به گزارش هنرنیوز؛به مناسبت شصت و نهمین سالِ، زادروز محمدرضا لطفی مراسمی با حضور جمعی از هنرمندان و دوستداران هنر در سالن خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران برگزار شد.
در این مراسم که شب گذشته پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۴ برگزار شد، هنرمندانی چون علی اکبر شکارچی، ارشد طهماسبی، بیژن کامکار، نجمه تجدد، صدیق تعریف، محمد سریر، داود گنجهای، قطبالدین صادقی، ربکا جلالی، سرود لطفی و مسعود شعاری حضور داشتند. همچنین علی مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و عباس سجادی مدیرعامل بنیاد آفرنشهای ادبی و هنری نیاوران حضور داشتند.
این مراسم با سخنرانی برخی از چهرههای هنری همراه بود که هر کدام دقایقی درباره محمد رضا لطفی سخن گفتند.
لطفی کم از قلهی دماوند نیستدر ابتدای این مراسم
عباس سجادی مدیرعامل بنیاد آفرنشهای ادبی و هنری نیاوران ضمن اشاره به اتفاقات اخیر باغمزار زندهیاد لطفی در شهر گرگان، گفت: محمد رضا لطفی برای این سرزمین کم از قله دماوند نیست. کاش چشمانمان را بشوییم و جور دیگری نگاه کنیم. لطفی شخصیتی والا و هنرمند تاثیرگذاری است. در سالهایی که بسیاری از هنرمندان از ایران رفتند، او به ایران بازگشت تا رسالتش را انجام دهد.
لطفی سازش را به مخاطب تحمیل نمیکرددر ادامه این مراسم
مجید کیانی نوزانده برجسته سنتور گفت: وقتی ما ساز میزنیم، آواز میخوانیم و یا آهنگ میسازیم، میخواهیم احساسمان را به مخاطب نشان دهیم. اما اگر بخواهیم ساز زدن و خواندنمان را به مخاطب تحمیل کنیم و یا اگر بخواهیم پژوهشی را به اثبات برسانیم، روش خوبی انتخاب نکردهایم. میتوانیم ساز هرکس را گوش کنیم و نپذیریم. اما گاهی فقط ما کار خودمان را میپذیریم و دیگران را نفی میکنیم. و این مانع پیشرفت هنر است. محمدرضا لطفی هیچ وقت تلاش نکرد ساز یا آهنگش را تحمیل کند. او با صداقت تمام ساز میزد و آهنگ میساخت.
وی افزود: لطفی هنرمندی بود که هم موسیقی زمان خود را میشناخت و هم از پیشینه آن اگاه بود، ضمن اینکه اطلاعات کاملی از انواع موسیقیها از جمله نواحی و کلاسیک داشت. همچنین گوش قوی در موسیقیشناسی، مردم شناسی و همینطور جامعه شناسی موسیقی داشت. همین مسئله باعث میشود تا مقالات بیشمار او در حوزه موسیقی و مباحث جامعه شناسی پیرامون آن، قابل اعتنا و استناد باشد.
مجید کیانی در ادامه ضمن بیان خاطرهای قطعهای از حکایات سعدی را که در زمان حیات محمدرضا لطفی، با یکدیگر خوانده بودند را برای مخاطبان خواند.
لطفی میگفت خودم را در وجود او پیدا کردم
علی مرادخانی معاون امور هنری وزیر ارشاد ضمن اشاره به شان و منزلت لطفی در موسیقی ایران، عنوان کرد: از لطفی هرچقدر سخن بگوییم، باز کم گفتهایم. خاطرات زیادی از او دارم. من طی مدت ۱۲ سال مسئول مرکز موسیقی بودم و ارتباطاتی با ایشان داشتیم. به ویژه مرحوم سلمانیان که در شورای نظارت مرکز موسیقی بود، ارتباطات زیادی با ایشان داشتند.
وی افزود: زمانی که لطفی در بیمارستان بود، به اتفاق جناب جنتی برای ملاقات ایشان به بیمارستان رفتیم و ۴۵ دقیقهای با هم صحبت کردیم. او نیمه هوشیار بود و به هوش میآمد و میرفت. در آن گفتگو او به نکات زیبایی اشاره کرد. او گفت من برای خودم تفکری داشتم و به اصل بسیاری از مسائل تردید داشتم اما آنجا بود که خودم را پیدا کردم و خودم را در وجود او دیدم و هیچ شدم و از هیچ به همه چیز رسیدم. لطفی با سیر و سلوکی که داشت خودش میگفت که خودم را در وجود او پیدا کردم. نسل آینده ما لطفی را بهتر خواهد شناخت. هر چه میگذرد ما بیشتر کمبود او را حس میکنیم. به امید روزی که افرادی مثل لطفی را در سپهر موسیقی کشورمان داشته باشیم.
در ادامه این برنامه مکتبخانه میرزا عبدالله از مجید کیانی، عبدالنقی افشارنیا، محسن حجاریان و شادروان ایراندخت لطفی، تقدریر و تجلیل کرد.
صدای تپش قلب لطفی هنوز در ذهنم هست
ارشد طهماسبی آهنگساز و نوازنده تار نیز در ادامه این مراسم گفت: وقتی جمعیت پرشمار امشب را دیدم، یاد یک کنسرت با محمدرضا لطفی افتادم. در دورانی که اجازه کنسرت دادن نداشتیم و فقط مجامع خصوصی و نیمه خصوصی اجرا داشتیم، شبی هم در انجمن زرتشتیان کنسرت داشتیم. من برای این اجرا هیجان بسیاری داشتم به همین خاطر نزد ایشان رفتم و گفتم که من خیلی هیجان دارم. او گفت به صدای قلب من گوش بده، من سرم را روی قلبش گذاشتم و هنوز هم صدای قلبش که تند و به شدت میتپید، در ذهنم هست.
