نويسنده: محمدحسنلو
منبع: کتابنیوز
اتحاد جماهیر شوروی در سال 1957 موشکی به نام اسپوتنیک (Spotnik) را به فضا میفرستد تا نشان دهد دارای قدرتی است که میتواند شبکههای ارتباطی امریکا را توسط موشکهای بالستیک و دوربرد خود از بین ببرد. امریکاییها در پاسخ به این اقدام روسها، موسسه پروژههای تحقیقی پیشرفته ARPA را بهوجود آوردند. هدف از تاسیس چنین موسسهای پژوهش و آزمایش برای پیداکردن روشی بود که بتوان از طریق خطوط تلفنی کامپیوترها را به هم مرتبط نمود. به طوری که چندین کاربر بتوانند از یک خط ارتباطی مشترک استفاده کنند. در اصل قصد داشتند شبکهای بسازند که در آن دادهها به صورت اتوماتیک بین مبدا و مقصد حتی در صورت از بینرفتن بخشی از مسیرها جابهجا و منتقل شود.
در اوایل دهه 60 میلادی پل بارن (Paul Baran) طی مقالاتی بنیان اینترنت امروزی را طراحی کرد که اطلاعات و دادهها به صورت قطعات و بستههای کوچکتری تقسیم و هر بسته با آدرسی که به آن اختصاص داده میشود به مقصد خاص خود فرستاده میشد. به این ترتیب بستهها مانند نامههای پستی میتوانستند از هر مسیری به مقصد برسند؛ زیرا آنها شامل نشانی فرستنده و گیرنده بودند و در مقصد، بستهها مجدداً یکپارچه میشدند و به صورت یک مجموعه (پکیج) اطلاعاتی کامل درمیآمدند.
در مدت کوتاهی، اینترنت به رشدی غیرقابل وصف چه در حوزه خدمات و چه در بخش مخاطبان، رسیده است و مطمئناً دشوار خواهد بود که آینده این فناوری را پیش بینی کنیم. طبق نظر کارشناسان ماهانه 10 درصد به تعداد کاربران اینترنت افزوده میشود؛ ولی تعداد دقیق کاربرانی که روزانه از آن استفاده میکنند، هنوز مشخص نیست. کارشناسان تعداد رسمی کاربران اینترنتی را در سال 2000 پانصد میلیون نفر اعلام کرده بودند؛ که قطعاً در سالهای آینده علاوه بر افزایش بدون حد و مرز این تعداد، تحولات شگرفی را نیز در زمینه شبکههای اینترنتی شاهد خواهیم بود. در کنار این شانس جدید، کارشناسان مضرات و شاید خطراتی نیز برای نسل انسان سنتی در عصر مدرن پیش بینی میکنند.
یکی از این کارشناسان "تارا برابازون" است که شاید در نوشتههایش کمی عصبانی به نظر برسد؛ ولی بر اساس شواهد و قرائن و حوزهی تخصصی خود، به طور حتم صادقانه و با اطلاع صحبت میکند و در کتابش با عنوان "دانشگاه گوگل؛ عصر پست مدرن اطلاعات" بیشتر از اینکه درباره چگونگی جستجو در گوگل و رقابت این سایت با دیگر موتورهای جستجوگر اینترنتی سخن بگوید با سیاستهای آموزشی در عصر نوین مخالفت میکند.
حرف اصلی پرفسور برابازون این است که بر اساس سیاستهای غلط سیاستمداران بیسواد که توسط مدیران باسواد دانشگاهی حمایت میشوند، در نظام آموزش عالی فعلی و در عصر حاضر، بدون توجه به چگونگی یادگیری و محتوای علمی، دانشجو پذیرفته میشود و در این میان هیچگونه توجهی به توان علمی این دانشجو نمیشود. در آموزش عالی تعداد دانشجوهای ورودی همچنان افزایش مییابد؛ ولی وقتی امکانات و استاد کافی برای آنها وجود ندارد، نمیتوان با پیشرفت تکنولوژیهای اطلاعاتی و اطلاعرسانی، علاجی برای این نظام مریض آموزشی پیدا کرد.
او به عنوان یک استاد دانشگاه در نظام آموزشی حاکم در جهان غرب منطقی را حاکم میداند که از ساخت دانشگاههایی خبر میدهد که در نتیجهی حرص و طمع سیاستمداران سرمایهدار در قالب تجارتی به نام آموزش عالی متولد میشوند و تنها به ارائهی واحدهای درسی پیش بینی شدهای میپردازند و اصولاً به یادگیری آنها از سوی دانشجوها بیتوجهاند.
