به بهانه بیست و سومین هفته کتاب جمهوری اسلامی؛
کاهش عرضه و تقاضای کتاب / مردم بیشتر کتاب بخوانند
هنرنیوز: با نگاهی بر وضعیت شمارگان انتشار کتاب در چند سال گذشته، زنگ خطر کاهش عرضه و تقاضا برای مهمترین کالای مصرفی فرهنگی در جامعه به صدا در می آید.
تاريخ : سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۳۸
مهمترین علل بروز چنین آسیبی را که در جوامع پیشرفته تحت عنوان «بحران کتاب» شناخته می شود، باید ناهنجاری فرهنگی دانست. شاید اغلب رسانه های خبری و اطلاع رسانی در فضای مجازی تنها ندای هشدار خود را بر کاهش شمارگان کتاب بگذارند اما باید دانست این مسئله جنبه عمیق تری در کالبد فرهنگی جامعه دارد چرا که بی شک کاهش تقاضا سبب کاهش عرضه محصول می گردد و لذا نمی توان گفت تنها رویکرد موجود، مسئله اقتصادی است چراکه اساسا افزایش تقاضا، چرخه تولید را در مسیر حرکت و پویایی قرار میدهد و کالای مصرفی بنابر تقاضای موجود رو به فزونی می گذارد.
این مسئله را در حوزه کتاب به این صورت می توان بررسی کرد که اساسا ناشر تمایل دارد تا کتابی را منتشر کند که بازار تقاضا برای آن کتاب وجود داشته باشد؛ نیز آنکه پس از یک دوره انتشار، قابلیت تجدید چاپ و فروش مجدد را برای ناشر فراهم آورد لذا وقتی میزان تقاضا برای کتاب کم است، فی نفسه تمایل ناشر برای افزایش شمارگان آن کتاب پایین می آید ضمن آنکه با توجه به بحث قیمت کاغذ، رغبت ناشر بر آن است که کتابی را منتشر کند که نسبت به هزینه تولید، بازار فروش داشته باشد و ما به تفاوت مناسبی را از این هزینه برای ناشر فراهم آورد یا به عبارتی ناشر متضرر نشود.
این مسئله نیاز به بسترسازی عمیق فرهنگی برای جلب نظر مردم به مطالعه کتاب دارد. چراکه اگر مردم نیاز به مطالعه را در زندگی روزمره خود آشکار و محسوس بدانند برای دستیابی به کالای کتاب به عنوان یک کالای مصرفی، نه تنها سبد خرید خود را در چارچوب شرایط اقتصادی خانواده تنظیم می کنند بلکه با این تغییر رویکرد، چرخه اقتصاد نشر را در یک تحول عظیم قرار می دهند.
آمار موجود در حوزه انتشار کتاب بر این امر صحه می گذارد؛ در آمار سال ۱۳۹۴ بنا به گفته معاون فرهنگی وزیر ارشاد، کاهش دوازده درصدی شمارگان کتاب نشان از زنگ خطر جدی در این راستا دارد که به نسبت جمعیت ایران، برای هر ده هزار نفر رقمی حدود نهصد کتاب است.
به نظر می رسد اگرچه تزریق درصدی بودجه به بدنه اقتصادی نشر، حمایتهای تجاری از کاغذ و افزایش یارانه های بنگاه های نشر، قابلیت افزایش شمارگان کتاب را تا حد زیادی تسهیل می کند اما نمی تواند باری از دوش کاهش میزان تقاضا بردارد؛ چراکه اساسا تولید انبوه کتاب وقتی مخاطبان اندکی برای آن وجود دارند جز زیان مالی برای ناشر چیز دیگری ندارد وانگهی در این صورت تنها به تعداد انبارهای کتاب اضافه می شود چراکه این کتابها قرار نیست به قفسه کتابخانه مردم وارد شوند. این اتفاق بارها و بارها برای ناشران افتاده است و شاید باید بدانها حق داد که در انتخاب کتابها گزینشی عمل کنند.
اما با بررسی شرایط فرهنگی جامعه بهتر آن است که به دنبال راهکارهایی برای افزایش سطح مطالعه در بین مردم باشیم؛ بی شک مدرسه به عنوان دومین کانون زندگی و تربیت کودکان و نوجوانان می تواند گام بلندی در این مسیر بردارد. در حال حاضر، وفور بیش از اندازه ابزارهای الکترونیک و ماشینهای اینترنتی که در اختیار همه نسل جوان است فرصت های مناسب مطالعه را سوخت می کند در حالیکه خود این ابزارها برای کاربری فکری طراحی شده اند. اگر کودک و نوجوان با کتاب به مثابه یک شی قیمتی مواجه شود که داشتن و خواندن آن برایش لذت بخش باشد چه بسا طیف زیادی از نسل جوان، کتاب را به هر ابزار دیگری در فضاهای مجازی ترجیح بدهند.
از دیگر عوامل مخربی که جامعه کتابخوان را هر روز کوچک و کوچکتر می کند، رخوت و سستی پنداشت ها و باورهای عمومی مردم است که زندگی را باری به هر جهت سپری می کنند. این مسئله ریشه در اندیشه های سیاسی، اقتصادی و نیز سنتهای اشتباه در جامعه دارد که گاه در برهه ای از زمان، به سراغ طیف گسترده ای در اجتماع می آید. برای مثال دانشجویانی که هر روز از دانشگاه ها فارغ التحصیل می شوند پس از مدتی به دلیل سرخوردگیهای اجتماعی، مطالعه را رها می کنند و به سراغ مشاغل کاذب می روند. نمونه هایی از این دست در بین مردم جامعه ما زیاد است.
به نظر می رسد مسیر رشد شمارگان کتاب، تسهیل شرایط مطالعه و بستر سازی مناسب برای ارتقای درک عمومی جامعه از نیازهای فکری و روحی شان است که کتاب مهمترین درمان آن تلقی می شود. اگر مردم کتابخوان بشوند، ناشران بهتر و بیشتر کار می کنند و چرخه عرضه و تقاضا در کشور با یکدیگر همسو خواهد شد.
مریم خاکیان