به گزارش هنرنیوز، اين نشست با سخنراني شخصيتهاي فرهنگي و هنري مانند عليمعلم دامغاني، سيدحسن صدرالدين حاج سيدجوادي، داود فتحعليبيگي، سيدعظيم موسوي و محمدحسين ناصربخت برگزار شد.
در آغاز اين نشست، رييس فرهنگستان هنر با يادآوري دلاوري و رشادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)، گفت: ما در روزگاري زندگي ميكنيم كه شايد اگر همينگونه پيش رود، بهزودي دچار همان بلبله بابلي و عدم درك، تفهيم و تفاهم با يكديگر خواهيم شد.
او با اشاره به تفاوت كلمات «اسوه» و «اسطوره»، اين پرسش را مطرح كرد كه آيا واقعا ارجمنداني مانند سالار كربلا، علمدار شهيدان، حضرت ابوالفضل العباس (ع)، بَطَل علقمه، قمربني هاشم و بسيار صفات متعدد كه براي ايشان ذكر كردهاند، همچون پدر گراميشان «اسطوره شجاعتاند» يا «اسوه شجاعت». كدام كلمه و به چه دليل مجاز است كه استفاده شود.
وي ادامه داد: بعضي كلمات را در مقابل فرهنگ قدسي بايد با احتياط، استفاده كنيم. آنها كه با كتاب كريم سرو كار دارند، ميدانند كه كلمهي «اساطير اربعين» چندبار در كتاب خدا تكرار و يادآوري شده و هرگاه پيامبر (ص) قصص قرآن را بر قريش ميخواند، شخصيتهايي مانند «زيد بن حارثه» كه از بزرگان عرب بود و به سرزمينهاي بزرگ سفر كرد، خطاب به پيامبر ميگفت، «پسر ابي كفشه» منظور ذات پيامبر (ص)، قصص اساطير عرب را ميداند. حال آنكه من از او برترم و اسطورههاي عجم را نيز ميدانم.
رييس فرهنگستان هنر در تشريح مفهوم «اسطوره» توضيح داد: از فردوسي بزرگ كه شايد آخرين اسطورهساز تاريخ باشد، ميشنويد كه «رستم يلي بود در سيستان / منش ساختم رستم داستان» يعني نبايد چنين تصور كرد كه حتما واقعيتي در مسأله باشد به اين معنا كه اگر پدري خواست تا درس شجاعت يا مظلوميت از خوبيها و بديها در سطح عالي را به فرزندش بياموزد، مسلما به مصداقي نياز دارد كه يا اين مصداق در ذهن است يا تصور اين مصداق را ميسازد. «رستم» مصداقي است كه ايرانيان براي دليري و قوت از آن استفاده ميكنند و فردوسي آن را در ذهن پرورش داده تا به اين غايت رسيده است يا سياوش را در داستان خود چون «اسطوره مظلوميت» نشان داده است و ساير قهرمانان كه ميشناسيد.
شاعر «رجعت سرخ ستاره» در تبيين مفهوم «اسوه» گفت: اسوهها را خدا آفريده است و اسوه ها كساني هستند كه تاريخ بر حقيقت آنها شهادت ميدهد. در صورتي كه در مقايسه با اسطورهها هرچه ميكوشيم به حقيقت دست نمييابيم.
معلم به فاصلهاي كه ميان هنرهاي غرب و شرق وجود دارد و حقيقتي كه اين فاصله را ايجاد كرده است، اشاره و اظهار كرد: امروز هنر ما با هنر غرب فاصلهي بعيد دارد و آنكه اين معني را به دقت دريابد، اين فاصله را درك خواهد كرد. ادبيات دراماتيك غرب در جاي خود ارجمند است، ولي انطباقي با تعزيه ندارد و ماهيت تعزيه، متفاوت از آن است كه حتا بخواهيم صرفا آن را بهعنوان يك هنر بدانيم.
او واقعهي عاشورا را حقيقتي دانست كه در قالب نمايش نميگنجد و بيان كرد: اين حقيقت است كه بايد به ماجرايي مانند كربلا بهعنوان ملحمه، نه تراژدي و نه كلماتي از آن دست كه در هنر نمايش به كار ميبرند، بنگريم، يعني بايد حوادثي از اين قبيل را چگونه بناميم و چگونه بخوانيم كه دچار انحراف و اشكال نشويم.
وي همچنين كساني را كه به ديدن تعزيه ميروند «بخشي از اين قصهي بزرگ» دانست كه «كمترين نقش آنها عزداري براي سالار شهيدان است.»
رييس فرهنگستان هنر دربارهي لباس تعزيه نيز سه نكتهي تاريخي را بيان كرد: نخست اينکه عرب در ايام جاهليت بهجز هنگام جنگ، لباس سياه نميپوشيد و دستار سياه فقط براي جنگ بود. بعد از اسلام نيز رسول خدا (ص) همواره از برد يماني و جامهاي که مقدور بود استفاده ميکردند تا براي همه پوشيدن آن آسان باشد، اما بعدها وقتي عرب ثروتمند شد، لباسهايي مانند دثار و شعار به ميان آمد، عربها ثروتمند شدند و طلا را به قولي با تبر تقسيم ميكردند و ثروتشان روزبهروز افزون شد.
معلم گفت: در روزگار بني عباس نيز بنا بر اخباري که از پيامبر (ص) داده بودند، گفته شده بود که قومي از سوي مشرق ميآيد كه علم سياه دارد و اوضاع جهان را دگرگون خواهد كرد. اين بود كه ابومسلم، از بزرگان ايرانيان، لباس لشکر خود را سياه انتخاب کرد و از اين زمان به بعد بود که بنيهاشم چون خود را از بنيعباس جدا ميدانست، لباس سبز را انتخاب کرد و از اين روست که ما کمربند سبز را نشانهي سادات ميدانيم.
او افزود: در روزگار امام حسين (ع) نيز رنگ سرخ يادآور خون امام حسين (ع) و همچنين لباس سبز براي حضرت مجتبي (ع) به کار گرفته ميشد، زيرا بر اين باور بودند که کسي که با زهر به شهادت ميرسد بدنش سبز ميشود كه اشارت به نوع شهادت اين ارجمند دارد.
اين نشست با سخنراني سيدصدرالدين حاج سيدجوادي ادامه داشت و با پردهخواني مرشد ترابي با اجراي موسيقي زنده پايان يافت.