به گزارش هنرنیوز؛رامتین غفاری (نوازنده و بازرس سابق خانه موسیقی) یکی از منتقدان سرسخت عملکرد هیات مدیره فعلی خانه موسیقی است. وی در یادداشتی به عملکرد غیرقانونی این خانه؛ انتخابات صورت نگرفته در هیات مدیره و بسیاری از تصمیمات این خانه نقدهای جدی وارد دانسته است.
متن یادداشت رامتین غفاری به شرح زیر است:
ظاهراً ماجرایِ خانۀ موسیقی و اهالیِ موسیقی دارد به جاهایِ باریک کشیده میشود. از طرفی آقایانِ همیشه پشتِ میزنشینِ خانه که تاکنون خود را معیارِ حق و عیارِ هنر میدانستند با طیفی از منتقدان مواجه شدهاند که آن پردههایِ سکوت و مماشات و تحمّل و شرمِ حضور و ... را کنار زده و به صراحت و بیهیچ هراسی از اعمالِ قدرتِ این مدیرانِ همیشگی و همیشه در صحنه آنها را نقد میکنند و این مرتبه بزرگانی از اهالیِ موسیقی هم به این منتقدان پیوستهاند و گردانندگانِ خانه، دربرابرِ خود، نامهایی همچون حسینِ علیزاده، مهدی آذرسینا، ساسانِ فاطمی، داریوشِ طلایی، پیروز ارجمند، کامبیز روشن روان، رضا مهدوی و .... میبینند که دیگر نمیشود بیتوجّه به الزاماتِ کارِ صنفی، آنها را هنرجو نامید و با تحقیر و توهین با آنها برخورد کرد و از سویِ دیگر ناچار شدهاند آن نقابِ مظلومیّت و آرامش و دموکراتمنشی را کنار گذاشته و با چهرۀ واقعیِ خود واردِ صحنه شوند و زبان به تهدید بازکنند.
امّا نه آن ژستِ دموکراسی و قانونمداری و آرامشِ پیشین کارساز بود و نه این تهدیدها و پنهان شدن پشتِ چهرههایِ جدید و تهدید از زبانِ دیگران و اخیراً هم سنگر گرفتن پشتِ نامهایِ بزرگ، گرهای از گرههایِ کورِ خانۀ موسیقی بازمیکند.
رویِ سخنم این مرتبه با مشاورِ حقوقیِ خانۀ موسیقیست که بیتوجّه به روحِ حقوقی که در دانشگاه خوانده، زبان به تهدید گشوده و با تندی با هنرمندانِ منتقد سخن گفته و ما منتقدینِ مدیرانِ خانه را به رصد کردن و شکایت کردن تهدید کرده است.
آقایِ حقوقدان! کاش زودتر از این خود را نشان میدادید و به میدان میآمدید؛ نه اکنون که تشتِ رسواییِ عملکردِ مدیرانِ خانه از بام افتاده و دیگر معضلاتِ این نهاد نقلِ محافلِ موسیقایی شده. کاش آن زمان که آقایان، برگزاریِ انتخابات را دایم به تعویق میانداختند و برخلافِ اساسنامه، بیش از آنچه قرار بود بمانند، پشتِ میزهایشان نشستند، صدایتان را میشنیدیم و اعتراضی به این قانونگریزیها میکردید.
کاش زمانی که در دانشگاه و مطبوعات و تمامِ محافلِ هنری و موسیقایی سخن از این میرفت که کتابِ منسوب به یکی از اعضایِ هیأت مدیرۀ خانۀ موسیقی کپی شده از کتابی دیگر است و حقوقِ مؤلّف زیرِ پا گذاشته شده و نهایتاً وقتی دیگر سخن به گوشِ خواجۀ شیراز هم رسید، آقایان جلسۀ شورایِ عالیِ خانۀ موسیقی را تشکیل دادند و شد آنچه همگان فهمیدند، واردِ صحنه میشدید و اعلام میکردید که ایشان باید مطابقِ همین اساسنامه، از خانه اخراج شود و خانۀ موسیقی با این تخلّف و تضییعِ حقوقِ هنرمند، برخورد کند.
