مراجعین مطبم به مجسمه‌ها سلام می‌کنند!
خالق تندیس‌های ادیبان معاصر در گفتگو با هنرنیوز؛
مراجعین مطبم به مجسمه‌ها سلام می‌کنند!
نمایشگاه تندیس‌های سیلیکونی با عنوان «مشاهیر ایران» از آثار علیرضا خاقانی در خانه هنرمندان ایران برپاست. به همین سبب با خالق این تندیس ها به گفتگو نشستیم.
 
تاريخ : شنبه ۸ تير ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۱۴
غالب آثار شما شاعران و  نویسندگان هستند. چه عاملی سبب شد که از میان مشاهیر ادیبان را انتخاب کردید؟

برای نمایشگاه کنونی‌ام در خانه هنرمندان ایران سعی کردم تا از اساتید ادبیات معاصر استفاده کنم که نقشی اساسی در تربیت فرهنگی ما دارند. در واقع هر ایرانی در عمر خود حتی یک بیت سروده است. من نیز همین‌طور؛ ادبیات را بسیار دوست دارم. دوست داشتم در نمایشگاه اول به تجلیل از بزرگان ادبیات بپردازم. بیش از یازده تندیس من متعلق به شاعران و ادیبان است.
 
در میان  این شخصیت‌ها کدام‌یک را بیش از سایرین دوست داشتید؟
 

من به سبب علاقه‌ام به ادبیات آثار همه این بزرگان را خوانده‌ام. هر یک به نوعی برایم عزیز و قابل احترام بودند. نمی‌توانم بگویم شهریار را بیشتر دوست داشتم یا جلال آل احمد را. هر کدام جایگاه خود را دارند و بسیاری از آن‌ها در حیطه فعالیت خود نو آور بودند. نیما، فردوسی، شهریار و ... هر کدام ارزش خود را دارند.
 
مجسمه شامملو در میان آثارتان بسیار زنده‌نما‌تر از سایرین است. این به سبب علاقه بیشتر شما به این شاعر اتفاق افتاده یا به سبب شناخت بصری بیشتر و مستندات تصویری از شاملو؟
 

من سعی کردم در تک تک این مجسمه‌ها احساس خودم را به شاعر به مخاطب اثر القا کنم. در واقع هدف من نمایش یک عکس سه بعدی نبود. شاید این حس در شاملو بیشتر شد و شاید علاقه من به شاملو و نفوذ او در من بیشتر و موثر تر افتاد. 
 
چه عاملی سبب شد تا این تندیس‌ها را بدین‌گونه زنده‌نما و خالی از هر گونه تجرید خلق کنید؟
 

من پزشک هستم. من دارای دکترای ارتز پروتز هستم. به واسطه رشته خودم و علاقه‌ای که از گذشته به نقاشی، ماکت سازی و هنرهایی ازین دست داشتم؛ بعد از تحصیل با متریال‌هایی آشنا شدم که در ساخت تندیس معمول نیستند. به سبب کارم با آناتومی بدن نسبت به مجسمه‌سازان آشنایی بیشتری دارم. وقتی عوامل مختلف دست به دت هم دادند تا به دنبال مجسمه‌سازی بروم؛ این شیوه از مجسمه‌سازی که بیانی نو در ایران است؛ به نظرم مطلوب‌تر آمد. من از این بیان لذت می‌برم. شفاف و ساده و بی واسطه است و در عین حال بر مردم تأثیر عمیقی می‌گذارد. در واقع هدفم از نمایش این آثار آن بود که ارتباط مردم با آثارم را نظاره کنم. 
 
در این مجموعه حسی از تجسم هنر غربی دیده می‌شود. آیا قرار بوده این آثارغربی باشد؟ یا آن‌که نه این تاثیر اتفاقی بوده.
 

