تفسير حيات انسان بر آستان كربلا
مروري بر كتاب «امام حسين (ع) شهيد فرهنگ پيشرو بشريت» اثر علامه محمد تقي جعفري
 
تاريخ : پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۳۰
مرور بر آثار متعدد علامه «محمدتقي جعفري» به روشني از دغدغه ها، دل مشغولي ها، نگراني ها و آرمان هاي وي خبر مي دهد. علامه، بيش از هر چيز دغدغه مند فهم معمّاي حيات بود. او هيچگاه با انسان از سر عادت مواجه نشد؛ از همين رو كشف بايسته هاي حيات، همواره محور تأملات فكري او را تشكيل مي داد.
از سوي ديگر علامه در همه آثار خود در پي پرده برداشتن از مفاهيم ديني بوده است؛ اما او هيچگاه در غياب انسان به سراغ دين نرفته است. رويكرد علامه در مورد دين كاملاً منطقي به نظر مي رسد. با اين پيش فرض كه دين، عهده دار هدايت انسان و ارائه تصويري صحيح از عالم است، تفسير دين در غياب انسان، اگر نگوييم به اشتباه مي انجامد، اما حتماً رهاورد آن، آنچنان كه بايسته است، عميق نخواهد بود و انسان را در يافتن پاسخ پرسش هاي مبنايي ناكام خواهد گذاشت.
كتاب «امام حسين، شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت» نيز به خوبي از شخصيت علامه و دردها و آرزوهاي او خبر مي دهد. او در اين كتاب از امام حسين(ع) به عنوان جهادگري انسان ساز و تفسير كننده حيات ياد مي كند. مي توان با پرسش هايي گوناگون و متفاوت به سراغ حادثه كربلا رفت. علامه در اين ميان در تلاش است كه به اين واقعه به ديده منبعي براي يافتن معناي حقيقي حيات، مرگ، دنيا، آخرت، عزت، شرافت، ذلت، اسارت، شكست، پيروزي، قدرت، سعادت و بسياري مفاهيم اساسي و بنيادين زندگي انساني بنگرد.
به عقيده علامه، از عمده ترين دلايل ناكامي انسان ها در راهيابي به سعادت، مواجهه سهل انگارانه با اين مفاهيم مهم است كه بدون داشتن تفسير و ارزيابي صحيح از آنها زندگي عميقي نخواهيم داشت و در سطح، توقف خواهيم نمود و سرنوشت معنوي ما را عادت ها و روز مرگي ها رقم خواهد زد.
بر پايه مواجهه جدّي با حيات است كه علامه در مواجهه با حادثه عاشورا به اندك بسنده نمي كند و به توقعي عميق تر از حادثه عاشورا دامن مي زند: «اين حادثه جانسوز به تنهايي به جهت عظمت بي نهايت آن قرباني كه به نام حسين بن علي (ع) به عالم بشريت براي دفاع از حيثيت و شرف و كرامت انساني او تقديم كرده است، توانايي نجات دادن تاريخ انسان ها را كه از ظلم و بيدادگري و حق كشي در رنج مي باشند دارد، مشروط به اين كه مغز مردم به وسيله ي يزيديان روزگاران ،از حق جويي و واقع گرايي شست و شو نشود و تخدير نگردد.» (ص14)
علامه در اين كتاب در ساحت عاشورا به تفسير جلوه هايي از حيات معقول مي پردازد. آنچنان كه نوشته است، حادثه عاشورا از آغاز و همواره ذهن او را به خود مشغول داشته بود: «مي توانم بگويم كه در طول دوران تحصيلاتم، چه در ايران و چه در نجف، همواره بخشي از اوقات خود را صرف مطالعه و بررسي تدريجي پيرامون اين واقعه شگفت انگيز تاريخ بشري و علل و نتايج آن مي نمودم.» (ص16)
«آرزوي قلبي ام از زمان طلبگي، نوشتن كتابي درباره شخصيت امام حسين (عليه السلام) بود.» (ص5)
علامه دست به قلم برد و اين آرزو در نهايت به سال 1373 جامه عمل پوشيد. آنچه به قلم استاد به رشته تحرير در آمد، امروز بخش نخست كتاب را تشكيل مي دهد و بخش دوم، سخنراني هاي استاد است كه فاصله زماني سال 1350 تا سال 1377 يعني واپسين سال حيات مبارك علامه را در بر مي گيرد.
جملات استاد در مقدمه كتاب به خوبي حكايتگر آن است كه اين كتاب همچون ديگر آثار علامه نه از سر تفنّن، بلكه از روي احساس تكليف و عشق به مفهوم پر عظمت «حيات» نگاشته شده است.
«اين آرزوي بزرگ با گذشت زمان نه تنها در درون من ضعيف نمي شد، بلكه با افزايش فعاليت هاي فكري در علوم انساني و مشاهده ي مسائل و مشكلات لاينحل آن ها – كه هيچ راهي براي تفسير و حل و فصل آنها، جز به رسميت شناختن حقايق ارزشي انساني وجود ندارد – شديدتر و جدّي تر مي گشت... تا اين كه در اين اواخر (اوايل قرن 15 هجري قمري و اواخر قرن 20 ميلادي) كه نغمه هاي روح بخش حيات از طنين افتاد و به جاي آنها بانگ شوم پوچي و بي هدفي زندگي از ناي اكثريت قريب به اتفاق مردم سر مي كشد و بيماري «از خود بيگانگي» را اعلام مي نمايد، احساس كردم هيچ وظيفه اي مؤكدتر و هيچ تكليفي ضروري تر از اين نيست كه اگر چه با بضاعتي ناچيز، به ياري بيدارگران بشريت مست و از خود بيگانه در اين برهه از تاريخ بشتابيم. باشد كه در اعلان عظمت الهي حيات و هدف اعلاي آن و وقاحت مرگ پست كه همان مرگ ارزش هاي انسانيت است، خدمتي انجام بدهيم.» (ص17)

