فیلم سینمایی «قاعده تصادف» به نویسندگی و کارگردانی «بهنام بهزادی» این روزها در حال اکران عمومی در سینماها است. فیلمی که به گفته سازندهاش در اکران نوروزی مورد کم لطفی برخی نهادهای فرهنگی شده و باعث شده که فیلم به غم داشتن ارزشهای هنری نتواند به شکل شایستهای در اکران عمومی از سوی مردم دیده شود. اما شاید ایننکته خالی از لطف نباشد که گفته شود این فیلم تا به اینجای اکران سینماهای کشور و در میان فیلمهای نوروزی امسال میتواند بهترین فیلم به لحاظ قصه، ساختار و پرداخت شخصیتهای نمایشی باشد و بیهوده نیست که بگوییم این فیلم اثری آبرومند و جذاب از فیلمسازی است که تنها دو فیلم سینمایی در کارنامه کاری خود دارد. بهزادی نویسنده و کارگردان گزیده کاری در سینمای ایران است و تا کنون به غیر از فیلم در حال اکران خود، فیلم سینمایی «تنها دو بار زندگی میکنیم» را در سال ۸۶ ساخته است و با همین فیلم هم توانست نظرمثبت منتقدین سینما را به خود جلب کرده و در جشنوارههای مختلف بین المللی نیزجوایزی را کسب کند.
اما فیلم دوم او (قاعده تصادف) که سال گذشته در سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر به نمایش درآمد و موفق شد که در بخش بین الملل جشنواره سی و یکم یعنی جام جهاننما برنده سه جایزه جوایزه: سیمرغ بلورین بهترین فیلم و کارگردانی و جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شود. در بخش اصلی مسابقه سینمای ایران نیز با نام سودای سیمرغ، این فیلم برنده دو جایزه نقدی به همراه سیمرغ بلورین برای بهترین صدابرداری و بهترین فیلمنامه شد.
داستان فیلم تازه بهزادی با بهره گیری ازفضایی تئاتر گونه، روایت یک گروه دوستانه و تئاتری متشکل از چند دختر و پسر جوان از نسلهای مختلف جامعه معاصر کشورمان است که هدفشان به روی صحنه بردن نمایشی در خارج از کشور است. در این میان مشکلات و معضلاتی که هر کدام از شخصیتهای فیلم دارند به چالش کشیده میشود. در واقع فیلم از این طریق علاوه بر پرداختن به معضلات اجتماعی، میخواهد به شکاف نسلها و تقابل نسلهای مختلف با یکدیگر به خصوص پدران ومادران با نسسل کنونی جامعه وبه خصوص نسل سومیها وچهارمیهای کشورمان بپردازد و و به مخاطب گوشزد کند که بسیاری از مشکلات و معضلات میان نسلها را میتوان از طریق یک گفتگو درک متقابل همدیگر از بین برد وتک روی، خودخواهی و زیر پا گذاشتن احساسات دیگران نتیجهای جز نابودی ادمها و افرایش روحیه خودکشی درجامعه ندارد.
درفیلم سینمایی «قاعده تصادف» نسلهای مختلفی که خود را برای روی صحنه بردن نمایش اماده میکنند برای رسیدن به آرزوها و خواستههای خود، بازی در تئاتر و خروج از کشور به دروغگویی و تنهایی پناه میبرند و دوست ندارند، حقیقت ماجرا را به بزرگترهای خود (پدر ومادر) بگویند. درواقع ترجیه میدهند که بیشتر از آنکه راستگو با شند، دروغگو باشند. چون به صداقت بزرگترها شک دارند و میترسند که علایق، خواسته و احساساتشان از سوی خانواده و جدی گرفته نشود و حرف اصلی فیلم هم همین است که بتواند به نوعی تلنگری به پدران و مادرانی بزند که از درک فرزندانشان عاجر هستند ودوست دارند به زور نطران و علایق خود را به فرزندانشان تحمیل کنند و از درک انها ناتوان هستند. تا جایی که در فیلم میبینیم دختران و پسران نسل سومی به خاطر همین اختلافات میان نسلی که با پدران و مادرانشان دارند، انها را درک نمیکنند و طبیعتا در چنین شرایطی پدرها و مادرها هم نمیتوانند این بچهها را درک کنند. به همین خاطر هم در فیلم همه اعضای گروه تئاتر نمیتوانند به پدر «شهرزاد» با بازی «امیر جعفری» حق بدهند. چون از پدراش برای سفر به «شهرزاد» اجازه نمیدهد ومی ترسد که چون پیش از این یک بار با قرص خودکُشی کرده در حالی که این نرفتن هم میتواند باعث اقدام جدیدی از سوی او برای خودکُشی شود. به هرحال در این فیلم فارغ از مباحثی چون ساختار، قصه گویی، بازیگران و دیالوگها مخاطب به دلیل آشنا بودن فضای فیلم درک آن تا به انتها میتواند با فیلم ارتباط برقرار کند که این در سینمای ایران که هر ساله مشکل فیلمنامه دارد کم چیزی نیست. از سویی دیگران نمیتوان پیام مهم آخر فیلم را هم به راحتی فراموش کرد، جایی که اعضای گروه تئاتر تصمیم میگیرند با توجه به نیامدن «شهرزاد» به عنوان یکی از اعضای گروه برای مسافرت به خارج از کشور، به وحدت، دوستی و اخلاق پایبند باشند و رفاقت خویش را برای خودخواهی، زیاده طلبی و شهرت از بین نبرند و نگران از وضیعت دوستشان برای مشکل او چارهای پیدا کنند. همچنین در این فیلم دوربین برای به تصویر کشیدن زندگی جوانان در یک صبح تا شب با استفاده از پلانسکانس و برداشت بلند مخاطب را با زندگی این چند جوان آشنا میکند و دوربین برخلاف تماشاگر تئاتر این امکان به وجود میآید که مخاطب با شخصیتهای فیلم احساس یکی بودن کند و در طول فیلم به این یقین برسد که میتوان در شرایط کنونی بیشتر با کنار گذاشتن تردیدها به اخلاق و انسانیت پایبند بود.