يادداشتي بر فيلم در ميان ابرها
بازهم در ميان ابرها
تاريخ : شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۶ ساعت ۲۰:۴۳
مریم بهروز
چند سالي است كه جاي فيلم هايي با موضوع دفاع مقدس يا حداقل موضوعي تحت عنوان آثار وتبعات جنگ خالي است حتي تعداد انگشت شمار آثار توليدي در اين ژانرهم كمكي به حال وروز اين بيمار در حال احتضار نكرده است. آنقدر كه وقتي دقايق ابتدايي فيلمي با تصاويري از جبهه ويا مناطق جنگي شروع مي شود يك جمله تكراري بازهم در ذهنها تكرار مي شود... اين يكي هم مثل بقيه!...پس يا بي خيال ديدنش مي شويم و يا ازسر كنجكاوي هم كه شده از رو نمي رويم ومي نشينيم تماشا مي كنيم!
اين بار اما با ديدن فيلم در ميان ابرها ومشاهده تصاويري از مناطق جنوب در همان دقايق ابتدايي فيلم قضيه كمي پيچيده شد ومن دچار يك سوء تفاهم شدم!نه به اين خاطر كه به شفا ي اين بيمار اميدوار شدم نه!... به اين خاطركه فهميدم اين فيلم اصلا هيچ خبط وربطي به دفاع مقدس ندارد!
با ديدن تصاويري ازجوانكهاي گاريچي كه در مناطقي از مرز ايران و عراق بار مسافران را حمل مي كردند اول فكر كردم قرار است قصه ايي از دردها و رنجهاي نسل بعد از جنگ ببينم اما نه... قضيه چيز ديگري بود!ومن چند دقيقه بعد فهميدم كه خيالاتي شده ام!آخر نه لو كيشن وميزانسن ها ربطي به موضوع فيلم داشت ونه حتي تاثيري در پيشبرد داستان آن، و به زعم كارگردان تمام آنچه كه به عنوان بستر وپس زمينه فيلم انتخاب شده شكل نوآورانه ايي بود براي روايت يك داستان عاشقانه!عشق پسرنوجوان ايراني گاريچي به دختر جوان عراقي راه بلد كه يادآور عشق پسر بچه فيلم مالناست به مالناي جوان وزيبا!با اين تفاوت كه شخصيتها، تنشها وانتهاي فيلم به نوعي اسلاميزه شده اند تا فيلم حداقل قابل نمايش دربخش معناگراي جشنواره باشد!فيلمي كه نه ساختاردرستي دارد ونه حرفي براي گفتن!
دراين فيلم همه چيزحتي تصاويرونماها آنقدر ساده انگاره اند كه گويي فيلمسازيادش رفته سينما يعني تصوير! تصاويري كه بايد ما رابه حال وهواي داستان فيلم ببرند وچيزي از درونمايهء آن به ما بگويند، اينكه فرم درخدمت محتوا باشد وفضا سازيها در راستاي آن شكل گيردد.
در واقع فيلم در ميان ابرها بواسطه نگاه سطحي - كليشه ايي به عشق وضعف پردازش در هر ساختاروپس زمينه ايي باز درميان ابرهاست!
گذشته از اين وجود صحنه هاي اضافي، شخصيت پسركان گاريچي كه بود ونبودشان تاثيري درفيلم ندارد و به طور خلاصه فيلمنامه و دكوپاژ بيمارگونه آن همه وهمه دست به دست هم مي دهند تا به اين فيلمساز فيلم اولي بگويند: الحب عذاب!
اينكه ايشان بيشتر ازاينها بايد به پاي عشقش يعني سينما خرج كند وبريزو به پاش راه بياندازد