مقدمات فهم حادثه كربلا
از نظر علامه محمد تقي جعفري فهم حادثه كربلا به دليل ويژگي هاي آن نيازمند مقدماتي است كه بايد برخي از آن را به كمك تحقيق و مطالعه، فراهم نمود. مانند آگاهي از شأن و جايگاه دين، مبنا و محتواي اخلاق، حقوق و معناي سياست و مديريت انسان در حركت به سوي عالي ترين اهداف حيات. همچنين لازم است در مورد علل و عوامل دور و نزديك و نتايج اين حادثه بررسي صورت گيرد.
علامه از برخي مقدمات ديگر براي بهره گرفتن از اين حادثه ياد مي كند كه فراهم نمودن آنها به سلامت اخلاقي و صداقت در حقيقت جويي وابسته است. گاه شناخت همه جانبه حادثه موجب مي شود تا شخص محقق از برخي معتقدات خود دست بردارد. تجديد نظر در داشته هاي نظري به شجاعت نيازمند است. و نيز بايد توجه داشت كه در ماجراي كربلا يكي از طرفين، يعني امام حسين(ع) و يارانش اوج ايمان، عشق، احساس مسؤوليت درباره انسان ها را به نمايش گذاشته اند. فردي كه در پي كسب فضيلت ها نباشد، بسياري از زيبايي هاي اين صحنه ماندگار را نمي بيند و آن كس كه اهل اين فضيلت ها نباشد، چه بسا آنها را انكار مي كند.



 


 علامه همه آناني كه مقابل حادثه كربلا قرار مي گيرند را به ارزشيابي و قضاوت دعوت مي كند. اين به معناي آن نيست كه فرد، تمايلات و علاقه هاي خود را در هيأت و شكل و صورت و عوامل آن حادثه دخالت دهد و به تحريف آن بپردازد؛ بلكه منظور علامه اين است كه بي تفاوت رد شدن از كنار فضيلت ها و رذيلت هاي به نمايش در آمده در اين حادثه خود نوعي كتمان حقيقت و در نتيجه بي اثر ساختن ماجرا تلقي مي گردد. از ديدگاه علامه: «توصيه به بي طرفي محض در حوادث تاريخ، مخصوصاً در آن نوع از وقايع كه مي تواند بشر را تحت تأثير قرار بدهد، مساوي با حذف اصول و مباني از علوم انساني مي باشد.» (ص31)
در غير اين صورت از امتداد بخشيدن پيام قيام امام حسين (ع) تا به امروز ناتوان خواهيم بود و اين حادثه به مقصد نهايي خود نمي رسد و هدف نهايي از انس با آن جز اين نيست كه به فهم معناي صحيح حيات دست يابيم.