به گزارش کتابنیوز، پرفسور برابازون در حال حاضر در دانشگاه شهر برایتون تدریس میکند؛ ولی بیشتر کتابهای خود را با تجربیات گذشتهاش در استرالیا نوشته است. او معتقد است که مدیریت دانشگاهها به طور تنگاتنگی با سیاستهای هر دولت در ارتباط است. وی خاطر نشان میکند: "در گذشته، دانشگاه یا مرکز آموزش عالی نبود که کمر از 60 ساعت در هفته کار علمی داشته باشد؛ ولی حالا این میزان کمتر از حد انتظار است. حقیقت دارد که دستمزدها بهبود یافته؛ ولی فرهنگ کار و درس خواندن نه تنها در میان دانشجوهایی که عادت کردهاند مقالات علمی خود را از طریق جستجوی گوگلی به دست آورند، بلکه در بین استادان و معلمان نیز در این نظام مریض پذیرفته شده و آنها را در خود حل کرده تا حتی هیچگونه نارضایتی نشان ندهند."
برابازون در کتاب خود اعتقاد دارد گوگل به دانشگاهی تبدیل شده است که بعضی اوقات مطالبی با محتوای ضعیف در اختیار دانشجوها قرار میدهد و در مقدمهی کتاب خود هدف از تحریر کتاب تازهاش را اینگونه مینویسد: "کامپیوتر منبعی مناسب برای مشکلات آموزشی نیست و گوگل راه حل خوبی برای ارتباط بین جوامع و دنیای آنالوگ و دیجیتال و به طور کلی گذشته و آینده محسوب نمیشود."
وی در تمام هشت فصل کتاب از هدف اصلی خود برای انتقاد از روند و علاقهی دانشجویان برای جستجوی مطالب علمی در موتور جستجوی گوگل غافل نمیشود و در کنار نوشتههای انتقادی خود، از عوارض این روش در فرهنگ جامعه و میزان سواد آموزی دانشجو و دانش آموز نیز صحبت میکند. در فصولی که وی با توجه به تجربیات تدریس در استرالیا به مبحث سواد آموزی میپردازد؛ نه تنها به دادههای آماری و علمی استناد میکند، بلکه تجربیات شخصی خود را در افزایش علاقه دانشجوها به فضاهای مجازی نیز انعکاس میدهد.
به نوشتهی برابازون این روزها دانشجویان به این باور و اعتقاد رسیدهاند که هر چیزی در وبسایتها یافت میشود و وقتی میتوان مطلبی مشابه آن چیزی که استاد روز قبل در کلاس درس درخواست کرده را، به راحتی در یک جستجوی ساده پیدا کرد، چرا باید برای تهیهی آن و مطالعه و تحقیق، زحمت کشید و به علاوه این از لحاظ اقتصادی نیز مقرون به صرفه به نظر میرسد؛ چرا که در این صورت نیازی به مراجعه به کتابخانهها و کتاب فروشیها نیست. وقتی پول و هزینه از کتابخانهها به دنیای مجازی منتقل میشود، نه تنها افراد مبتدی در کار با کامپیوتر ضرر میبینند؛ بلکه کسی نیست که افراد را در انتخاب صحیح کتابها یاری کند.
عنوان کتاب نویسندهی زن استرالیایی هرچند مخاطب را در ابتدا به سمت گوگل سوق میدهد، ولی در اصل انتقاد اصلی برابازون متوجه مسئولان گوگل نیست؛ بلکه وی در حقیقت از نظام و فرهنگ غلط آموزش عالی در کشورهای غربی شکایت دارد. اینکه چرا به جای ترویج روشهای صحیح سواد آموزی بین دانشجوها، کلاسها و سخنرانیهای متعدد در زمینه ارتباطات الکترونیکی ترتیب میدهند و چرا به جای بالا بردن توان علمی استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاهها توانایی جستجوی دانشجوها در فضاهای مجازی افزایش داده میشود؟!
با اینکه برابازون به دلیل ارائه برخی مقالات و روشهای آموزشی سنتی و غیر مدرن از کشور استرالیا اخراج شده و تمام کرسیهای درس وی در دانشگاه ملبورن به فرد آنلاینتری واگذار شده است؛ ولی حتی در زمان اقامت در انگلیس نیز از انتقادهای خود علیه نظامهای آموزشی آنلاین دست بر نداشته است.
وی با توجه به تجربیات و مطالعات خود و سایر همکارانش در صفحه 55 کتابش یکی از نتایج اولیه دانشگاههای وابسته به موتورهای جستجوگر مثل گوگل را ایجاد مافیای آموزشی میداند و هشدار میدهد که قربانیان این مافیا را میتوان مهاجران و اقشار کم درآمد جامعه دانست.
او مینویسد: "...ثابت شده است با وجود نظامهای فاسد و سیاستهای جهتدار، دانشجوهایی که از خانوادههای کم درآمد جامعه میآیند، قادر نیستند تحصیلات خود را تکمیل کنند؛ چرا که ملاک انتخاب در دانشگاهها از رقابت و توان علمی به میزان درآمد و مشاغل پدران دانشجوها تغییر یافته است و به این مسئله، زن و مرد بودن، سفید و سیاه بودن و نداشتن مشکلات جسمی و معلولیت را نیز اضافه کنید..."
اصل خبر را اینجا بخوانید.