رویکرد رسانه ملی به فرهنگ و ادبیات؛ /1/
هر خط قرمزی در رسانه ملی رعایت میشود مگر خط قرمز ادبیات و فرهنگ
تاريخ : دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۰۸:۱۳
ایران سرزمینی نیست که هویت خود را در جریانهای جدید اندیشه و ساختارهای نوین فکر در غرب یافته باشد؛ ایران را در سراسر جهان برای مردم متمدنش؛ از زمانی که شهرنشین بودهاند و موحد بودهاند و یکتاپرست؛ معماری داشتهاند و شهرنشینی؛ موسیقی داشتهاند و ادبیات؛ نقاشی داشتهاند و پیکرهتراشی میشناسند. ایران را در سراسر جهان به اعتبار فرهنگ و تمدنش میشناسند و اما؛ ما امروز؛ در رسانهی ملی برای این فرهنگ چند هزار ساله که به اعتبار اسلام رنگ بویی آسمانیتر هم به خود گرفته، چه کردهایم؟
طبیعی است اگر یک مدیر رسانهای امروز بخواهد در مورد کار برای این حوزه سخنی به میان بیاورد؛ از آمار و ارقام به گونهای استفاده میکند که چند صد ساعت برنامه در فلان حوزه ساخته شده و ما توانستهایم فلان تعداد ساعت برای تمدن اسلامی و تاریخ هنر ایران برنامه ریزی کنیم که بخشی از آن محقق شده و بخش دیگر در مسیر تحقق است. خوب! این آمار و ارقام به گونهای است که در بررسی اولیه ما را اغناء خواهد کرد؛ اما آیا به همین میزان هم تاثیری عملی در رفتار مردم داشته است. در واقع میتوان به گونهای دیگر گفت کسی منکر فعالیتهای رسانهی ملی درباره گسترش فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی و ادبیات تعلیمی و غنی ایران نیست اما بسیاری از پژوهشگران و برنامهریزان بر این مساله متفقالنظرند که تاثیر این برنامهها به دلایل متعدد از جمله عدم خلاقیت در کثیر مردم بسیار کم تاثیر بوده است.
به بیان دیگر اگر حتی نه به دقت؛ پای برنامههای تلویزیونی؛ اعم از مجموعههای تلویزیونی؛ تلهفیلمهایی که تولید صدا و سیماست؛ مسابقهها و برنامههای سرگرم کننده؛ برنامههای علمی و ... بنشینید؛ در خواهید یافت که هر ممیزی و خط قرمزی که گاهی مواقع تاکید شده که دیگر جزو خطوط قرمزها نیست رعایت میشود؛ الا خط قرمز ادبیات و فرهنگ ایرانی – اسلامی. بارها ممکن است اعتراضهای متعددی را شاهد بودهایم از صنوف مختلف در مورد هتک حرمت کردن به مشاغل یا جایگاه حقوقی آنها؛ اما آیا تا به حال فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی اعتراضنامهای به رسانه ملی تسلیم کرده است. غیر از برخی کلمات که مصوبه فرهنگستان زبان و ادب فارسی شده و به رسانه ملی و مراکز دیگر ارسال میشود که زین پس از آن به عنوان جایگزین واژه پیشین استفاده شود تعامل دیگری بین فرهنگستان زبان فارسی و رسانه ملی میشود. بیاییم کمی واقع بین باشیم؛ ممکن است فرهنگستان زبان و ادب فارسی و رسانهی ملی، امروز ادعا کنند که از تمام نهادها با هم هماهنگترند و جلسات و کارگروههای بسیاری برای رعایت زبان فارسی و فرهنگ دارند اما پرسش اینجاست که چرا ما باز به تکرار در بین حاضران اعم از برنامهسازان تا دبیران و سردبیران و مجریان در رسانهی ملی واژگان و رفتارها و برنامههایی میبینیم که اگر مخالف فرهنگ ایرانی اسلامی نباشد همسو با آن عمل نمیکنند؛ اگر بخشهای خبری را از این قضیه مستثنی کنیم بعید میدانم بتوان برنامهای را یافت که از گزند این آسیب در امان مانده باشد.
در شمارههای دیگر این یادداشتها، بر آنیم تا بخشهای مختلف رسانهی ملی را که قرار است مبلغ فرهنگ ایرانی – اسلامی باشد آسیبشناسی کنیم و با نگاهی دلسوزانه به نقد و واکاوی آن بنشینیم.