كربلا به منزله يك فرصت
علامه به جريان قيام امام حسين(ع) به ديده يك فرصت مي نگرد. فرصتي براي كسب معرفت نسبت به بايسته ها و فرصتي براي تقويت اراده به منظور قرار گرفتن در مسير كسب فضيلت ها. اصرار علامه بر اهميت داشتن حادثه كربلا براي سامان دادن به حيات معقول، بي مبنا نيست. چرا كه كربلا تابلويي ماندگار براي بشريت به يادگار نهاد كه ارزش هاي انساني در متن آن به زيبايي به نمايش در آمد. اين حادثه به بهترين شكل، قابليت انسان را در گرفتار آمدن به درجه حضيض سقوط و استعداد او را در اوج گرفتن به درجه رفيع صعود براي همه آيندگان نماياند. در نگاه علامه انس با حادثه عاشورا يك فرصت است؛ چرا كه مي تواند تكيه گاه و پشتوانه اخلاق بشريت قرار گيرد.
«اگر كسي بگويد فهرست و مجموعه تمام ارزش هاي تاريخ بشري از يك طرف و فهرست ضد ارزش هاي بشري در طرف ديگر، در آن روز، در آن مدت معين بروز كرده است، جاي ترديد نيست. تنها زمان كم است و انسان خيال مي كند كه حادثه، حادثه يك روز و دو روز است. كمي زمان را نگاه نكنيد، لحظات گاهي بوي ابديت مي دهد.» (ص505)
«ما هر سال چند ساعتي با اين چهره روياروي هستيم و اگر خدا لطف كند و خود ما هم براي سعادت خودمان قيمتي قائل شويم، مي توانيم در طول سال از خودخواهي ها، خودكامگي ها، تهمت ها، افتراها، بد اخلاقي ها، ادعاهاي بي دليل، تعدي به حقوق ديگران، توهين به ديگران و ارزان شمردن ارزش هاي بشري پرهيز نماييم.» (ص462)
نزد علامه رشد انسان و دستيابي به حيات معقول، عالي ترين هدف محسوب مي شود و ما در مرور حوادث تاريخي از جمله حادثه كربلا نمي توانيم از اين مهم ترين هدف حيات آدمي چشم پوشي نماييم. به همين دليل حتي نقل حادثه كربلا اگر در غياب آرمان رشد انسان صورت گيرد از سودمندي بركنار است. علامه جعفري معتقد است: «اگر از جمع آوري و بازگو كردن سرگذشت بشري با آن همه فراز و نشيب ها و سنگلاخ ها و هموارها و ستمگري ها و ستمديدگي ها و تكامل ها و سقوط هاي فرهنگي و تمدني، براي اصلاح و بهبود وضع حاضر و آينده زندگي انساني بهره برداري نشود، بايد بر آن كاغذ هاي باطل شده به نام كتاب هاي تاريخ و بر آن انرژي هاي گران بهاي مغزي و صرف اوقات پر ارزش عمر، تأسف ها خورد و گريه ها كرد.» (ص40)

