به گزارش هنرنیوز ، این داستاننویس در حاشیه نمایشگاه کتاب ایلام در نشست «مباحثی درباره ادبیات داستانی ایران معاصر» اظهار کرد: به عقیده بسیاری از تئوریستینهای بزرگ دنیا، داستان و رمان محصول بعد از دوران روشنگری یا دوران رنسانس است. در رمان نگاه ما به جامعه و به زندگی عوض میشود.
او با اشاره به اینکه در ایران سابقه تاریخی وجود دارد که با هر چیز نو و تازهای در ابتدا مخالفت میکنیم و بعد کمکم آن را مورد پذیرش قرار میدهیم، افزود: وقتی رمان وارد ایران میشود با آن مخالفت میشود و به همین خاطر بیشتر به سمت روشنفکران و گروه چپ گرایش پیدا میکند و به عبارتی بیشتر به سمت افرادی رفت که مخالف نظام و دنبال نوآوری بودند.
نویسند رمان «نخلهای بیسر» با ابراز امیدواری به اینکه مسئولان امروز کشور ما به این باور برسند که به نویسندهها اجازه بیشتری برای نوشتن بدهند و مطمن باشند که اگر حرفهای حکومتی هم قرار است نوشته شود، در قالب رمان باید زده شود، ادامه داد: باید اذعان کرد سخنرانی تاثیر خودش را دارد، اما رمان معجزه میکند و به خاطر تاثیر این ژانر، بعضی از حکومتها از نویسندهها میترسند.
فراست اظهار کرد: فیلسوف شهیر آلمانی میگوید، امروز اگر ما بخواهیم هر کاری بکنیم و از هر راهی که بخواهیم وارد تبلیغات شویم و چیزی را معرفی کنیم، باید با زبان رمان وارد شد و حتی روانشناسان هم این اعتقاد را دارند و مسائل روانشناسی را در قالب رمان ارائه میکنند چراکه رمان زبان امروز دنیاست و امیدواریم قلمهای ما به جایی برسند که روزی افتخار ادبیات کشور باشند.
او به تاریخ رمان در قبل و بعد از انقلاب اشاره کرد و ادامه داد: بعد از انقلاب در ادبیات چند اتفاق افتاد که تاثیر بسزایی در رشد رمان داشت. قبل از انقلاب فعالان ما در حوزه ادبیات کودک و نوجوان به چند تن بیشتر نمیرسیدند و از جمله آنها که زحمتهای فراوانی را متحمل شدهاند میتوان به عباس یمینی شریف، محمود کیانوش، مهدی آذریزدی، نسیم خاکسار و خانم قدسی قاضینور اشاره داشت.
فراست افزود: اما بعد از انقلاب ما یک ژانر مخصوص پیدا کردیم و در واقع ناشرانی هستند که الان تخصصی و حرفهای و به اسم ادبیات کودک و نوجوان در حال فعالیت هستند. باید گفت فقط در کشورهای توسعهیافته و درجه یک این امکان وجود دارد و خیلی از کشورها هنوز ادبیات کودک حرفهای ندارند که کشور ایران خوشبختانه در این زمینه خوب رشد کرده است.
این نویسنده با بیان اینکه اتفاق دوم بعد از انقلاب این بود که تعداد سوژه برای کار داستاننویسی بیشتر شد، یادآور شد: سوژههای ما بعد از انقلاب خیلی بیشتر از قبل شد. این هم به دلایلی چون انقلاب، جنگ، تغییر نگاه ما به زن و اتفاقات دیگر بود. به تبع افزایش سوژهها، تعداد نویسندهها هم بعد از انقلاب به شدت بیشتر میشود. قبل از انقلاب، همه نویسندههای ما شاید بیشتر از ۱۰ نفر نباشند، اما بعد از انقلاب با صراحت میشود گفت نمیتوان تمام نویسندگان را اسم برد و جای خوشحالی دارد که اکثر اینها جوانانی با قلمهایی خوش و گیرا هستند.
فراست با تاکید بر اینکه خیلی نباید غصه تیراژ پایین کتابها را خورد، تصریح کرد: اتفاق خیلی مهم دیگری که بعد از انقلاب افتاد این است که تعداد کتابها زیاد میشود. متاسفانه خیلی از جاها شنیده میشود سرانه مطالعه در کشور ایران بسیار پایین است و بنده به جرأت این ادعا را رد می کنم و میگویم نوع کتابخوانی در کشور ما عوض شده نه اینکه کتابخوانی کاهش یافته است. الان بیشتر مردم با موبایل مطالعه میکنند اما باید گفت این تعداد کتابخوان برای کشور ما برازنده نیست و من هم از این وضعیت راضی نیستم، اما این را هم قبول ندارم که میگویند در ایران کتابخوان کم داریم.
او با تاکید بر اینکه اتفاق مهم دیگری که بعد از انقلاب در کشور رخ میدهد تغییر نگاه به زن است، ادامه داد: نگاه جامعه قبل از انقلاب به زن، نگاهی مظلومانه و گوشهگیر است که باید فرمانبری بکند و حضور اجتماعی ندارد، اما بعد از انقلاب این نگاه کمی اصلاح میشود و زن به بطن جامعه میآید، البته باید گفت هنوز هم زن به عنوان شخصیت اجتماعیای که مدیر و مدبر باشد، تصمیمگیر باشد و بتواند فرمانروایی بکند مطرح نیست.
