گفتگو با «فرزاد اژدری»/1
فرهنگ سازی هزینه دارد، باید هزینهاش را پرداخت
به عنوان کسی که در روزهایی که در آن سینما کمتر کسی را دارد که در عرصه کودک کار کند فرزاد اژدری دو فیلم در ژانر کودک ساخته است. «سلام بر فرشتگان» و «عملیات مهد کودک» توجه بسیاری را دوباره به سینمای کودک معطوف کرد.
تاريخ : يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۰۲
در آستانه نزدیک شدن به بیست و هفتمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان گفتگویی داریم با اژدری که در این عرصه صاحب نظر است. فرهنگ سازی، تحقیق و پژوهش و وضعیت سینمای امروز کودک و نوجوان از جمله مسائلی است که در اولین بخش این گفتگو مورد بررسی قرار گرفته است.
در این سالها در حوزه کودک در عرصه جهانی به طور شاخص میتوان به مجموعه فیلمهای «هری پاتر» اشاره کرد که فرهنگ سازی میکنند، شاید دور از ذهن باشد ولی برای ما که جز ۱۰ کشور در حوزه سینما هستیم این غیر قابل دسترس نخواهد بود. بفرمایید چطور میشود به جایگاه ساخت چنین فیلمهایی رسید؟ اصلا میشود؟
بله. به نظر من این دور از دسترس نیست که ما به چنین چشم اندازی فکر کنیم، احتمال شدنش بسیار زیاد است. به شرط آنکه در مرحله اول کسانی که به هر شکلی در این حوزه تصمیم گیرنده هستند-چه دولت و چه بخش خصوصی- تغییر فرهنگ دغدغه شان شود، اصلاح فرهنگ بچههایی که با بدترین شکل ممکن تحت هجوم فرهنگی هستند و ۱۰ سال بعد تاثیرات این هجوم فرهنگی در رفتارهای اجتماعی خودش را نشان میدهد. ما نسلی را داشتم که جنگیدند، انقلاب کردند، شهید شدند و حالا باید جای این نسل پر شود. با فرمایش، دستور و آیین نامه نمیشود کاری کرد.
باید فرهنگ سازی کرد و سینما یکی از این ابزارهاست به شرط اینکه کسانی که قرار است حمایت بکنند، بدانند و بخوانند که قرآن، فردوسی، داستانهای فولکلور ما میتواند الهام بخش داستانهایی بسیار قوی برای بچهها در زمینه ساخت فیلم باشد. داستانهای بسیاری داریم ولی از آنها غافلیم، اهمیت نمیدهیم فقط و فقط به دلیل اینکه فکر میکنیم اگر به سمت این قصهها برویم ممکن است هزینههای بسیاری داشته باشیم.
فرهنگ سازی هزینه دارد و باید هزینهاش را پرداخت. اگر این هزینه پرداخت نشود در آینده جور دیگری هزینه خواهیم داد که غیر قابل برگشت است. اگر میخواهیم که به انقلاب، جنگ، دین و ایمان و کشورمان وفادار باشیم. باید از همین امروز رویشان سرمایه گذاری کنیم.
یکی از حلقههای مفقوده در سینمای ما تحقیق و بررسی و پیش تولید قوی است، اقتباس هم که متاسفانه نداریم، چرا حاضر نیستیم سر این موضوع وقت بگذاریم. چه بر سر فیلمنامه نویسان و کسانی که در حوزه سینما مشغول فعالیت هستند آمده است؟
سخت است دیگر یعنی زحمت دارد، نشستن کنار شومینه خیلی راحتتر است از اینکه در جامعه حضور پیدا کنی و درد و حرف مردم را ببینی و بشنوی. نشستن در گوشهای در دنیایی بیخاصیت، پر از تنبیهات اشارهای، پر از دستورات برای بچهها و ترسیم این دنیا و در آخرش هم با کمترین شعور نشان دهیم که بچهها همیشه اشتباه میکنند، بزرگترها همیشه درست میگویند، کاری که رسانه ملی ما میکند، سینمای ما میکند. این طور نیست. بچههای ما عکس گذشته نصیحت پذیر نیستند، از نصیحت و مستقیم گویی فراری هستند. بچهها سرگرمی میخواهند، تجسم میخواهند، چیزی را میخواهند که از دنیای اطراف خودشان به دنیای سرگرمی بروند. برای ترسیم این دنیا باید تحقیق کرد، پژوهش کرد، روانشناسی، جامعهشناسی، فرهنگشناسی بلد بود.
