«محمدعلي باشهآهنگر» كارگردان سينما در گفتوگو با فارس، اظهار داشت: امام خميني(ره) يك جمله خيلي معروف دارند که دربسياري از پلاکاردها و مكانهاي مختلف نوشته شده و در خيلي از نشريات سرتيتر شده است. جملهاي كه امام ميگويند «ما با سينما مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم» و اين خيلي جالب است كه يک رهبر سياسي مذهبي دراولين سخنراني خود به مهمترين و قويترين رسانه پرداخت. رسانهاي كه به گفته ايشان از مظاهرتمدن است.
باشهآهنگر گفت: اين خيلي عجيب است و شايد کمتر شاهد بودهايم که در يك انقلاب، دراولين سخنراني خود، اينگونه رويكردي به فرهنگ و هنر - به ويژه به سينما- داشته باشد. بايد خاطرمان باشد كه امام در شرايطي اين حرف را ميزند که خيلي از رهبران ديني، اصلا سينما را رد ميكردند، آن را قبول نداشتند و برخي هم خيلي وقتها، آن را حرام ميدانستند.
وي ادامه داد: ايشان رويکردي هم درمورد موسيقي داشتند و ميگفتند: «موسيقي مطرب حرام است و صداهاي مشكوك مانعي ندارد». اين امر مشکوک خيلي جاي تفسير دارد. ممکن است يک موسيقي در شرايطي، اثري غير از آن چيزي که در بطن آن كار وجود دارد در شنونده بگذارد و امام خميني(ره) تصميمگيري در اين زمينه را به خود شخص ميسپارد كه من فكر كنم در بين تمام مراجع، چنين حکمي فقط از سوي امام خميني (ره) صادر شده است و اين نشان ميدهد که ايشان خيلي به فرهنگوهنر اهميت دادهاند.
وي ادامه داد : اصل، بطن و تم انقلاب ما فرهنگي بود و کساني که وارد اين عرصه شدند، چنين دغدغهاي داشتند. از اين حيث، بهنظرم دهه 60، از نظرشرايطي که برسينما حاکم شد، دهه خوبي بود كه بعدها گويي بهنوعي رنگ باخت. البته دهه 60 هم جاي نقادي و بررسي و پژوهش دارد و اين حرفي که ميزنم، کلي است.
وي افزود: اگر وارد جزئيات بشويم، شايد به اين نتيجه برسيم كه مسير فرهنگي و هنري كشور ما دچار دگرديسي و انحراف هم شده و البته همه حرف من، ميتواند درست نباشد. مثلا در دورههاي اول جشنواره فيلم فجر، بهخاطر داريم كه مثلا در يک دوره از سينماي عرفاني و در دوره بعد از سينماي فلسفي حمايت ميشد و اين از نوعي آزمونو خطا ناشي ميشد اما همه ميدانيم كه به هرحال، همه سينما آن فيلمهايي نيست كه در دهه 60 توليد شد و از اين حيث شايد نزديك به يک دهه ما فرصت را از دست داديم و خيلي از جوانهاي ما جذب آن نوع سينما شدند. سينمايي که خيلي کمتر به سينماي بدنه توجه داشت و به نوعي ميتوانم بگويم بيشتر يک نوع سينماي شخصي بود. شايد کشور ما به سينماي شخصي هم احتياج داشت ولي به دليل فراگير بودن اين رسانه بايد يک مقدار افقهايش را تغيير مي داد.
باشهآهنگر ادامه داد: در ادامه اما، سينماي ما بعد از دو دوره طلايي، به فيلمهاي جوانانه از نوع بسيار زرد و بسيار پايين و بيخاصيت رسيد. آيا سينماي ما با توجه به بستر مناسبي كه داشت، بايد به آن شرايط ميرسيد؟ سينمايي كه با پيروزي انقلاب توانست ذائقه تماشاگران سينماي قبل از انقلاب را تغيير بدهد (كه كار بسيار دشواري هم بود) به روزي رسيد كه اگر دختر و پسري درفيلمهاي آن موجود نباشد، خيلي از تماشاگرانش را از دست ميدهد.