کاش زمانی که در ماجرایِ تعاونی مسکنِ خانۀ موسیقی، حقوقِ تعدادِ زیادی از هنرمندان تضییع شد و کمتر تخلّفی بود که در این ماجرا صورت نگرفت و صدایِ این ماجرا به همه رسید و کار به قوّۀ قضاییه کشید و هنوز هم پروندهاش در دادگاهها در جریان است، خود را نشان میدادید و به این آقایان میگفتید که اگر اخلاق را هم رعایت نمیکنید، اگر حقوقِ همصنفان هم برایتان اهمّیتی ندارد، حدّاقل از عواقبِ حقوقیاش بترسید و چنین نکنید.
کاش زمانی که درهایِ خانۀ موسیقی را رویِ همین اعضایِ تعاونی مسکنِ خانه بسته بودند و آنها را به داخل راه نمیدادند و یک جوانِ ورزشکارِ عضلانی را جلویِ خانه گذاشته بودند که اهالیِ ساز و آواز و شور و ماهور را بترساند و از ورود به خانه جلوگیری کند، شما از قانون حرف میزنید و حقوقِ اعضا را به مدیرانِ قانونگریزِ خانه یادآور میشدید.
کاش زمانی که حمیدرضا نوربخش که عنوانِ مدیرعاملِ خانه را همراهِ نامش دارد، تمدیدِ کارتِ عضویّتِ اعضا را منوط به ارائۀ گزارشِ فعّالیّتِ اعضا کرده بود، فریادِ شما را میشنیدیم که این کار را مخالفِ اساسنامه و روحِ یک نهادِ صنفی و بویژه صنفِ موسیقی میدانید و این حرفِ ایشان را غیرِقانونی میشمارید.
کاش زمانی که همین آقایان به شکلی غیرِقانونی هیأت مدیرهِ کانونِ سازندگانِ ساز را معلّق و در واقع منحل کردند و در امورِ این کانون دخالت کردند و فریادِ اعتراضِ بازرسِ این کانون – که همچون شما حقوقدان است – بلند شد، واردِ ماجرا میشدید و از غیرِقانونی بودنِ تمامیِ مراحلِ این کار صحبت میکردید و دوستانتان را توصیه به رعایتِ قانون و اساسنامه میکردید.
بگذریم. قصدِ مرثیهسرایی و نبشِ قبرِ وقایعِ گذشته را ندارم و میخواهم از همین امروز حرف بزنم و آنچه شما و دوستانِ پشتِ میزنشینتان میگویید. فقط آنچه برایِ من جالب است، آن سکوتِ پیشینِ شما و این ظهورِ ناگهانی و چهرۀ عبوس و تهدیداتِ امروزتان است.
آقایِ حقوقدان! پیش از هرچیز، از آنچه "نگاهِ پدرانه و صنفی" مدیرانِ خانه خواندهاید، بگویم و این تهدیداتِ جدیدِ شما و برخی از دوستانتان. ای کاش من و شما، دیداری حضوری داشته باشیم تا فقط گوشهای از این برخوردها و "نگاهِ پدرانه و صنفیِ" مدیران را برایتان بگویم و اسنادِ مکتوب و صوتی و تصویریِ جالبی از این برخوردهایِ"پدرانه" برایتان ارائه کنم تا بدانید ما چه نگاهی به این حرفهایِ شما داریم. این برخوردهایِ "پدرانه" را نمیتوان در رسانهها مطرح کرد، بماند برایِ دیداری حضوری. ضمناً حدّاقل من یکی را از شکایت نترسانید که پیشتر هم شاملِ این برخوردِ "پدرانه و صنفی" شدهام و در شهریورِ سالِ نود و سه، بهخاطرِ شکایتِ همین آقایان به دادسرایِ رسانه رفتهام و از خود دفاع کردهام.
