دلى سر بلند و سرى سر به زير
به مناسبت زادروز قیصر امین‌پور؛
دلى سر بلند و سرى سر به زير
 
تاريخ : جمعه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۰۸
سراپا اگر زرد و پژمرده ايم//‌ ولى دل به پائيز نسپرده‌ايم// چو گلدان خالى لب پنجره//‌ پر از خاطرات ترك خورده ايم// اگر داغ دل بود، ما ديده ايم// اگر خون دل بود، ما خورده ايم// اگر دل دليل است، آورده ايم// اگر داغ شرط است، ما برده ايم// اگر دشنه ى دشمنان، گردنيم // اگر خنجر دوستان، گرده ايم// گواهى بخواهيد، اينك گواه// همين زخم هايى كه نشمرده ايم!// دلى سر بلند و سرى سر به زير//از اين دست عمرى به سر برده ايم.

این شعر قیصر امین پور را بارها شنیده‌ایم و از آن خاطرات فراوانی در ذهن داریم. شاید بشود گفت امین پور در این غزل تنها به سرودن شعر نپرداخته است. این غزل تنها شعری برای لحظه‌ای از زندگی نیست؛ چکیده‌ای از نگاه امین‌پور به جهان پیرامونی اوست. جهانی که پر از نامرادی و نامردمی است. او آرمان‌هایش را در این غزل می‌نویسد. آرمان‌های انسانی و معرفتی‌اش را. او از داغ دل؛ زخم؛ دشنه‌ی دشمن؛ خنجر دوست حرف می‌زند اما برای هیچکدام از آن‌ها گردنکشی نمی‌کند. سخن او به قول حافظ همان «با دوستان مروت با دشمنان مداراست». او از این دست که برشمردیم عمری به سر می‌برد. دلی سربلند که به پاییز نسپرده او را و سری سربه زیر که نشان از فروتنی است. خودش هم در این باره در یکی از شعرهایش می‌نویسد: «رفتار من عادى است‎/ اما نمى دانم چرا‎/ اين روزها‎/ از دوستان و آشنايان‎/ هر كس مرا مى بيند‎/ از دور مى گويد‎/ اين روزها انگار‎/ حال و هواى ديگرى دارى‎/ اما‎/ من مثل هر روزم‎/ با آن نشانى هاى ساده‎/ با همان امضا‎/ همان نام‎/ و با همان رفتار معمولى‎/ مثل هميشه ساكت و آرام‎/... »

این ویژگی‌های اخلاقی را او نه تنها در دوران جوانی و میان سالی؛ که در دوران نوجوانی هم داشته است. او در دوران نوجوانی علاوه بر این‌ها بسیار خلاق و دانش‌محور بوده است. در یکی از گفتگوها؛ معلم دوران دبیرستان او آقای کاظمینی درباره قیصر می‌گوید: « از سال تحصیلی 1353، نظام جدید آموزشی شروع شد؛ یعنی آموزش به سه بخش ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان تقسیم می‌شد. پانزده کلاس از دوره راهنمایی به دبیرستان آمده بودند که از این کلاس‌ها، دو کلاس را به عنوان بهترین شاگردان با معدل‌های بالا انتخاب کرده بودند که چهل دانش‌آموز در رشته تجربی و چهل دانش‌آموز در رشته ریاضی تحصیل می‌کردند و «قیصر»، از بچه‌های رشته ریاضی بود. این هشتاد دانش‌آموز به راستی هشتاد ستاره بودند چراکه در سال آخر دبیرستان، همه آنها به جز دو نفر ـ آن هم به علت خاص ـ در کنکور دانشگاه آن زمان یعنی سال 57 در رشته‌های بالایی مانند پزشکی و دامپزشکی و مهندسی قبول شدند و «قیصر» هم در رشته دامپزشکی مشغول تحصیل شد. [البته قثصر در رشته دامپزشکی نمی‌ماند و تغییر رشته می‌دهد]. آقای کاظمینی ادامه می‌دهد: «پس از باز شدن دانشگاه‌ها، رشته خود را به جامعه‌شناسی تغییر داد و مدت سه چهار سالی جامعه‌شناسی خواند؛ تا آن‌که در سال 63 به ادبیات فارسی تغییر رشته داد. روزی او را رو به‌روی دانشگاه تهران دیدم و گفتم: «قیصر» جان! تو فقط باید ادبیات فارسی بخوانی آن هم نه لیسانس یا فوق لیسانس بلکه باید تا درجه دکترا بروی و من منتظر روزی هستم که تو پایان‌نامه دکتری خود را برایم بفرستی. او همین کار را هم کرد و در کنار فعالیت‌های انقلابی، سیاسی و اجتماعی خود، به تحصیل پرداخت. در آن سال‌ها همچنان با هم در ارتباط بودیم تا پایان‌نامه دکترای ادبیات خود را برایم فرستاد و من بسیار خوشحال شدم و به او افتخار کردم.».

در همان سال‌ها که جنگ هم بود امین‌پور در کنار دیگر دوستانش به این باور رسید که در این زمان نمی‌شود فقط نوشت؛ ابزار امروز تفنگ است و گلوله؛ اگرچه در قاموس این قبیل انسان‌های وارسته ایستادن با تفنگ نیست اما او در شعری بلند نگاه خود به جنگ را اینگونه تشریح می‌کند: «مى خواستم‎/ شعرى براى جنگ بنويسم‎/ ديدم نمى شود‎/ ديگر قلم زبان دلم نيست‎/ گفتم بايد زمين گذاشت قلم ها را‎/ ديگر سلاح سرد سخن كار ساز نيست‎/ بايد سلاح تيز ترى برداشت ‎/ بايد براى جنگ‎/ از لوله تفنگ بخوان‎/ با واژه قشنگ‎/ مى خواستم‎/ شعرى براى جنگ بگويم‎/ شعرى براى شعرخودم -دزفول-‎/ ديدم كه لفظ ناخوش موشك را‎/ بايد به كار برد‎/ اما موشك‎/ زيبايى كلام مرا كاست‎/ ... (مجموعه از تنفس صبح).

او زندگی را نه از دور دست‌های آرمانی و دست نیافتنی می‌بیند؛ بلکه برای او شعر؛ گذر کردن از همین زندگی روزمره است و از همین زندگی نوشتن و آن را دیدن. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم امین‌پور شاعری است که کلیات و جزئیات زندگی را با هم و مجموع می‌بیند و می‌کاود: «لحظه‌ای که خسته‌ام / لحظه ای که روی دسته های نرم صندلی / یا به پایه های سخت میز / تکیه می دهم / مثل میهمان سر زده / پا به راه و بی قرار رفتنم / فکر می کنم / میزبان من / اجتماع کور موریانه هاست / موریانه های ریز / موریانه های بی تمیز / میزهای کوچک و بزرگ را / چشم بسته انتخاب می کنند / آه! موریانه های میزبان / ذهن میزهای ما / جای تخم ریزی شماست!»

قیصر امین‌پور جهانی را در ادبیات پیش روی ما گشود که پر از جاودانه‌های انسانی است. به همین مناسبت هر سال به پاس احترام تمام اردی بهشت ماه کلاه از سر بر می‌داریم و به احترامش شعرهایش را می‌خوانیم.



امیرحسین مکاریانی
کد خبر: 25918
Share/Save/Bookmark