متاسفانه و شاید هم خوشبختانه در ادبیات کهن ما اینها وجود دارد. ما حتی به خودمان زحمت نمیدهیم که افسانههای قدیمی خودمان را دوباره سازی کنیم با نگاه جدید مدل جدید، به روزش کنیم. کاری که در سینمای غرب انجام میشود. آنها دارند با انیمیشنها و فیلمهای فانتزی شان نشان میدهند که قیّم دنیا هستند. هر کجا دنیا اتفاقی بیفتد تنها آنها هستند که میتوانند نجات دهند باشند. برای خودشان قهرمان سازی میکنند و به آنها نمود واقعی میدهند، سوپر من را از دنیای کمیک به سینما میآورند. ما برای رستم و سهراب چه کردهایم. برای آرش کمانگیرمان برای قهرمانهای ملی مان، جز اینکه دفنشان کردیم؟!
اگر من به عنوان یک فیلمنامه نویس متنی را بنویسیم و با تحقیق و پژوهش به نهاد دولتی ببرم و درخواست کمک کنم. اولین چیزی که میگویند این است «فیلمتان سنگین است، چیزی بیاورید که بشود ساخت.» متاسفانه ما برای بچهها و نسل آیندهمان نمیخواهیم هیچ سرمایه گذاری بکنیم. اگر بخواهیم میشود. این اتفاق افتاده، ما شاهد فیلمهای پر هزینهای هستیم که از ۲ سال پیش در سینمای کودک تولید شد، خوب یا بد به هر حال تولید شده، تحت نظر نهادهای مختلف.
بالاخره آمدهاند پای کار ولی همهاش هم این نیست که ما برویم و از دولت امکانات بگیریم. بخشی از آن به ما که دست اندرکاران ساخت فیلم هستیم بر میگردد. برای فیلمنامه نویس و کارگردان مانند راحتتر است که بروم و یک کار آپارتمانی انجام بدهم تا یک کار اساطیری با جلوههای ویژه. چون بلد نیستم و کار را نمیشناسم و نمیروم دل به دریا بزنم این ترس به تهیه کننده، بخش خصوصی و دولتی هم منتقل میشود و نتیجه اینکه در عرصه فیلم کودک اغلب فیلمها تلخاند، دستوریاند، نصیحت گوی مستقیم هستند و شما کمتر فیلم شاد و مفرحی برای بچهها میبینید.
در گذشته فیلمهایی مانند «گلنار» و «گربه آوازه خوان» یا در تلویزیون «خونه مادربزرگه» و «قصههای تا به تا» داشتیم که واقعا درس زندگی میدادند و مخاطب آنها نه تنها بچهها بودند بلکه بزرگسالان هم پای این مجموعهها مینشستند. وضعیت این روزهای سینما را در مقایسه با گذشته به عنوان یک ابزار تربیتی چگونه میبینید؟
من از بردن فرزند خودم به سینما میترسم. نمیدانم برای چه فیلمی باید او را به سینما ببرم. با وجود اینکه فیلمهای ارزشمند و خوبی هم میبینم ولی از بدآموزیهای مستقیم و غیر مستقیم فیلمها میترسم. اصلا قرار نیست که کودک ۷-۶ ساله فیلم اجتماعی ببیند، قرار است برود و فیلم مناسب خودش را ببیند. چون چنین فیلمهایی را نداریم آنها را به تماشای فیلمهای بدنه و شاد و شنگولی میبریم که خیلی نکات منفی دارند. نمیتوانم به فرزند خودم بگویم خیانت کردن یعنی چه. چون فیلم کودک نداریم یا باید آنها را از سینمای کودک دور نگه داریم که متاسفانه اگر این اتفاق هم بیفتد آن کودک همواره توسط ماهواره، اینترنت و... به هر حال نیاز خودش را تامین میکند یا فیلم کودکی که درشان و اندازه بچهها باشد و به شعور آنها توهین نکند فعلا ندیدهام. این مساله طور برای من جدی است که میترسم بچهها به سالن سینما بروند و چیزهایی یاد بگیرند که بعدا نشود آنها را از ذهنشان جمع کرد.
گفتگو:یاسین پورعزیزی
ادامه دارد