شعر / محمدسعيد ميرزايي
و با چه قيد بگويم...؟
 
تاريخ : سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۶ ساعت ۱۳:۴۲
















محمدسعيد ميرزايي






كجاست جاي تو در جمله‌ي زمان؟ كه هنوز...
كه پيش از اين؟ كه هم ‌اكنون؟ كه بعد از آن؟ كه هنوز؟

و با چه قيد بگويم كه «دوستت دارم»؟
كه تا ابد؟ كه هميشه؟ كه جاودان؟ كه هنوز؟

سؤال مي‌كنم از تو: هنوز منتظري؟
تو غنچه مي‌كني اين بار هم دهان، كه: هنوز!

*
چقدر دلخورم از اين جهان بي‌موعود
از اين زمين كه پياپي... از آسمان كه هنوز...

جهان سه ‌نقطه‌ي پوچي ‌است خالي از نامت
پر از «هميشه همين‌طور»، از «همان كه هنوز»

ولي تو «حتما‌ً»‌ي و اتفاق مي‌افتي!
ولي تو «بايد»ي، اي حس‌ّ ناگهان! كه هنوز...

*
در آستان جهان ايستاده چون خورشيد
همان كه مي‌دهد از ابرها نشان كه هنوز...

شكسته ساعت و تقويم پاره پاره شده
به جست ‌وجوي كسي آن‌ سوي زمان، كه هنوز...

منبع: لوح













کد خبر: 993
Share/Save/Bookmark