نگاهی به مجموعه های خانوادگی سیما؛
«آسمان همیشه ابری نیست» و تسامح رسانه ملی در طرح معضلات خانوادگی
تاريخ : دوشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۱۳:۴۰
مجموعه های خانوادگی در رسانه ملی همواره از جایگاه خاصی برخوردارند. این در حالیست که رسانه ملی، خود به عنوان عضوی از خانواده ها محسوب می شود زیرا در همه لحظات تلخ و شیرین در کنار خانواده با آنها همراه و همگام است.
در پرداخت به این گونه مجموعه ها سازندگان این آثار باید به مباحث عمیقی توجه داشته باشند من جمله کارکردهای فردی و اجتماعی تصویر و دیالوگ و روند فراز و فرود زندگی خانوادگی که طیف زیادی از مخاطبان را در بر گرفته و بر نگرش آنان اثرگذار است.
رسانه ملی گاه از بخش بزرگی از رسالت خود غافل می ماند و گاه برخی از قضایا را در آینه بزرگ تصویر قرار می دهد.
سریال «آسمان همیشه ابری نیست» فضای گسل وار خانواده هایی است که همه به نوعی با مشکلات عدیده ای گریبانگیر هستند که کنه رخ نمود آن در دوستان هم مدرسه ای در مقطع دبیرستان اتفاق می افتد، پیوندهای این مسئله در ارتباط با هم بسیار حائز اهمیت است؛ نخست آنکه سنین بلوغ و عنفوان جوانی همواره با یک روند ناهمگن و متغیر همراه است به عبارت دیگر حساسیت های بسیاری در این دوران وجود دارد که مسائل پیرامونی آن را تشدید یا تقلیل می کنند.
مسئله بعد ابعاد پیچیده زندگی خانواده هایی است که در کانون اصلی دچار شکاف های عظیمی هستند. این شکاف ها بیش از هر چیز از تعینات سطحی و اصول فکر نامتعارف ریشه گرفته و در این خانوارها ریشه می گستراند، در واقع هنگامیکه روابط دو رکن بنیادین خانواده یعنی پدر و مادر دچار چالش هایی می شود انعکاس آن در خانواده با شرایط اضمحلال و دگرزیستی توامان است و آسیب هایی که رفع هریک به مساعدت فکری و گشایش ابعاد نظری نیاز دارد.
در سریال« آسمان همیشه ابری نیست» با خانواده ای که مادر خود را از دست داده و پس از مرگ او، پدر خانواده با دوری از منطق فردی خود، جدل ها و مشاجرات طولانی ایجاد نموده به گونه ای که فرزند ارشد خانواده از کانون آن گریخته و فضای جامعه پناه آورده است و فرزند کوچکتر یک دختر دبیرستانی است که به ناچار با تعقلات پوچ پدر سازگاری یا ناسازگاری می کند، او همیشه درگیر فضای نامنطبق افکار پدر و هم نشینی این افکار در لایه های زندگی خویش است، این عدم تطابق بر ابعاد زندگی روانی او به نحوی تاثیرگذار است که اولین ماحدث آن در فضای تحصیلی او و افت آن اتفاق می افتد.
از سوی دیگر چند خانواده همسو در این اثنا وجود دارد که آن ها نیز از ناحیه «مادر» بسیار آسیب پذیرند؛ دوست صمیمی نسرین که با خواهر و شوهرخواهرش زندگی می کند و مادرش در سالهای آغازین زندگی او، پدرش را ترک نموده و خواهرش او را بزرگ کرده است، همچنین خانواده دیگری که با نامادری خود به نحوی خوب و به ظاهر آرام زندگی می کنند، نیز خانواده شوخ و شنگی که پدر و مادر اهل بذله گویی هستند، همچنین خانواده ای که دختر آن درگیر تفرجات ظاهری است و در واقع هریک از این خانواده ها در سنین متفاوت فرزندانشان دچار معضلاتی هستند که که از ماحصل رفتار و تربیت آنان نسبت به فرزدانشان مجزا نیست.
آنچه در پرداخت به این سریال به چشم می خورد بیش از هرچیز نگرش تسامح وار به ساختار کلی داستان است که می بایست روند مستحکمتری برخوردار باشد؛ زیرا این داستان درون گمشده های بسیاری دارد که با هم تلاقی های مشترکی دارند و روایت داستان این مجموعه، تنها به بخش کوچکی از آن توجه شده است و نیز از جایگاه درونی تری برخوردار است.
همچنین کنش دیالوگ ها در تعاملات این افراد گاه تصنعی و گاه دراماتیک است، وانگهی اصول روایت داستانی با عدم ارجاع به ریشه های تنش ها، که به طور کل در تمام افراد پیشینه های روان شناختی دارد در پاره ای موارد به صورت نا موفق به مخاطب ارائه گشته است.
در راستای پرداخت به چنین موضوع و محتوایی رسانه ملی باید پویاتر و مصصم تر به این مضامین پرداخته و نگاه آسیب شناسانه مفهومی با تاملی عمیق تر داشته باشد.