آقایِ حقوقدان! در اساسنامۀ خانۀ موسیقی، تشکیلِ مجامعِ عمومی و برگزاریِ انتخابات برایِ تعیینِ هیأت مدیرۀ جدید و همچنین نظارت بر اجرایِ دقیقِ اساسنامه، برعهدۀ هیأت مدیرۀ خانه گذاشته شده است. از سویِ دیگر میدانیم که این آقایانی که کماکان هیأت مدیرۀ خانۀ موسیقی نامیده میشوند، حتّا با حسابِ خودشان مبنی بر قانونی بودنِ چهار سالِ دورانِ مدیریّتشان، بیش از یک سال و اندیست که در برگزاریِ انتخاباتِ جدید تعلّل و تأخیر داشتهاند و در همان جلسۀ کذاییِ نقدِ خانۀ موسیقی هم، همکارتان (دکتر نوروزی) به شکلِ تلویحی ناموجّه بودنِ احتمالیِ این تأخیر را پذیرفته بودند و خودِ شما هم تخلّفِ احتمالی در این تعلّل را محتمل دانستید، هرچند با استفاده از قیدِ "فرضِ محال" که من آن را ناعادلانه و غیرِحقوقی و جانبدارانه میدانم. حالا سوالِ من این است که چرا خانۀ موسیقی یک سال و اندیست که انتخاباتِ هیأت مدیره را برگزار نکرده؟ (هرچند من و خیلی از منتقدین، میزانِ تأخیر را خیلی بیش از اینها میدانیم و من اینجا با اغماض، همان محاسباتِ آقایان را ملاک قرار دادم.)
درست است که ما اینجا با یک پارادوکس در قانون مواجهایم: از طرفی قانون هیأت مدیره را مکلّف کرده است که در زمانِ مقرّر انتخابات را برگزار کند و مدیرانِ جدید انتخاب شوند و عدمِ برگزاریِ انتخابات، تخلّف از اساسنامه است و مطابقِ همین اساسنامه، عدمِ پایبندی به اساسنامه، می تواند موجبِ سلبِ عضویّتِ اعضا شود (یعنی میتوان بهخاطرِ همین تخلّف، عضویّتِ اعضایِ هیأت مدیره را سلب کرد) و از طرفی دیگر قانونگذار پیشبینی کرده است که در صورتِ عدمِ برگزاریِ انتخابات (به هر دلیلی) هیأت مدیرهِ پیشین وظایفِ خود را انجام میدهد تا انتخاباتِ جدید و انتخابِ مدیرانِ جدید. ولی آقایِ حقوقدان! از شما یک سوال دارم: اگر این آقایان، کماکان دلشان نخواهد انتخاباتِ جدید برگزار کنند و همین گونه بخواهند فی سبیل الله و داوطلبانه خدمتگذارِ اهالیِ موسیقی باشند، به نظرِ شما الی الابد قانونیاند؟! و اگر کسی منتقدِ این بیقانونی باشد، مغرض و برانداز است و باید تهدیدش کرد به شکایت و داغ و درفش؟! این است آن قانون و عدالتی که به شما در دانشگاه میآموزند؟! (این واژۀ "برانداز" از اصطلاحاتِ عجیبِ آقایِ سریر است که نامِ رئیسِ هیأت مدیره را بر خود دارند و حقوقدان هم هستند!)
آقایِ حقوقدان! در آن جلسۀ نقدِ سه نفره، برایِ توجیهِ چراییِ تمدیدِ یکسالۀ مدّتِ مدیریّتِ آقایان، مطالبِ جالبی فرموده بودید که به آنها میپردازم. در ابتدا اعلام کردید که چون خانۀ موسیقی درحالِ نقل و انتقالِ ساختمان و معامله و ... با شخصِ ثالث بود، برایِ اینکه با تغییرِ مدیران، مشکلی در این رابطه پیش نیاید، مجمعِ عمومیِ فوقالعاده تصمیم گرفت که سخاوتمندانه، یکسالِ دیگر هم به مدّتِ پشتِ میز نشستنِ آقایان اضافه کند تا این مدیرانِ دلسوز، رکوردی دیگر در کارنامۀ مدیریّتِ خود ثبت کنند و یک سال بیش از آنچه قرار بوده (هرچند آن هم جایِ اِن قلت دارد)، در پستهایِ مدیریّتیِ خود باقی بمانند. دوستِ حقوقدانِ من! مگر در نهادها و ساختارهایی همچون خانۀ موسیقی، خریدار و طرفِ قرارداد، با اشخاصِ حقیقی مواجه است؟ از عقل و عرف که بگذریم، کافیست نگاهی به همین اساسنامۀ خانه بکنید، بویژه همان مادّۀ سی و یکِ اساسنامه و مواردِ دیگری که مستقیم و غیرِمستقیم در اساسنامه به آن اشاره شده. طرفِ قراردادها و معاملات، مدیرعامل است و مدیرِ امورِ مالی و ... یعنی طرفِ مقابلِ با حمیدرضا نوربخش معامله نمیکند و با مدیرعاملِ خانۀ موسیقی طرف است؛ شخصیّتی حقوقی. مگر اینکه در این موردِ خاص، کسی که داشته با خانۀ موسیقی معامله میکرده، شیفتۀ شخصِ حمیدرضا نوربخش بوده و حاضر نبوده با کسِ دیگری معامله کند! این توجیهِ شما، شبیهِ این است که در سالِ نود و دو، آقایِ احمدی نژاد انتخاباتِ ریاست جمهوری را هم برگزار نمیکردند و میگفتند چون ما درحالِ مذاکره با پنجِ به اضافۀ یک هستیم و موضوعِ حسّاسِ هستهای در دست است و ... فعلاً باشیم و هروقت به نتیجه رسیدیم، چشم، انتخابات را هم برگزار میکنیم!
