کارگاه صبح/دیوید لیبرن در آغاز بحث با نمایش بخش هایی از فیلم مستند خود که در حوزه باستانشناسی است و همچنان هم در حال ساخت آن می باشد گفت: ده سال پیش ایدهای ساخت فیلم مستندی در زمینه باستانشناسی به ذهنم رسید. نام این پروژه را ۴ جهان گذاشتم. بدین معنی که بنا داشتم چهار فیلم کوتاه پانزده دقیقهای در مورد هنری که در دوره پارینه سنگی، قرون وسطی، هکاکی به روی سنگها وجود داشت را تا زمانی که دیگر هنر و هنرمند شناخته شد به همراه سیر تحولشان نشان دهم. برای ساخت این فیلم چهار فرهنگ را انتخاب کردم و به سراغ چهار اقلیم بزرگ یعنی دوران «ما قبل کریستوف کلمب»، «دوران باستانی تا قرون وسطی در اروپا»، «دوران باستانی و اسلامی در خاورمیانه» و «فرهنگ هندو آسیایی» رفتم.
لیبرن این گونه ادامه داد: در آن زمان امکانات ساخت برای چنین فیلمی فراهم نبود. به دلیل این که باید تعدا زیادی عکس با کیفیت از اشیار موجود در موزه ها می گرفتیم که باید سیتم نورپردازی و سه پایه با خودمان به آنجا می بردیم در این صورت متحمل هزینه زیادی می شدیم و از طرفی تعداد عکس های مان محدود می شد. اما با وجود کیفیت دوربین های امروزی می توان در موزه ها عکس های با کیفیتی گرفت.
تصاویر مشترک بشر بر روی سنگهاوی با اشاره به استفاده از تکنیک مورف در مستندش گفت: در آن زمان تکنیک مورفینگ(ادغام تصویر اشیاء در هم) وجود نداشت. میخواستم با ساخت این فیلم سیر تکامل هنر را در شرایط مختلف نشان دهم. در تحقیقاتم متوجه شدم که در همه دورانها از ابزار سنگی سادهای استفاده شده است آثاری از این قبیل برای نمایش در سینماها خیلی مفید نیست بلکه آنها را می توان در جایی مانند گالری موزه ها به نمایش گذاشت.
علاقه دارم به موزه های موجود در تهران برومایمی هلپرن در ادامه صحبت های همسرش با اشاره به تجربه های خود در ایم عرصه گفت: همیشه به دنبال این بودم که با همسرم به ایران بیایم و از اینکه در اینجا هستم بسیار خورسندم و امیدورام بتوانیم از موزههای تهران در این فرصت دیدن کنیم. در این سال ها فیلمهای زیادی دیده ام اما هنوز فیلم مورد علاقهام ساخته نشده است. در ابتدای کارم مدتی به نیویورک آمدم و در آنجا به فیلمسازی پرداختم چرا که به نظرم باید برای ساختن یک فیلم در تکاپو بود. مدتی بعد متوجه شدم باید در امر نورپردازی و شناخت دوربین اطلاعات خود را افزایش دهم و شناخت این دو مقوله به من در روند کاریم بسیار کمک کرد.
مستند انتزاعی به جای مستند تجربیوی با اشاره به این که کلمه تجربی برای فیلم های مستند درست نیست گفت: البته شخصاً با کلمه تجربی مشکل دارم و به نظرم باید واژه جدیدی برای آن انتخاب کرد چرا که فیلم زمانی تجربی است که سازنده اثر در حال ساخت آن است اما بعد تمام شدن مراحل ساخت در هنگام نمایش آن اثری است که سازنده قبلاً تجربه کرده است به نظرم نام «انتزاعی» درستتر باشد. فیلمهای مستند در مورد باستانشناسی این امکان را میدهد بدون اینکه در زمان و مکان خاصی قرار گرفته باشید شروع به جمع آوری اطلاعات و کسب تجربه کنید. در این رابطه به فیلم «کاظم حسینی» که در جشنواره دیدم اشاره میکنم. وی در این فیلم زندکگی را در بالای کوه نشان داد که اکسیژن لازم برای نفس کشیدن وجود نداشت.
«سینما وریته» به معنای واقعیت محض نداریمهلپرن برای «سینما وریته» تعریفی غیر از آنچه مرسوم است را قائل است که اینگونه آن را بیان کرده است: در سینما وریته با تعریف مرسوم آن می گویم که مستند ساز به واقعیت پایبند است اما آنچه که امروز شاهد آن هستیم این است که حتی زاویهای که دوربین قرار میگیرد و اتفاقی که در اتاق تدوین برای فیلم میافتد میتواند انتقال دهنده معنایی دیگر باشد که با آنچه در واقعیت وجود داشت تفاوت اساسی ایجاد نماید.