معناي پيروزي و شكست در آينه كربلا
ما انسان ها به طور طبيعي به دنبال كسب پيروزي و موفقيت هستيم. در اين نكته، بين انسان ها تفاوتي به چشم نمي خورد. تفاوت آنجا رخ مي دهد كه مي خواهيم پيروزي و شكست را معنا كنيم و براي آن معياري تعيين نماييم. كم نيستند كساني كه پيروزي را به برخورداري بيشتر از لذت هاي مادي معنا مي كنند و آنها را كه از سرمايه هاي مادي بيشتر بهره دارند، موفق تر مي شمارند. سر آغاز و ريشه بسياري سقوط ها اينجاست كه آنها در غياب روح و سرنوشت معنوي و اخلاقي در اين باره قضاوت مي كنند.
علامه جعفري مخاطبان خود را براي درك صحيح معناي شكست و پيروزي به حادثه كربلا ارجاع مي دهد؛ چرا كه كربلا به خوبي نشان مي دهد كه معيارهاي مادي براي ارزيابي شكست و پيروزي بسيار ناكارآمد است. اگر ما انسان ها نيز همچون امام حسين (ع) تفسيري معنوي از شكست و پيروزي داشتيم، زندگي چهره اي ديگر مي يافت.
«وقتي شما آهي از اعماق دل مي كشيد كه اي حسين! كاش ما هم با شما بوديم؛ اين حال دلالت مي كند بر اينكه ارواح آدميان در عالي ترين اوج، تسليم آن مرد هستند. او روح ها را مالك است. اگر ديگران اجسام ما را مالك هستند؛ او وجدان آزاد ما را در اختيار دارد؛ اما در تواريخ، شمشيرها كالبد ناخودآگاه انسان ها را در اختيار دارند. حال پيروزي از آن كيست؟ آيا از آن كسي است كه وجدان آزاد انسان ها را در اختيار دارد يا كالبد مجبور آنها را؟» (ص210)

تشخيص وسيله و هدف در افق كربلا
از نگاه علامه جعفري بسياري از انحراف ها و سقوط ها آنجا به وقوع مي پيوندد كه وسيله و هدف در زندگي به درستي تشخيص داده نمي شود و هدف حيات به بهايي ارزان در پاي آنچه كه در واقع وسيله است، فدا مي شود. قدرت، مال و ثروت، جايگاه و مقام و حتي عمر ما انسان ها، همگي وسيله اند براي كسب رشد، كمال و تعالي. اگر قدرت، مال و ثروت، جايگاه و مقام و ادامه عمر را هدف نهايي بدانيم، هدف واقعي كه همان آباداني حيات باطني است را فدا ساخته ايم.
كربلا صحنه رويارويي دو دسته از انسان ها بوده است كه تفسير و تشخيص متفاوتي از وسيله و هدف حيات داشته اند. علامه جعفري براي درستي تشخيص، ما را به كربلا هدايت مي كند.
«تمام نقطه هاي ريز و درشت اين حادثه نشان مي دهد كه ما وسيله و هدف داريم و اين دو مقوله را نبايد با هم مخلوط كنيم... در اين گذرگاه تاريخ، حسين بن علي منظورش اين بود كه آنچه هدف است، نبايد قرباني وسيله شود؛ بلكه وسيله قرباني هدف است.» (ص232)
«[سخن امام حسين (ع) اين بود:] اگر بنا شود اين كلمه «لا اله الا الله» كه جوهر روح آدمي است، قوامش با كشته شدن من باشد؛ «فيا سيوف خذيني» پس اي شمشير ها مرا در بر گيريد. من وسيله هستم. زندگاني من براي بقاي اين ايده، وسيله است. من حاضر و آماده هستم.» (ص233)

