«سفر با حاج سیاح» سفرنامه احسان نوروزی به اروپاست که نشر افق منتشر و این روزها مخاطبانش را پیدا کرده است. احسان نوروزی در واپسین ماههای سال ۲۰۱۰ به همان شهرهایی سفر کرده که حاج سیاح در دهه ۱۸۶۰ رفته بود. او میگوید: «متن حاج سیاح یکباره سویهای به سفرم داد که بدون آن بیبصیرت میبود: تاریخ. متن حاج سیاح نه تنها کل تاریخ ایران را همراه سفرم کرد بلکه کل تاریخ اروپا را هم به پیشزمینه کشاند. قضیه فقط این نیست که اروپای توصیفی حاج سیاه چقدر با اروپای تجربهشدهام در این سفر فرق دارد، یا اینکه وطن من و حاج سیاه چه بوده و چه شده، بلکه نکته در اینجاست: چگونه میتوانیم با حرکتی دیالکتیکی میان مکانها و زمانها، حافظه مکانها را در قالب تاریخ بشناسیم، تاریخ نه چون امور سپری شده بلکه به هیات سفری به اتمام نارسیده.»
نوروزی به وین، بوداپست، براتیسلاوا، پراگ، برلین، آمستردام، پاریس، بارسلون و توسکانی سفر کرده و درباره مواجههاش با آدمها، راهها و مکانها نوشته است.
نویسنده در مقدمه کتاب میگوید: «این سفرنامه بیش از هر چیز گزارشی است به دوستانم تا بگویم کجایم و چه میکنم. برای هم نسلان من تنها راه گریز از ایام بمباران و بی برقی و گذران ملال آور اوقات فراغت تنها کلمات بود. برای ما داستانهای دیکنز، فقط سفری به لندن و یا آثار داستایوسکی، تنها سفری به سن پترزبورگ نبود، بلکه سکون محض کمکمان میکرد تا مطالعه را به نوعی سفر ذهنی بدل کنیم. »
کتاب ۱۰ فصل است و هر فصل نام و موضوع یک شهر اروپایی «وین، بوداپست، براتیسلاوا، پراگ، برلین و...» در هر فصل کتاب فلاش بکی از همین شهر و از سفرنامه حاج سیاح، حاج محمد علی محلاتی (۱۳۰۴-۱۲۱۵) معاصر ناصرالدین شاه روایت میشود. روایتی از سالهای دهه ۱۸۶۰ اروپا تقریباً ۱۵۰ سال پیش. این حاج سیاح اولین ایرانی شهروند امریکاست که هم بند میرزا رضای کرمانی در زندان هم بوده و اولین نویسنده خاطرات زندان هم بشمار میرود.
«میرزا محمدعلی محلاتی،» یا همان «حاج سیاح،» از نخستین - و بهتعبیری: نخستین - جهانگردان مدرن ایرانیست. او طی ۱۸ سال به بسیاری از نقاط اروپا و جهان سفر کرد و وقایع این سفرها و دیدهها و یافتههایاش را روی کاغذ آورد. «سفرنامه حاج سیاح» از اولین سفرنامههای ایرانی و از پربارترین نوشتههای یک شرقی درباره وضعیت اروپا و جهان غرب در نیمه دوم قرن نوزدهم است. احسان نوروزی عامدانه سعی کرده سفرش به اروپا را جوری برنامهریزی کند که تا جای ممکن با سفر صد و پنجاه سال پیش حاج سیاح مشابه باشد. وجه تسمیه کتاب نیز همین است. یک قرن و نیم پس از سفر حاج سیاح، بار دیگر یک ایرانی شهرها و مکانهای تاریخی اروپا را میبیند و نگاه خود را با نگاه هموطنی از دوره قاجار مقایسه میکند. البته اینطور نیست که نوروزی محصور در سفر حاج سیاح مانده باشد. او نه مدام دست به مقایسه میزند و نه محدود به شهرهاییست که او دیده بوده است؛ کما اینکه به شهرها و جاهایی میرود که پای حاج سیاح به آنها نرسیده است. با این حال، در جاهای مختلف سفرنامهاش، و با نکتهسنجی دلنشین و جذاب، بخشهایی از نوشتههای حاج سیاح درباره مردمان و مکانهای اروپایی را نقل میکند و بین گذشته و حال اروپا پلی میسازد. بارزترین مشخصه «سفر با حاج سیاح» جنبه شخصی و خصوصی آن است که نویسنده قصد نداشته به خواننده تاریخ یا جغرافیا بیاموزد یا به مردمشناسی و جامعهشناسی بپردازد. او فقط دیدهها و شنیدههایش را روایت میکند، انگار که دارد داستان مینویسد نه سفرنامه. از آنجا که نویسنده در هتل اقامت نمیکند و میهمان میزبانهاییست که از طریق اینترنت با آنها آشنا شده، برای نزدیکی به آدمها و همدلی یا ناسازگاری با آنها فرصت بیشتری دارد. او این فرصت را برای خواننده سفرنامهاش هم فراهم کرده است.