تهماسبی ادامه داد: باید یاد بگیریم که برای مخاطبمان ارزش قائل باشیم. لطفی با تمام بزرگیاش برای مخاطب ارزش قائل بود برای هر اجرا هیجان داشت و در هر اجرا جوری روی صحنه میرفت که انگار کنسرت آخرش بود.
این نوازنده تار در ادامه ضمن اشاره به مباحث پیرامون باغمزار استاد لطفی در شهر گرگان، گفت: نمیدانم متولی مزار لطفی کیست تا چراغی بر مزار او برافروزد. با دلی آکنده از درد باید بگویم که هنوز خیلی چیزها را باید از غربیها یاد بگیریم. باید از آنها یاد بگیریم که چطور از میراثشان دفاع میکنند.
لطفی روح اجتماعی را به همراه طغیان شاعرانهاش به موسیقی اضافه کردقطبالدین صادقی نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر نیز در این مراسم گفت: تفاوتهای من با محمد رضا لطفی زیاد است؛ روزگار غدار ما را از هم جدا کرد. اما من امروز نیامدم از تفاوتها صحبت کنم؛ آمدهام تا از شباهتها حرف بزنم. ما نسلی آرمانخواه بودیم. هنوز بحران کودتا تمام نشده بود و ما به دنبال راه برون رفت از این بحران بودیم و همه به راههای گوناگونی رفتیم. اما این نسل آرمانخواه به دنبال مبانی نظیری نیز بود. لطفی تنها یک نوازنده و آهنگساز معمولی نبود. او اهل کتاب و شعر بود. من حتی یادم هست در آن زمان و درخانهاش جلسات جامعهشناسی و فلسفی برگزار میشد و من بسیاری از بزرگان را در خانه ایشان دیدم.
وی ادامه داد: او یک نوازنده ساده نبود و به دنبال فرهنگ عمومی وسیعتری میگشت. این نسل آرمانخواه گرایش اجتماعی هم داشت. این گرایش دلمشغولیهای سیاسی بود. لطفی از فضای اجتماعی دور نبود و روح اجتماعی را به همراه طغیان شاعرانه خودش، به موسیقی اضافه کرد. یک سرکشی عجیبی در او بود و همین سرکشی در موسیقی و ساز زدنش هم نمود داشت. لطفی از همان زمان دانشجویی نماد و سنبل اجتماعی شد. لطفی موسیقی تخدیری را تکان داد و شوری تازه به آن اضافه کرد.
روایتی از ساز زدن لطفی و علیزاده از صبح تا شباین کارگردان تئاتر افزود: بزرگترین معلم من در زندگی داستایوفسکی است. داستایوفسکی در دورانی که فراری بود و پولی برای پرداخت اجراه اتاقش در هتل نداشت و در حالی که سرعش هم اوت کرده بود، یکی از شاهکارهایش را خلق کرد. اما ما هم از این معلمها داریم. یادم هست که در یکی از باغهای اطراف سنندج نشسته بودیم و صحبت میکردیم و تصمیم گرفتیم که به تهران سفر کنیم و هنر بخوانیم. لطفی در آن زمان سپاه دانش بود و هنوز ناشناخته بود. ساعت ۷ صبح به تهران رسیدم و به منزل لطفی رسیدیم. دیدم که او به همراه یک جوان مشغول ساز زدن است. ما خسته بودیم و کمی استراحت کردیم. ساعت ۱۰ بلند شدم و دیدم که این دو هنوز در حال ساز زدن هستند. بهشان گفتم صبحانه میخورید؟ گفتند بله. صبحانه را مهیا کردم و خانه را ترک کردم. ساعت ۴ دوباره بازگشتم و دیدم که این دو کماکان مشغول ساز زدن هستند. ازشان پرسیدم ناهار میخورید؟ گفتند بله! با هم ناهار خوردیم. دوباره از منزل خارج شدم و غروب برگشتم. دیدم که هنوز اینها در حال ساز زدن هستند و تا ۱۱ شب هم ادامه دادند. از او پرسیدم: محمدرضا خسته نمیشوی؟ گفت: نظام آموزشی ما خیانت کرده است و ما عقب افتادهایم. باید این عقبماندگی را جبران کنیم. در ادامه از او پرسیدم که جوانی که با تو ساز میزد، که بود؟ او هم گفت حسین علیزاده یکی از بچههای کلاس ماست. افتخار دوستی با حسین علیزاده را از همان زمان دارم.
لطفی تمام زندگیش را برای موسیقی گذاشتتسنیم نوشت:
علی اکبرشکارچی نیز در این مراسم گفت: هفتاد سال پیش شاید کسی فکر نمیکرد که این کودک به چنین نابغهای تبدیل شود. لطفی تمام زندگیاش را برای موسیقی و به ویژه آمورش آن گذاشت. هیج نوزانده تار و سهتاری نیست که از سبک لطفی تقلید نکرده باشد. زادروز میلاد او برای همه ایرانیان خجسته باد.
کمانچه نوازی علی اکبر شکارچی در درآمد ماهور، پیشدرآمد هرمزی و مویه لری، پایان بخش مراسم شصت و نهمین سالِ زادروز زندهیاد محمد رضا لطفی بود.