قدر و ارزش حيات آدمي در مكتب عاشورا
علامه جعفري، امام حسين (ع) را بزرگ مدافع و بزرگ مفسر حيات معقول انسان ها معرفي مي كند. او در عبارت «هيهات منا الذلة» تلاش براي دفاع از شرافت و كرامت حيات انسان را مشاهده مي نمود. امام حسين (ع) هر چند از مرگ استقبال كرد اما بايد در آينه اين استقبال از مرگ، قدر و منزلت و ارزش حيات را به نظاره نشست. امام حسين (ع) قيام كرد تا اعلام نمايد كه من معناي مبتذل از حيات را به رسميت نمي شناسم و حيات حقيقي را در پاي آنچه شما يزيديان به دروغ حيات مي ناميد، ذبح نمي كنم. من گردن به شمشير مي سپارم اما حيات خويش را به ظلم و ستم، به دروغ و فريب، به عجب و ريا، به عافيت طلبي و راحت خواهي و به غفلت و ناداني آلوده نمي سازم.
«حسين بن علي، قيمت كرامت را به بشر تفهيم نمود؛ يعني تمام كيهان به اين عظمت در يك طرف و شرافت و حقيقت و كرامت انساني يك طرف. اين درسي بود كه واقعاً حسين بن علي در اين حادثه به بشريت داد.» (ص506)
«اين چهره نازنين پسر فاطمه به ما نشان داد كه آنچه داريم، چقدر گران است... چهره حسين بن علي قيمت ارزش ها را به خوبي به ما نشان مي دهد.» (ص469)
«هيهات منّا الذلّة ظهورش اين است كه من از شرف خودم دفاع مي كنم. نه، يا ابا عبد الله! به جان الهي كه تو از بشر و از شرف بشر دفاع كرده اي. تو از حيثيت انسان ها دفاع كرده اي. درود و سلام بي نهايت خداوندي براي ابد بر جسم و روح تو باد. » (ص317)

همراهي محبت و معرفت
مواجهه هدايت جويانه علامه جعفري كه بر اساس آن، وي به حادثه عاشورا به عنوان يك منبع معرفت، مي نگريسته است هرگز موجب آن نبوده كه وي از برقراري رابطه عاطفي با امام حسين (ع) غفلت ورزد يا آن را كوچك بشمارد. او در كتاب خود، توازن عشق و احساس و عاطفه و محبت را با معرفت و آگاهي و بصيرت جويي به بهترين شيوه به نمايش گذارده و خود معلّم اين توازن و تعادل بوده است. علامه شيوه آنها را كه به بهانه كسب معرفت، گريه بر شهيدان و برقراري مجالس عزاداري را تحقير مي كنند، نمي پسندد و نيز كساني را كه تنها با گريه بر شهيدان كربلا وظيفه خود را تمام شده مي پندارند، در اشتباه مي داند.
«بشر مقدس ترين اشكش را در راه حسين ريخته است.» (ص200)
«حركت كشتي نجات آدميان، احتياجي به دريا ندارد. اين كشتي بر روي قطره اشكي مقدّس كه براي حسين ريخته مي شود، مي گذرد. اشكي كه از اعماق دل بر مي آيد و جان را مي شوراند و آنگاه رهسپار پيشگاه اقدس خداوندي مي شود.» (ص11)
«اين غصه نيست، بلكه موتور و محرك تاريخ است. اينكه در اين مكان جمع شده ايد و نام حسين بن علي را برده و آهي مي كشيد، اين، گريه و اندوه نيست، بلكه محرك تاريخ انسان هاست.» (ص194)
«ما را به اين كلاس خوانده اند. همه شما الان فراخوانده شده ايد. شما را خواسته اند و به كلاس آمده ايد، با پاي خودتان نمي توانيد بياييد. من اين را از روي قطع عرض مي كنم. ما خواسته شده ايم كه اينجا مي آييم و دور هم جمع مي شويم تا إن شاء الله درسي بخوانيم.» (ص277)
كتاب «امام حسين، شهيد فرهنگ پيشرو بشريت» براي آنها كه مي خواهند رابطه اي جدّي تر با حادثه كربلا برقرار نمايند و به فهمي عميق تر از آن دست يابند، منبعي قابل اتكا محسوب مي شود. قسمت هايي از كتاب به بيان سير تاريخي حوادث اختصاص دارد؛ كه البته اين بخش ها نيز با ژرف نگري ها و تحليل هاي علامه همراه است.
اين كتاب را بايد نمونه اي از تلاش متفكرين معاصر دانست كه به حادثه عاشورا به عنوان تجسم مكتب و محتواي فرهنگ اسلام مي نگريسته اند و در پي امتداد بخشيدن آن تا به امروز بوده اند. 


احسان بابايي
کد خبر: 7791
Share/Save/Bookmark