فصل اول کتاب با عنوان «وین» با این جملات آغاز میشود: «قریب صد و پنجاه و اندی سال بعد از حاج سیاح به اروپا میرسم. برخلاف برنامهام برای سفر زمینی، با پرواز ساعت ده صبح به وین در اتریش پرواز کردهام. بعد از چهار ساعت چرتهای گاه و بیگاه که با وراجیهای پیرزن بغلدستیام پاره میشود، بالاخره زمینهای قهوهایفام آسیا به سرزمین سبزی بدل میشود که رود دانوب از میانش میگذرد. از کنار بال هواپیما به زحمت نگاهی میاندازم به ردیف سقفهای قرمز و آجریرنگ خانههای کمطبقهی وین که مدام نزدیک و نزدیکتر میشوند تا این که هواپیما مینشیند. تابلوهای تبلیغاتی فرودگاه پیشاپیش مسافران را برای مواجهه با این شهر آماده میکنند: شهر موتزارت، قلب اروپا، مرکز امپراتوری هابسبورگ.
این که سفر دو ماههام به اروپا در این زمان و از این شهر آغاز شده کاملا تصادفی است (شوهر عمهام که ویزای این سفر را فراهم کرده در اتریش ساکن است و آژانس هواپیمایی هشدار داده بود که بهتر است ورودم به منطقه ویزای متحد اروپا (شنگن) از مسیر همان کشوری باشد که از آن ویزا گرفتهام، به خاطر همین بود که نشد سفرم را سراسر زمینی انجام دهم؛ پس بهمحض این که پول ترجمه جدیدم، هشتصد هزار تومان را گرفتم، وامی دو میلیون تومانی هم جور کردم و با کمتر از دو هزار یورو راهی این سفر شدم) ...»
در بخش هایی از سفرنامه قدیمی حاج سیاح می خوانیم: «حیران آن قوم و حرکات ایشان بودم که به چه درجه طالب خوشحالی مخلوق هستند و در ضمن این عیش تمام مردم را تربیت مینمایند، اینها کیستند و ما ها کیستیم! درست مشهور بود که این مردم زندگانی به خوشحالی و خرمیدارند و ماها حسرت و اندوه با ترس، باز این شعر حضرت لسان الغیب را به خاطر آورده ساکت شدم، آنجا که میفرمایند:
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند گراندکی نه به وفق رضاست خرده نگیر»
*
«گفت همه چیز یوروپ بهتر از آسیاست. گفتم. بلی حق می فرمائید ولی مردم آسیا از بعضی صنایع یوروپ دلتنگ می باشند و متصل میگویند و بجایی نمیرسد. گفت کدام است؟ عرض کردم آنها میگویند جنگ برای اصلاح کلی است، ما آنچه میتوانیم می کوشیم که شمشیر را هم از میان برداریم که آلت قتل نباشد در میان برادران که روزی ده یا صد کشته می شد و هر گاه سالی جنگ میکردند قلیلی مقتول می گردید و اهالی یوروپ زحمت کشیده آلات قتالی را روز بروز ترقی می دهند». «سفر با حاج سیاح» ۱۶۰ صفحه و قیمتش ۶۵۰۰ تومان است.