و باز فرموده بودید که مجمعِ عمومیِ فوقالعاده، حق داشته مدّتِ مدیریّتِ هیأت مدیره را حتّا به شش سال هم افزایش دهد و کسی نمیتوانسته به این افزایش اعتراض کند و حالا لطف کردهاند و چنین نکردهاند و در عوض تصمیمِ مادون گرفتهاند (یعنی با یک درجه تخفیف در مجازاتِ ما، فقط یکسال مدیران را ابقا کردهاند) فلذا بازهم ما حقِّ اعتراض نداریم و لابد باید خدا را هم شاکر باشیم! آقایِ حقوقدانِ عزیزم! آیا واقعاً متوجّۀ مغلطۀ این توجیهِ خود نشدهاید؟ بگذارید برایتان توضیح دهم که بله ... مجمعِ عمومی میتوانسته با تغییرِ اساسنامه، عمرِ مدیریّتِ این آقایان را به شش سال و یا حتّا ده سال هم افزایش دهد و در آن صورت، ما هم نمیتوانستیم آن را غیرِقانونی بدانیم (با حفظِ حقِّ اعتراض). ولی اکنون که چنین نکردهاند؛ پس اعتراضِ ما و غیرِقانونی دانستنِ این تصمیم، منطقی و حقوقی و عقلانیست. یعنی از نظرِ حقوقی و اساسنامه، حق داشتهاند اساسنامه را تغییر دهند و مدّتِ مدیریّتِ مدیران را افزایش دهند ولی حق نداشتند چیزی را تصویب کنند که خلافِ اساسنامه است. آیا درکِ این موضوع، خیلی سخت است؟
آقایِ حقوقدان، چند جا استناد به قانونِ تجارت کردهاید. درست است که باتوجّه به آنچه ما ادّعا میکنیم (درصورتِ صحتِ آنها)، شاید قانونِ تجارت، بیشتر مناسبِ خانۀ موسیقی باشد تا قوانینِ حاکم بر مؤسّساتِ فرهنگی و هنری! ولی بسیار مایلم بدانم با چه منطقی چنین استنادی کردهاید و قانونِ تجارت و مؤسّساتِ تجاری را ساری و جاری بر مؤسّسهای فرهنگی و هنری دانستهاید. باز اگر به عقل و منطق و عرف هم کاری نداشته باشیم، توجّهِ شما را جلب میکنم به مادّۀ سی و چهارِ اساسنامۀ خانۀ موسیقی که به صراحت گفته "دربارۀ مسائلی که در این اساسنامه پیشبینی نشده، طبقِ مقرّراتِ قانونیِ حاکم بر مؤسّساتِ غیرِتجاری و ضوابطِ تاسیسِ مؤسّسات و مراکزِ فرهنگی مصوّبِ شورایِ عالیِ انقلابِ فرهنگی رفتار خواهد شد."