شاید به سبب ایده اولیه آن است که از غرب آمده. این سیستم مجسمه‌سازی غربی‌ست که از موزه مادام روسو آمده . این موزه در لندن واقعاست و سابقه ای دویست ساله دارد. به هر حال بازدید من از این موزه سبب شد تا به این فکر افتم که جای این مجموعه در ایران خالی است.
من اسراری نداشتم مثل غربی‌ها کار کنم. چون متریالم مانند آن‌ها نبود. البته بر این باورم که وقتی یک ایرانی شخصیت ایرانی را می‌سازد نباید اثرش احساسی غربی القا کند و اگر این اتفاق بیافتد جایی از کار ایراد دارد.
 
در روند ساخت آثارتان شخصیت این بزرگان را مطالعه کردید؟


به سوال نخستتان باز می‌گردم که درباره تندیس شاملو مطرح شد. البته من شاملو را دو بار ساختم. نخستین اثر من از شاملو پس از کامل شدن حسی از او نداشت. کاملاً شبیه بود. اما حسی نداشت. در مرحله دوم فیلم شاملو را هم‌زمان با کارم در اتاق پخش می‌شد. بعضاً صدای شاملو که شعرهای حافظ را می‌خواند می شنیدم. درباره شخصیت‌های دیگر نیز این کار را انجام دادم اما گاه صدایی و سند زنده‌ای از آن‌ها در دست نداشتم.
 
تندیس‌ها را گاه در مطب و گاه در خانه می‌ساختید. پذیرش حضور تندیس‌هایی زنده نما در منزل قدری دشوار است. این موضوع برای شما غیر متعارف نبود؟ 
 
من بعد از این همه مدت به تندیس‌ها عادت کرده‌ام. اما مهمان‌هایی که به منزلم می‌آمدند؛ و یا حتی بیمارانم که به مطب سر می‌زدند؛ از دیدن تندیس‌ها تعجب می‌کردند. همه افرادی که مراجعه می‌کنند؛ نخست تصور می‌کنند این تندیس‌ها زنده هستند.گاه حتی به مجسمه‌ها سلام می‌کنند. یکبار پزشکی که مطبش با مطب من در یک ساختمان است؛ برای کاری به مطب من آمده بود. منشی از او خواسته بود تا در اتاق من منتظر بماند، همکارم پس از مدتی از اتاق بیرون آمده بود و وقتی منشی از او علت نماندن در اتاق را پرسیده بود؛ همکارم حضور مردی که به سلام او واکنشی نداشته و سبب ناراحتی‌اش شده‌بود را به عنوان علت خروجش از اتاق من مطرح کرده‌بود. مجسمه ستارخان مجسمه‌ای بود که همکارم او را زنده تصور کرده‌بود.
 
اگر دوباره متولد شوید؛ دوباره پزشک خواهید شد؟

 
سوال دشواریست. این موضوع به میزان اختیار ما در تعیین سرنوشتمان بسته است. عوامل بسیاری دست به دست هم می‌دهند که ما مسیری خاص را در زندگی دنبال کنیم. شاید اگر من هنر را به عنوان مسیر اصلی زندگی خود ادامه می دادم با بیانی دیگر تندیس‌هایم را می‌ساختم. اما به واسطه رشته تحصیلی‌ام که البته دور از مجسمه‌سازی نیست؛ چندان از هنر فاصله ندارم. رشته ما به واقع شبیه به هنر است. وقتی که تندیسی از دست یک بیمار را به جای دست قطع شده‌اش خلق می‌کنیم به گونه‌ای اثری هنری خلق کرده‌ایم و تمرین مجسمه‌سازی. گرچه این هنر همیشه مخفی نگه داشته می‌شود؛ اما این اثر برای فردی که از آن استفاده می‌کند، همیشه اثری هنری محسوب می‌شود. 
 
در مانیفست نمایشگاه از همسرتان تشکر کردید. درباره همکاری همسرتان نیز توضیح دهید.
 

همسر من همکارم هستند. ایده‌ها و طرح اولیه تا مراحل نهایی و برگزاری نمایشگاه نقشی به اندازه من ایفا کرد.
کد خبر: 60153
Share/Save/Bookmark