پدر عود ایران در گفتگو با هنرنیوز؛
خوشحالم که عود در ایران نفس میکشد
«منصور نریمان» پدر عود ایران درباره حاصل کارش از زنده کردن عود در ایران گفت: خوشحالم که عود در ایران نفس میکشد
تاريخ : شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۵۴
علاقه شما به عود از کجا آغاز شد؟
عود قدیمترین و اصیلترین ساز ایرانیست. اما چند دهه قبل اثری از این ساز در ایران نبود. هنگامی که کودک بودم از پدرم شنیدم که کهنترین ساز ایرانی یعنی عود؛ دیگر در ایران نوازندهای ندارد و به یک ساز عربی بدل شده است و اکنون دیگر کسی در ایران عود نمینوازد. این حسرت همیشگیام بود که عود را ببینم یا صدای آن را بشنوم. پدرم ناراحت بود که ساز به این کمال را از ما گرفتند و آن را متعلق به خود کردند. به همین سبب آرزوی دیدن شکل این ساز به یکی از رویاهای کودکیام بدل شد.
در دوران کودکیام خواننده توانایی میزیست که این موضوع را بارها و بارها از زبان او شنیده بودم و همین امر مرا به دیدن و نواختن عود مشتاقتر می کرد. این سوال سالها در ذهن من بود که چرا این ساز به چنین سرنوشتی گرفتار آمده . همیشه آرزو میکردند مردی پیدا شود که این ساز را به ایران برگرداند. شنیدن این جمله در ذهن من انگیزهای برای زنده کردن این ساز ایجاد کرد. آرزو کردم که ای کاش زنده کننده این ساز من باشم. این موضوع ادامه یافت تا آنجا که تصمیم گرفتم عود را بدست بیاورم و آنرا زنده کنم.
عود چگونه به دستتان رسید؟
سرانجام متوجه شدم استاد شهیدی و چند نفر دیگر عود تهیه کردهاند؛ و در این زمینه به نوازندگی پرداختهاند؛ آنجا بود که عود را از نزدیک لمس کرده و شناختم. اما من خواستم این سطح ارتقا یابد و عود به جایی رسد که به جایگاه اولش بازگردد و شأن خود را بازیابد.
در برنامه کودک نیز که کار میکردم نامم را نمی گفتم. تصمیم داشتم عود شناخته شود. کم کم این ساز جای عمیقتری یافت تا در تلوزیون مشهد برنامه رسمی اجرا کردم و پس از آن به شیراز رفتم تا عود را در آنجا معرفی کردم و پس از آن در سال 1341 به تهران آمدم. بلافاصله پس از چند ماه آهنگی برای کودک با این مضمون ساختم: لالا ای دختر نازم بخوام ای شوخ و تن نازم. لالالایی به آوازم... این آهنگ را دخترم سهیلا ابراهیمی دختر بزرگم خواند که خود فارغ التحصیل دانشکده موسیقی و تکنواز گروه صدا و سیما بودند.
فرزندان دیگرتان نیز به راه موسیقی رفتند یا فنون و هنرهای دیگر را پیش گرفتند؟
من چهار فرزند دارم که سهیلا دختر بزرگم دانش آموخته دانشکده موسیقی است و دختر دومم سوسن نیز به موسیقی پرداخت. فارغ التحصیل هنرهای زیباست. اکنون نیز ساکن آلمان است و در آلمان کمانچه و ویولون مینوازد و علاوه بر این پیانو که برای همه اجباریست. فرزند سوم سمیرا که در هنرستان موسیقی دختران به تدریس پیانو مشغول است؛ فارغ التحصیل هنرهای زیباست.
وقتی به این ساز پرداختید؛ در ارکسترهای موسیقی کلاسیک ایرانی از آن استفاده نمیشد. عود را از چه کسی آموختید؟
آشانیی من با موسیقی از خانه آغاز شد. از پدرم به ترتیب سه تار و تار را یاد گرفتم ردیفنوازی را نیز از پدرم آموختم . شاید نزدیک به چهارسال داشتم که سازی مثلثی شکل و من درآوردی مینواختم. بعد پدرم سه تار کوچکی که هنوز هم آنرا دارم برایم تهیه کرد. وقتی بزرگتر شدم و توانستم تار را به دست بگیرم؛ پدرم تار کوچکی برایم تهیه کرد و نواختن آن را به من آموخت. او نی هم می زد. اما نی برایم دشوار بود و نتوانستم آنرا بنوازم. چهارده یا پانزده ساله بودم که صدای عود را شناختم.
چه چیزی در آن سن شما را دلبسته عود کرد؟
صدای عود برای لطیف بود و از سویی صدای بم عود مرا به یاد صدای پدربزرگم میانداخت. به همین سبب بود که دلنشینی عود را درک کردم و بعد از آن به این ساز علاقمند شدم. فردی به نام استاد عبدالوهاب که نوازنده عود بود مرا تحت تاثیر قرار داد. من سیمهای یکی از تارهای خود را عوض کردم و سیم بم بر آن انداختم. همان تار باس که امروز میشناسیم حاصل آمد که به صدای عود نزدیک تر بود. تا بعدها عود را از طریق اساتیدی که از آنها یاد کردم بدست آوردم.
شاگردان شما عود را به ارکسترهای ایرانی آوردند. چه حسی از کمال ارکسترهای ایرانی با صدای عود دارید؟
از این که عود در ایران نفس میکشد و شاگردانم آنرا میناوزند خوشحالم. اما خوشحالم که آرزویم برای دیدن عود برآورده شد و حالا همه گروه ها عود مینوازند.
اسکندر ابراهیمی زنجانی، کە بعدها نام هنری اش را بە «منصور نریمان» تغییر داد، متولد سال ۱۳۱۴ در مشهد است. منصور نریمان، پدر عود ایران، در آیین پایانی بیست و هشتمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر مورد تجلیل قرار گرفتهاست.