و امّا بخشِ ناخوشایندِ این یادداشت برایِ من، که پرداختن به سخنانِ عجیبیست که رئیسِ شورایِ عالیِ خانۀ موسیقی، در مصاحبه با سایتِ خانه، فرموده بودند. من با تمامیِ احترامی که برایِ پیشینۀ هنری و هنرِ نابِ استاد محمّدرضا شجریان قائلم و عمری را در همراه با صدایِ ایشان زندگی کردهام، ناچارم به نقدِ بخشی از گفتههایِ ایشان بپردازم. با این توضیحِ ضروری که من در اینجا هم با شخصیّتِ حقوقیِ ایشان کار دارم و نه شخصیّتِ حقیقی و هنریِ ایشان. ضمنِ اینکه در امورِ صنفی، تمامیِ اعضایِ صنف از حقوقی یکسان و جایگاهی برابر برخوردار هستند. ای کاش ایشان، جایگاهِ رفیعِ هنریِ خودشان را خرجِ این مدیرانِ پرحاشیه نمیکردند. ای کاش همان درایت و صداقت و عدالتی که در استاد حسینِ علیزاده بود، در استاد شجریان هم نمودی پیدا میکرد و بهجایِ هزینه کردنِ نامشان برایِ نجاتِ کسانی همچون آقایان نوربخش و پیرنیاکان و سریر و ... از تیغِ نقدها، یا خود را از این ماجرا و خانۀ موسیقی کنار میکشیدند و یا حدّاقل کماکان سکوت میکردند و حاضر نمیشدند به این سویِ پرده بیایند و اینچنین سخنانی بگویند که نمک بر زخمِ اهالیِ موسیقی بپاشد و شائبۀ جانبداری و غلبۀ روابط بر ضوابط را در ذهنِ اهالیِ موسیقی متبادر کند. آقایِ شجریان، من به نمادها و نشانهها، خیلی توجّه میکنم. یکبارِ دیگر به عکسی که سایتِ خانۀ موسیقی برایِ مصاحبۀ شما گذاشته دقّت کنید؛ پرچمِ خانۀ موسیقی، پشتِ سرِ استاد شجریان ... آقایِ شجریانِ عزیزم! خانۀ موسیقی، وقتی دربرابرِ خود، بهجز منتقدانی همچون من و بسیاری از هنرمندانِ دیگر (که آقایان ما را هنرجو خواندند و جویایِ نام و نق نقو و ...) با نامهایِ بزرگی همچون استاد حسینِ علیزاده مواجه شد و بهویژه پس از اعلامِ استعفایِ ایشان در رسانهها، ناچار دست به یارکشی زد و از بزرگی همچون شما استفاده کرد که در این میانه، وزنی برایِ خود دست و پا کند و بلکه منتقدین را هم به سکوت وادار کند. امّا در این میان، نه تنها چیزی نصیبشان نشد، که هزینۀ این قانونگریزیهایِ آقایان و مدیریّتِ پرحاشیۀ ایشان، دامنِ شما را هم گرفت و در این چند روزه دیدید که جامعۀ موسیقی چه نگاهی به این گفتههایِ شما داشت. باز به آن عکسِ کذایی نگاه کنید ... آقایان پشتِ سرِ شما پنهان شدهاند و سنگر گرفتهاند!
آقایِ شجریان! فرموده بودید که بیش از هر کسی دربارۀ وجهۀ قانونیِ شورایِ عالی و هیأت مدیرۀ خانۀ موسیقی تحقیق کردهاید. من هرگاه در امری، صفاتِ عالی و مفاهیمی که معنایِ مطلق دارند را میشنوم ، ناخودآگاه به آن شک میکنم ! شما آیا حرفهایِ منتقدین را شنیده بودید؟ با چند نفر از منتقدینِ خانه صحبت کردهاید؟ چندبار تاکنون اساسنامۀ خانۀ موسیقی را خواندهاید؟ این سوالِ آخر را از آن جهت میپرسم که شما – مطابقِ خبری که در سایتِ خانۀ موسیقی منتشر شده بود از جلسۀ اخیرِ شورایِ عالیِ خانه و جلسهای که پیش از آن داشتید – نمیدانستید که استاد حسینِ علیزاده خیلی پیش از اینکه برایِ اطمینانِ خاطرِ شما و دوستانتان در هیأت مدیره اعلامِ استعفا کنند، مطابقِ اساسنامۀ خانه، مستعفی شناخته میشدند و این ماجرا نیازی به برگزاریِ جلسه و رأیگیری و پذیرشِ این استعفا نداشت!