وي افزود: سينماي ما نبايد دچار افراط و تفريط باشد و اين سؤال پيش ميآيد كه آيا فضاي بسته سينماي گذشته چنين نتيجهاي داشته است؟ البته سينماي ايران به نسبت سينماي خيلي ديگر از كشورهاي دنيا، به مسائل غيراخلاقي دچار نشده است اما طبيعي است كه ايجاد فضاي بسته هم راه حل درستي نيست چرا كه اگر هنرمند را از هر مسيري منع كنيم، مسير ديگري پيدا ميکند و اگر تمام مسيرها پيشروي او بسته شود، به خود سانسوري دچار و مبتلا ميشود و بعد، خنثي ميشود، از بين ميرود و ديگر اصلا برايش هنري بهوجود نميآيد.
باشهآهنگر گفت: الان شرايط طوري است که اصلا هنرمند نميداند که به چه چيزي بايد فکر کند؟ شرايط اجتماعي دچار تحولات سريع و عجيب وغريب ميشود بهطوري كه شرايط امسال با سال قبل تفاوت دارد واگر بخواهيد از شرايط سال گذشته صحبت کنيد، موضوع دچار کهنگي و پوسيدگي ميشود و در اين شرايط است که هنرمند، نميداند چه کند.
وي در مورد تصميمگيري امام راحل(ره) در مورد توجه به نام چهرهپرداز زن در سريال «پائيز صحرا» در اواسط دهه 60، گفت: من فکر ميكنم آن موقع هم مثل امروز فشارهايي در مورد پخش «پاييز صحرا» ايجاد شده بود كه آن زمان باعث شد تا امام بايستد و بگويد که اين مسئله چيز مهمي نيست و اين نشان ميدهد که افقهاي ديد امام چقدر با افقهاي ديد کساني که آن فشارها را وارد ميکردند، متفاوت بوده است.
باشه آهنگر افزود: اين فشارها الان هم وجود دارد. شما ببينيد سال گذشته يک سريالي پخش شد به نام «ساعت شني». آيا روزي که اين فيلمنامه نوشته شد، كارشناسان و آنهايي که نگاه به مميزي دارند، يه چهارچوبهاي آن فکر نکردند؟ تصور نكردند که اين سريال ممکن است بعدها کوتاه شود؟ اين فشارها از کجا ميآيد؟ از همان جايي که آن موقع به «پاييز صحرا» وارد ميشد. واقعيت آن است كه کشورمان رهبري دارد كه به اين مسائل اشراف دارد. با اين حال، خيليها در همه حوزهها نظر ميدهند و اگر اينگونه باشد و قرار باشد براي هر كاري ما برويم و ما با همه آدمهايي که بعدا ممکن است نظري پيرامون يک مسئله داشته باشند، صحبت كنيم كه ديگر نميشود در سينما و تلويزيون كار كرد.
وي گفت: ما اگر بيائيم اين قضيه را بررسي کنيم، ميبينيم هميشه رهبر انقلاب منتقد مسير فرهنگ بودهاند و در يکسري بحثها که با کارگردانها ونويسندهها داشتند، هميشه اين نگاه وجود داشته است؛ فرهنگ به دليل اينکه فرمول خاصي برايش وجود ندارد، هميشه دچار چالش است و شايد اگر ما هم خودمان را جاي آن مديراني که الان حوزه فرهنگ را پيش ميبرند، بگذاريم، با چنين فضايي روبهرو شويم اما مهم نتيجه و بازخورد اين اتفاقات فرهنگي است که راضي کننده نيست.
باشهآهنگر گفت: من توان همكارانم را ميشناسم و ميدانم كه بازدهي سينماي ايران و اهالي آن ميتواند خيلي بيشتر از اين باشد. خود من براي ساخت فيلم «فرزند خاک» حدود 8 سال دويدم و فکر ميکنم براي يک هنرمند 8 سال ، زمان زيادي است که وقت تلف کند. شايد من از اين بين، 6 سال وقت تلف کردم و دويدم تا بگويم نوشتهاي وجود دارد و قابل فيلم شدن است.