بیشتر از موفقیت های تجاری آنچه حیات و تکامل این فیلمساز و کمپانی اش را تضمین می کند تامین اهداف صهیون است وگر نه چه بسیار فیلمسازان موفق و پرمخاطبی که خلاف جهت آب حرکت کردند و زیر چرخ های ماشین فیلمسازی هالیوود له شدند.