کارگاه عصر/ محمد تهامینژاد به مقوله رابطه ذهنیت فیلم ساز و میزان و نحوه دخالت آن در مستندها پرداخت. وی مستند ساز و فارغ التحصیل موسسه روزنامه نگاری کیهان، مرکز آموزش، تلویزیون و لیسانسه سینما از مجتمع دانشکاهی هنر است. میتند «از مشروطیت تا سپنتا» یکی از آثار تهامینژاد است.
محمد تهامینژاد در ابتدای برگزاری کارگاه با اشاره به اینکه ورود سوبژکتیویته به مباحث دینی در فیلم مستند مجاز نیست گفت: در ایران در نقد مدرنیته سوپژکتیوته را در غالب نفسانی ترجمه کردهاند و ورود آن به مباحث دینی مجاز نیست در فیلمهای جنگی صحنهپردازی و یا تدوین ذهنی وجود ندارد بلکه تاویل اهمیت پیدا میکند سخنان تصاویر و رفتار رزمندگان توسط شهید آوینی براساس همان موضوعیت نفسانی و یا سوبژکتیویته که در نزد او باید به حقیقت عالم نزدیک باشد تعبیر میشود.
نظریهپردازی مستند سازان ایرانه ارائه شودتهامینژاد در ادامه عنوان کرد: ذهنیت در پارهای از مستندهای ایرانی معنای متفاوتی با جهان تاریخی مورد نظر بیل نیکولز دارد. مثلاً محمد رضا اصلانی تعریفش متفاوت از تعریف بیل نیکولز است. مستند «چیغ» به کارگردانی اصلانی در جان تاریخی میگذرد و اشارهای به جهان ذهنی ندارد. در حقیقت میتوان گفت فیلم «چیغ» این مستند ساز ارتباطی به ذهنیات وی ندارد بلکه به جهان تفکر اسطورهای مردمان کرد مرتبط میشود. مظفرالدین شاه، اولین تصویر خودبیانگر در سینمای مستند.
او درارتباط با خوبیانگری در فیلم مستند گفت: خودبیانگری در اینجا مستند در جهان تاریخی به خودبیانگری میپردازد خودبیانگری یکی از الگوهای ذهنیتپردازی در سینما است. کارگردان در صحنه حضور دارد این نوع فیلمها مستند اول شخص هستند. سینما گران ما از زمانی که دوربین وارد ایران شد خودبیانگری داشتند قدیمیترین تصویر خودبیانگرانه در ایران که به یاد میآورم تصویری است که میرزا ابراهیم خانه عکاس باشی از مظفر الدین شاه گرفته است. در این تصویر وی با گروهش بر پشت بام کاخ گلستان آمدهاند.
البته در اینجا باید به این نکته اشاره کنم که خلاقیت امری خودبیانگرایانه است. البته برخی از فیلمهای مستند بیانگر ذهنیت فیلم ساز نیستند بلکه سرشار از خودبیگانگی هستند. بیل نیکولز گفته است تمایلات آرزوها و نوع نگاه انسان مجموعه ذهنیات او را میسازد. ذهنیت برای بیان خودش به زبان نیاز دارد و آن زبان سینما میتواند باشد. فیلم مستند «از مشروطیت تا سپنتا» زمانی که با سایه بازی شروع میشود نمایشگر نگاه من و ذهنیتم به تاریخ هنر ایران است که با سایه بازی آغاز میگردد. نحوهای که ابراهیم مرادی با تایخ مواجه میشود نشان از ذهنیت من در نمایش یک شخصیت تاریخی دارد. و نوع اجرا در صحنه سینما تمدن و ارجاء به تاریخ نمایش در سینمای ایران بیرون کشیدن تاریخ از ذهن یک فرد تاریخ ساز است. بیان شخصی من توسط گوینده نمایش صحنهپردازی و بازیگران شکل میگیرد.
مایکل مور خودبیانگری دیگری ارائه دادوی با اشاره به حضور فیلم ساز در اثرش گفت: در شیوهشناسی سینما در خودبیانگری با شخصیتهایی همچون مایکل مور دگرگون شد و با فیلمهایی که من ساختهام تفاوت زیادی دارد. مایکل مور ذهنیت و درک خودش را از جهان ما با ما در میان میگذارد در این بیان توسط وی خود مایکل مور را میبینیم. خود شخصیت به عنوان کارگردان ستاره وارد صحنه میشود. در این نوع شیوه به این تعریف میرسیم که سینما سینمای Self-Reflexive است بدین معنی که بازتان خود و ذهنیت خود است.