آقایِ شجریان، متأسّفم که میبینم شما هم به تهدیدِ منتقدین پرداختید و همان آوایی را امروز از شما میشنویم که اخیراً در خانۀ موسیقی تنظیم شده است. فرمودهاید که انتقادات از ابتدا پاسخ داده شد امّا شنیده نمیشد! فقط کافیست به فایلِ صوتیِ جلسۀ پرسش و پاسخِ شاگردتان – حمیدرضا نوربخش – با اصحابِ رسانه گوش کنید تا عمقِ منطق و ادب و استدلالهایِ قانونی را در پاسخهایِ ایشان درک کنید و در مقابل میشنیدید صدایِ خبرنگارانی که از این همه مغلطه و تناقض و اطّلاعاتِ نادرستی که ایشان میکوشیدند درست و واقعی جلوه دهند، صدایِ اعتراضشان بلند بود. ای کاش روزی که درهایِ خانۀ موسیقی را رویِ اهالیِ موسیقی بسته بودند، آنجا بودید و صدایِ اعتراض و فریادِ اهالیِ موسیقی را در خیابان و مقابلِ خانۀ موسیقی میشنیدید تا میدانستید این ادّعایِ شما، چقدر برایِ ما سنگین است.
آقایِ شجریان! بسیار متأسّف شدم وقتی از قولِ شما خواندم که گفتهاید "برخی میخواهند با مطرح کردنِ نامشان در رسانهها، خودشان را بزرگ کنند". آیا این همان نگاهِ پدرانه و صنفیست که حقوقدانِ خانۀ موسیقی میگفت؟ آقایِ شجریان، وقتی نه گوشِ شنوایی در خانه مییابیم و نه عزمی برایِ اصلاح و نه پایبندی به قانون و اساسنامه و نه حتّا صداقت و حسنِ نیّتی و در مقابل توهین و نگاه از بالایِ آقایان است (که این نگاه از بالا را در گفتههایِ شما هم حس میکردیم) و نگاههایِ یکطرفۀ ارگانِ رسمیِ خانه و ... آیا راهی بجز نقد کردنِ علنی و حتّا اعتراض برایمان باقیمانده؟ حال این انصاف است که یکی ما را هنرجویانِ جویایِ نام بخواند و شما هم غیرِمصلح و کسانی که میخواهیم خودمان را مطرح کنیم؟ این را بدانید نقدِ هر نهادی، مهمترین عاملِ پیشرفت و اصلاح و جلوگیری از رواجِ فساد و خمودگی در آن سیستم است و آن نهاد، باید از این نقدها با رویی باز استقبال کند.
آقایِ شجریان! توصیه میکنم یکبارِ دیگر آنچه در این مصاحبه گفتهاید را بخوانید، بعد آن را بگذارید کنارِ اساسنامۀ خانۀ موسیقی و آنچه که تاکنون برخی از منتقدین در پاسخِ شما نوشتهاند و نقدهایی که تاکنون به خانۀ موسیقی وارد شده و آن نامهای که من و جمعی از منتقدان خطاب به بازرسِ خانۀ موسیقی نوشته بودیم و ... بعد خود قضاوت کنید راجع به جملهای که به نقل از شما نوشتهاند که "بیش از هر کسی دربارۀ وجهۀ قانونیِ شورایِ عالی و هیأت مدیره تحقیق کردهام."
امیدوارم که این عیان شدنِ چهرهها و این کنار رفتنِ پردهها و گفتگوهایِ بیپرده و این نقدها، درنهایت ذرّهای از مسایلِ خانۀ موسیقی و این صنفِ آشفته کم کند و کمکی کند به شفّافسازیِ فضایِ هنری و موسیقاییِ این مملکت.
رامتین غفّاری؛ بهمنِ نود و چهار
پینوشت: حقِّ کپی رایتِ تیترِ این یادداشت برایِ دکتر محمّدجوادِ ظریف محفوظ است البتّه!