به عقیده من بعد از «هزاردستان»» و یکی دو سریالی که در اوایل دهه 60 مقابل دوربین رفتند، مجموعه تلویزیونی دیگری به این قدرت و استحکام، در صداوسیما ساخته نشده است. این خصیصه برای «هزاردستان»، بیشک و تنها به دلیل وجود زندهیاد علی حاتمی حاصل شده است. اشراف علی به هنر تئاتر، سناریونویسی، طراحی لباس و صحنه، گریم، بازیگری و ... موجب شد تا هر جزء از «هزاردستان» به معنای واقعی کلمه توسط او کارگردانی شده و به ثمر نشیند.
من پیش از انقلاب با علی حاتمی هم کلاس بودم و اولین همکاریمان بعد از پیروزی انقلاب در همین مجموعه «هزاردستان» شکل گرفت. علی نقش شعبان استخوانی را برای بازی به من پیشنهاد داد که باید بگویم دقیقاً همان چیزی بود که احتیاج داشتم و میخواستم. نقشی بسیار سخت با پیچیدگیهای بسیار که جای کار فراوانی داشت. ایفای نقش شعبان برای من تجربهای بس گرانبها و دوست داشتنی بود. این نقش در ساعتها بحث و گفت و گو بین من و علی شکل گرفت، پرداخت شد و به ثمر نشست.
امروز شاید باور این مطلب مشکل باشد اما حاتمی «هزاردستان» را در سختترین شرایط ممکن ساخت. فیلمبرداری در بسیاری ساعات زیر آفتاب سوزان و در گرمایی طاقت فرسا انجام میشد که البته این در برابر زحمتی که علی در ساخت دکورهای تهران قدیم متحمل شد ناچیز است.
حرفی در گلوی من مانده است کما اینکه بارها و بارها آن را تکرار کردهام و کسی به گوش نگرفته است. تمام زحمت طراحی و ساخت دکورهای تهران قدیم در سریال «هزاردستان» بر دوش علی بود که به همراه ولیالله خاکدان این طرح عظیم را به ثمر رساند؛ حالا سئوال من این است که چرا نباید نام علی حاتمی را بر سر در این شهرک سینمایی داشته باشیم. مگر علی در سینمای ما کم آدمی است.
یکی از ویژگیهای بارز «هزاردستان» حضور و نقش آفرینی بهترینهای هر رشته و فن در آن است. به این نامها نگاه کنید؛ عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان، داود رشیدی، مهرداد فخیمی، مازیار پرتو، مرتضی حنانه، ولیالله خاکدان و ... «هزاردستان» گلچینی از درجه یکها بود که با رهبری علی حاتمی هر یک آخرین درجه از توان هنری خود را در این مجموعه به نمایش گذاشتند.
علی حتی برای نقشهای سه و چهار هم از بازیگران و فعالان عرصه نمایشهای روحوضی و سیاهبازی استفاده کرد که حاصل کار بسیار خوب و قابل قبول از آب درآمد. این بچهها آن زمان بیکار بودند و حاتمی با این عمل علاوه بر اینکه روحیهای مضاعف به آنها تزریق کرد، هنر و استعدادشان را برای هرچه بهتر شدن «هزاردستان» به کار گرفت.
همه این عوامل باعث می شود تا «هزاردستان» اثری فراتر از قواعد و اصول رایج و مرسوم باشد و این حاصل نشد جز با تلاش و فداکاری انسانهای هنرمندی که بسیاریشان را حتی امروز کسی به نام و چهره نمیشناسد.
این روزها «هزاردستان» بار دیگر به روی آنتن رفته است و نسلی که هنگام پخش و باز پخشهای این مجموعه سن و سالی نداشت، این شانس را دارد که «هزاردستان» را همانند نسل پیش از خود درک کند؛ اما نکته اینجاست که زمان پخش این مجموعۀ به معنای واقعی کلمه فاخر، معنایی جز تکریم و ارزش گذاشتن به زحمات و تلاشهای هنرمندان آفریننده اثر را در ذهن تداعی میکند. به سیاستهای دوستانی که تصمیم به پخش مجدد «هزاردستان» گرفتهاند کاری ندارم اما سوالی از آنها میپرسم؛ آیا شأن مجموعهای به این عظمت پخش در ساعات اولیه بامداد است!؟ هزار دستانی که ساعت 10:30 صبح و دو بامداد به روی آنتن میرود را چه کسانی باید ببینند؟ البته هستند کسانی که حتی تا حوالی بامداد هم برای دیدن این مجموعه چشم بر هم نمیگذارند، اما این چیزی از مسئولیت کسانی که چنین برنامهریزی عجیبی انجام دادهاند کم نمیکند.
شک ندارم اگر همین امروز ساعت مناسبی را به پخش «هزاردستان» اختصاص دهند همه سریالهای روی آنتن را تحت شعاع خود قرار میدهد. سالهای سال از پخش اول این مجموعه میگذرد اما هنوز که هنوزه مردم از ما ساخت و بازی در یک چنین مجموعههایی را طلب میکنند. این نشان میدهد مخاطبان ما بسیار خوب و عالی میتوانند بین کار ضعیف و کار قوی و حرفهای داوری کنند.
نکته دیگری که همیشه من را آزار داده و روی دلم مانده فیلمی است که از این مجموعه ساختند - با تدوین مجدد - به نام کمیته مجازات. اگر نظر من را بپرسید میگویم با این کار «هزاردستان» را خراب کردند رفت پی کارش. آخر چطور میتوان مجموعهای با زمانی نزدیک به هزار دقیقه، که در هر پلانش نکتهای نهفته است را در 90 دقیقه جمع و جور کرد و حاصل را به خورد مخاطب داد.
«هزاردستان» هنوز هم دیدنی است. نسل امروز حق دارد این مجموعه را در بهترین شکل و زمان ممکن، در کنار نسلی که هنوز خاطره خوبی از این سریال دارد به تماشا بنشیند. این حق را از جوانانمان نگیریم.
خبرآنلاین- محمدعلی کشاورز