این روزها در سینماهای تهران فیلم سینمایی «اینجا آخر دنیا» به کارگردانی مشترک «ابراهیم بخشی» و «شراره یوسفنیا» در حال اکران عمومی به شکل محدود است. این فیلم در ژانر وحشت ساخته شده و به دلایل مختلف تا کنون نتوانسته در سینماهای تهران از سوی مردم و علقه مندان سینما و حتی منتقدان هنر هفتم مورد توجه قرار گیرد. این فیلم در حالی این روزها در اکران عمومی به سر میبرد که از ساخت آن بیش از ۸ سال میگذرد و از سال ۱۳۸۲ تاکنون موفق به نمایش نشده است. فیلم داستان دختر دانشجویی به نام «گلرخ» با بازی «الناز شاکردوست» است که پس از مرگ برادرش سعی میکند با شرکت در کلاسهای انجمن روح، با روح برادرش ارتباط برقرار کند. اما در این حین روحهای سرگردان دیگری هم پیدا میشوند و او را مورد اذیت و آزار قرار میدهند. داستان اما از سفر عدهای از دانشجویان شروع میشود که در ویلایی در شمال گرد هم میآیند و به مرور تجربیات ترسناکی را تجربه میکنند که با قتل هم گره خورده و سرنوشت دیگری برای هر یک به وجود میآید. فیلم سینمایی «اینجا... آخر دنیا است» در طول این سالها به دلایلی مختلفی چون صادر نشدن مجوز نمایش فیلم روی پرده سینماها نرفت و در سال ۱۳۸۷ که موفق به دریافت این مجوز شد، تهیهکننده اثر از اکران عمومی فیلم سر باز زد و اما این روزها با همه حواشی که فیلم داشته اکران شده است. در کشور ما ساختن فیلم سینمایی درژانر وحشت داستان طولانی دارد و در طول این سالها خیلیها تلاش کردند که بتوانند فیلم یا سریال در ژانر وحشت بسازند اما تاکنون موفق نبودهاند. چرا که بیشتر از آنکه فیلمشان باعث ترس، اضطراب، وحشت، و دلهره مخاطب شود اسبابی برای خنده مخاطبان سینما بوده است. ژانر وحشت در سینمای ایران از قدمت و اصالت لازم برخوردار نیست و تا کنون آثاری که در این خصوص ساخه و روانه اکران شدهاند نتوانستهاند مانندآثار خارجی انتظارات را براورده سازند. به همین دلیل فیلمسازان ما اگر شناخت و درک درستی از ساخت این گونه آثار نداشته باشند، نمیتواند قواعد آن را بازتعریف و ایرانیزه کنند. هر چند در برخلاف دیگر ژانرهای سینمایی، ژانر وحشت تاکنون در سینمای ایران به دلایل مسائل فرهنگی، اجتماعی و انسانی در رشد و تعالی نسبت به سایر ژانرها ناکام بوده است، به عبارتی دیگر سینمای ما هرگز در ورود به ساخت فیلمهای سینمایی در ژانر وحشت موفق نبوده است.
ساخت فیلمهایی سینمایی چون «شب بیست و نهم» ساخته «حمید رخشانی» بدون شک مهمترین اثر سینمای وحشت ایران است. در این فیلم، قواعد و مباحث تئوریک ژانر، به خوبی بومی و ایرانیزه شده است و فیلمساز توانسته تصویر تأثیرگذاری از رفتارهای غیراخلاقی که ترس میآفریند را بازسازی کند. یا فیلم سینمایی «خوابگاه دختران» ساخته «محمد حسین لطیفی» که از برخی عناصر سینمای وحشت استفاده کرده و اما آن طور که باید و ششاید نتوانست قواعد این ژانر سینمایی را رعایت کند و در اغلب موارد با کپی از برخی عناصر سینمای وحشت تبدیل به اثری طنزو کمدی میشد یا فیلم سینمایی «پارک وی» ساخته «فریدون جیرانی» که توانست کمی از عناصر سینمای وحشت را با گنجاندن در فیلمنامه خود برای مخاطب تداعی کند. فیلمهایی دیگری نیز در کشور ما در خصوص این ژانر ساخته شدند اما موفق در ارائه این ژانر نبودند. چون دارای داستانی ترسناک و چفت و بست دار نبودند. از طرفی برخلاف سینمای خودمان در سینمای جهان بیشمار فیلم در این ژانر داریم که تک تک آنها آثار مهمی در تاریخ سینمای جهان نیز بودهاند و قصهای سادهای نیز داشتهاند و حتی در مواردی چیزی که بتوان آن را داستان نامید، نداشتهاند و صرفا بستری برای ترساندن مخاطب فراهم کردهاند. این، واقعیت است که مخاطب در فیلمهای ترسناک، زیاد به دنبال توجه به شخصیتپردازی و اوج و فرودهای معمول داستانپردازی نیست، اما با این وجود، دلیل هم نمیشود که داستانگویی در فیلم ترسناک، تبدیل به یک اشتباه فاحش شود. به عنوان نمونه درآثار خارجی میتوان فیلمهای «آلفرد هیچکاک» را نام که در اغلب موارد آثار نمونه در این ژانر هستند. به هرحال در فیلم سینمایی «اینجا، آخر دنیا» کارگردان با توسل جستن از یک داسستان ساده و ابتدایی یعنی رفتن شخصیتها به ویلای ترسناک شمال خواسته که مخاطب را به اصلاح بترساند، تا جایی که به نظر میرسد قصه فیلم قرار بوده درباره ارواح خبیثه باشد، در حالی که فیلم به تعقیب و گریز تعدادی دختر و پسر با مرگ و کشته شدن آنها در جنگل تبدیل میشود. داستانی که بارها در فیلمهای هالیوودی اتفاق افتاده و باعث ترس مخاطب شده و به دلیل گرداخت درست برای مخاطب قابل باور بوده است اما در این فیلم مخاطب به این باور پذیری نمیرسد و نمیتواند حوادث فیلم را باور کند.