اهمیت و ارزش معماری از آنرو بسیار است؛ که نشانگر گونه زندگی و فرهنگ بصری مردم یک سرزمین است. در واقع از زمانی که انسان به یکجانشینی روی آورد و توانست به تمدنی به نام معماری دست یابد؛ حاصل آخرین دانستههای خویش را در بافت معماریاش مورد استفاده قرار داد. چنانکه امروز تاریخ علم را در معماری جستجو میکنند. رسیدن به تمدن ساخت خشت خام، پختن آن، ساختن ملات برای به هم پیوستن آنها، ساخت شیشه، و ... از علومی بود که بلافاصله پس از کشف، در بنا مورد بهره قرار میگرفت.
به هر روی نخستین جلوه هر تمدن را میتوان در معماری یافت. از سوی دیگر به سبب استفاده از ظرفیتهای محیط، معماری نشانه خوبی از چگونگی بافت طبیعی و پوشش گیاهی هر منطقه است.
اما آنچه معماری را از منزلتی والا برخوردار میکند؛ جایگاه آن در هنر شرق به عنوان هنری انتزاعی و برگرفته از باورهای این مردم است. معمار شرقی، جوهره بنا را بر مبانی اندیشه اش استوار میکند و در گوشهگوشه آن، هنرهایی را به کار میگیرد که حاصل قرنها تمدن نیاکانیاش است. به عنوان نمونه میتوان از هنرهایی چون گچبری، کاشیکاری، مشبککاری، منبت، سنگتراشی، نقاشی، و بسیاری از هنرهای دیگری نامبرد که هنرمند ایرانی از آن برای ساخت بنایش بهره میگیرد. معمار ایرانی به این امر واقف است که بنایش، باید چون نگینی درخشان جلوهگر باشد و به همین سان از تمامی هنرهایی که رویهای انتزاعی دارند برای آراستن بنا بهره میگیرد. البته باید دانست که هنرهایی چون نقاشی، سنگتراشی، و ... هیچ یک بیانی منحصر به فرد و مجرد در آراستن بنا ندارند و برای بیان نمادها و زینتهای گوناگون؛ به کمک معماری میشتابند.
از سوی دیگر اگر به فضای معماری اصیل ایرانی وارد شویم؛ عمق این موضوع را در خواهیم یافت که هنرهای وابسته به معماری، همچون عناصر معماری، به تمامی از کمال سخن میگویند. همانگونه که گنبد، از تعالی و کمال سخن میگوید؛ رنگ آبی کاشیهای اسلیمی نیز به همین خصلت اشاره دارند و به همین سبب میتوان گفت توازن در جایجای یک بنای معماری دیده میشود.
این توازن در طاقهای قوسی نیز دیده میشود. یک هنرمند کاشیکار به خوبی با چرخشهای دوار یک طاق آشناست. نقاط ثقل نیروهای بصری را در آن به خوبی میشناسد؛ به حکمت حاکم بر قوس آشناست و ازین رو بهترین راه را برای آراستنش انتخاب میکند.
دیگر نکته منحصر به فرد در فضای معماری ایرانی، حرکت ریتم و ضرباهنگ فرمها در امتداد بناست. تکرار فرم در پنجرههای قوسی شکل یک اتاق، ریتم نقوش مشبککاری شده در میانه پنجرهها و نظم در تکرار رنگ شیشههای این پنجرهها همه حکایت از آهنگی دلنشین در معماری ایرانی دارد. تکرار موزون فرم در نردههای منبتکاری شده یک خانه ایرانی، همچون نواختن سازی دلنشین و نرم، حکایت از احترامیست که معمار ایرانی برای چشمان ساکنین خانه قائل است. اگر ادعا کنیم که معماری، سمفونی دلنواز یک موسیقی اصیل است؛ به بیراهه نرفتهایم.
یادداشت: مینا عبدی