قاسمعلی فراست گفت: علیرغم این اتفاقات بعد از انقلاب متاسفانه باید گفت ما در حوزه تیراژ کتابهای بعد از انقلاب خوب کار نکردیم و این جای تامل دارد. درست است تعداد کتابهای ما خیلی اضافه شده اما تیراژ آنها نسبت به قبل از انقلاب خیلی کم است. در آن ایام تیراژ کتابهای نه چندان معرف به ۵ هزار و حتی ۱۰ هزار نسخه میرسید، اما وقتی کتاب «نخلهای بیسر» در یک سال دو بار منتشر شد من خیلی خوشحال شدم ولی در واقع اصلا جای خوشحالی ندارد، چرا که هر دوبار چاپ من با یک بار چاپ کتابهای نامعروف قبل از انقلاب برابری نمیکند و این خیلی خوب نیست.
این نویسنده با اشاره به اینکه ای کاش همه کتابهای ما یا حداقل ۵۰ درصد آنها قابل دفاع بودند، تاکید کرد: اولین کتاب هر نویسندهای هویت و اعتبار اوست و نباید برای چاپ آن عجله کند. ما باید بدانیم کتاب اول هر نویسنده شخصیت اوست و اگر ضعیف باشد نه تنها مخاطب کتاب وی را نمیخواند بلکه از او روگردان خواهد شد به گونهای که کتابهای بعدی و خوب همان نویسنده را دیگر نمیخواند و تا بخواهیم به مخاطب اثبات کنیم این نویسنده رشد کرده است و دیگر مثل قبل نمینویسد زمان را از دست خواهیم داد. متاسفانه در این خصوص باید گفت همه کتابهایی که منتشر شدهاند قابل دفاع نیستند.
او همچنین متذکر شد: اگر مردم قدر بدانند، کتابخانه و کتابفروشی بهترین جایی هست که میشود در آن آموزش داد، یاد گرفت، نفس کشید و زندگی کرد.
در ادامه نشست فراست به تعدادی از پرسشهای نویسنده های ایلامی پاسخ گفت.
او در پاسخ به اینکه داستان امروز ایران قابل دفاع هست یا نه، گفت: من با افتخار میگویم الان نویسندههای کشور ما علیغم نبود حمایتهای دولت، داستانهایی چاپ میکنند که واقعا قابل دفاع هستند و وقتی این آثار را مطالعه میکنیم با افتخار سر خود را بالا میگیریم.
وی ادامه داد: وظیفه ما نویسندهها در شرایط کنونی این است که این آثار را بگیریم و بخوانیم. باید گفت در حال حاضر نوشتههایی از نویسندههای جوان و خوشقلم ما بیرون میآید که اگر از برخی از ترجمهها بالاتر نباشد، پایینتر نیست ولی افسوس که نویسندههای کشور ما مثل فرهنگ و یا خود ادبیات مظلوم واقع شدهاند؛ ای کاش به این نویسندههای درجه یک که پرچم ادبیات کشور ما را بالا میبرند در خیلی از جاها به اندازه یک بازیگر توجه شود.
فراست افزود: از جمله نویسندههایی که واقعا افتخار ادبیات امروز ما هستند میتوان به مجید قیصری، علی موذنی، محمدرضا بایرامی، زویا پیرزاد، فریبا وفی، ناهید طباطبایی، داوود غفارزادگان و احمد دهقان اشاره کرد و باید گفت این تعداد بسیار خوب کار کردهاند. نثر اینها واقعا انسان را به رقص درمیآورد. حتی فرهاد حسنزاده نامزد جایزه اندرسن شده که انصافا حق اوست.
این نویسنده گفت: در اینجا لازم میدانم بگویم تمام کسانی که دنبال قلم و ادبیات میروند اساسا انسانهای سالم و درستی هستند و ما نباید از کسی که دنبال قلم میرود بترسیم و حکومتها هم نباید از این افراد بترسند؛ چرا که کسی که دنبال کتاب میرود جامعه را در مسیر رشد قرار میدهد و اتفاقا از کتابنخوانها باید ترسید.
فراست در پاسخ به پرسش آیا نویسنده باید سفارش بگیرد یا خیر گفت: اگر سفارشینویسی جوری باشد که مورد پسند دل خود نویسنده نباشد به هیچ عنوان نباید آن را قبول کرد. حتی اگر از گرسنگی بمیریم نباید سفارشی را که مورد پذیرش دل و وجدانمان نیست قبول کنیم. اما بعضی اوقات به ما میگویند در مورد جنگ بنوسید و درخواست از ما کلی است؛ میشود کار کرد و به عبارتی ایرادی ندارد و میشود گفت این قسمت وظیفه ما هم هست، اما وقتی میگویند اینگونه باید نوشت هرگز نباید نوشت.
او اظهار کرد: در خصوص ترجمه نشدن آثار ایرانی به زبانهای دیگر باید گفت، متاسفانه مخاطبهای زبان فارسی در دنیا خیلی نیستند، اما در مقابل زبان انگلیسی و حتی عربی مخاطبهای زیادی دارند و این امتیازهای این زبانها است. به نظر من یکی از دلایل ترجمه نشدن آثار ایرانی به زبانهای دیگر این است که زبان فارسی مهجور است و علت دیگر این است که مسئولان فرهنگی کشور ما خیلی دغدغه این را نداشته و ندارند که این آثار به زبانهای دیگر ترجمه شوند که برایش سیاستگذاری کنند.
او در پاسخ به اینکه چرا ایرانیخوانی رواج ندارد، گفت: این موضوع اساسا علت روانی و جامعهشناسانه دارد و باید گفت هر ملتی وقتی خودش را باور نکند یک مقدار نسبت به آن موضع میگیرد و لذا بیشتر نقدهایی که میکنیم و تصور میکنیم آن طرف آبیها خوب هستند و این طرف بد، خیلی محلی از اعراب ندارد.
ایسنا