چراکه با کسترش صنعت و تولید ظرفهای ظریف امروزی نیاز نیست تا کاسههای سفالین بسازند، که هم سنگین است و هم شکننده. اما میراثی که امروز در دستان ماست نه تنها سنت صد ساله بلکه نمادی از تمدن هشت هزارساله نیاکانی ماست. همچون بسیاری دیگر از فنون و هنرها، سفالگری نیز هنری متعلق به ساکنان اولیه فلات ایران است. شش هزار سال پیش از میلاد مسیح ساکنان فلات ایران با این فن آشنا بودند و ظروف مورد استفاده خود را از گل خلق میکردند. کمی بیش از دو هزار سال گذشت تا سفالگران دریافتند؛ آتش سفال را سبکتر و استحکام آن را بیشتر میکند. پس از گذشت دو هزار سال انسان سفالگر به چرخی ابتدایی دست یافت و توانست از آن برای ساخت سفالهایی متوازنتر از پیش و ظریف تر از آن بهره گیرد.
حال اگر به دنیای پیرامون خود بهتر بنگریم در خواهیم یافت، سنتی که نشانه تمدن مردمان ماست امروز خود فراموشش کردهایم و به دست بیگانگان سپردهایم. اگر ما داعیه نو شدن و گسترش صنعت داریم، نمیتوانیم خود را همپای مردمی چون آلمانها بدانیم. اما جالب است که آنها امروز به یکی از تولید کنندگان سفال دنیا بدل شدهاند، در حالی که ما به بهانه صنعت، خط باطل بر سفالگری کشیدهایم و دورش انداختهایم.
این که صنعت و ورودش به کشوری که هنوز ظرفیت پذیرش صنعت را نداشت، چه بلای خانمان براندازی برای هنرهای بومی این سرزمین شد، موضوعی قابل تأمل است اما آنچه پیداست این است که امروز با آنکه این فنون نیمهجان دوباره میخواهند سر بلند کنند و جان بگیرند، اما هیچ پشتیبانی ندارند، موضوعی بغرنجتر است.
مدتهاست که انجمن سفالگران چشم امید از یاری دولت برای سامان دادن به اوضاعش دل بر کنده و باز هم دو صد رحمت به پدرخوانده ای چون سازمان زیباسازی شهرداری تهران که دستی به همیاری انجمن دراز کرده است. حال معلوم نیست که بودجههایی که باید صرف فرهنگ شوند از کجا سر در میآورند اما میتوان گفت، گویی دغدغه فرهنگ سالهاست که از یاد این مردم رفته و امروز دیگر کسی به دردهای فرهنگ این سرزمین توجه نمی کند. در حالی که کشورهای عربی با جمعآوری آثار و ساختن موزه میخواهند فرهنگ ما را به نام خود سند بزنند، ما به فکر هیچیک از اسناد فرهنگیمان نیستیم.
مینا عبدی