نامه گلایهآمیز «بهزاد عبدي» به «بهروز غريبپور»؛
اپرا در تمام فرهنگهاي موسيقي و نمايش به نام آهنگساز شناخته ميشود
تاريخ : شنبه ۶ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۵۱
بهزاد عبدي آهنگساز اپراي عاشورا و مولوي در نامهای گلایهآمیز به بهروز غريب پور نوشت: اپرا در تمام فرهنگهاي موسيقي و نمايش به نام آهنگساز شناخته ميشود.
مولوي بزرگ در قرن هفتم هجري فرمود نقدها را بود آيا كه عياري گيرند؟ با عنايت و مدد آن عارف و شاعر بزرگ ميگوييم: فهمها را بود آيا كه عياري گيرند.
من بهزاد عبدي خالق اپراي عاشورا و اپراي مولوي هستم. از اين جهت ميگويم خالق اپرا چرا كه اپرا در تمام فرهنگهاي موسيقي و نمايش به نام آهنگساز شناخته ميشود و كارگردان با توجه به موسيقي و دراماتيزه كردن آن به كارگرداني ميپردازد خواه آن را به شيوه مدرن و امروزي و خواه آن را به گونهاي كلاسيك و شايد پاي پيش گذارد و آن به شيوههايي ديگر اجرا كند كه در كشور ما استاد بهروز غريبپور كه يد طولايي در نمايش دارند و به حق سايهاي گسترده بر سر نمايش كشور گسترانيدهاند به شيوهاي عروسكي به صحنه بردهاند. اين كه استاد غريبپور در اوكراين با من آشنا شدند و كارهاي قديم من را كه دو پوئم سمفوني ، يك سوئيت و سه موسيقي سمفونيك باله شنيدند و از اين كه من ده سال روي موضوع عاشورا كار كرده بودم و تمام اهتمام خود را بر اين اصل نهاده بودم تا اين اپرا به شيوهاي ايراني اجرا شود، باعث شد تا ايشان مشتاقانه حمايت خود را از من به همگان اعلام كنند تا اپراي عاشورا به آهنگسازي بنده روي صحنه رود و ايشان بارها در مصاحبههاي خويش فرموده بودند كه بهزاد عبدي به عشق نوشتن اپراي عاشورا به تحصيل موسيقي پرداختند و همه ميدانند كه من و ايشان از اپراي عاشورا هيچ دستمزدي دريافت نكردهايم.
در ادامه این نامه آمده است: بعد از موفقيت اپراي عاشورا در صحنه، بحث اپراي مولوي پيش كشيده شد و من اين كار را در 110 دقيقه موسيقي به نگارش در آوردم و ضبط كردم. از زماني كار به اجرا در آمد و بعد استقبال بينظير مردم از اين اپرا، استاد غريبپور شخصي كه در ايتاليا و در مهد اپرا تحصيل كردهاند، جنبه موسيقايي اثر به كل از ذهن شريفشان پاك شد. به گونهاي كه در مصاحبههاي موجود تصويري و خبري ايشان نام آهنگساز را ديگر ذكر نميكردند و بعضا كارهايي كه خلاقيت شخصي و پيشنهادات خود آهنگساز بود به اسم خود به خبرنگاران محترم بيان ميكردند. من بارها و بارها سكوت كردم چون استاد غريبپور براي من به واسطه حضور بسيار مؤثر خويش انساني قابل احترام بودند و هستند اما دوستان گروه موسيقي از برخوردهاي عمدي يا سهوي ايشان ميرنجيدند و اين گونه كه من حتي آنها را به سكوت و آرامش دعوت ميكردم. چرا كه ذات اجرا بسيار ارزشمندتر از اين مسائل بود اما اخيرا با اجراهاي اخير ايشان در گرجستان و دوبي كه آفيش اجراي دوبي به پيوست خواهد بود. ايشان حتي از بردن نام آهنگساز دريغ كردهاند و اين در حالي است كه با نام اپرا به اين كشورها سفر نموده بودند.
مردم ايران شايد بعد از انقلاب كمتر اپرا ديده باشند و خيلي با فرهنگ اپرا آشنا نباشند اما وجدان تنها محكمهاي است كه نيازي به هيچ قاضياي ندارد و اين كه موسيقي تئاتر يا فيلم را به اپرا نسبت دهيم خيانتي است كه به حق فرهنگ اين مردم كردهايم. بردن نام آهنگساز در تمامي پوسترها و بروشورها در جايگاه منطقي خودش در جاي ديگري امري اجتناب ناپذير است. حال روابط ايشان با آهنگساز حسنه باشد يا خصمانه. به هر تقدير وقتي نام اپرا به اثر خويش مينهيم يعني موسيقي و نمايش نه موسيقي براي نمايش به اين معنا كه موسيقي ساخته شده است كه مردم آن را با بازيگران بشنوند يعني مردم به سالن آمدهاند تا موسيقي را ببينند. كه تصاوير موسيقي چگونه به منصه ظهور در خواهند آمد.
خالق اپراي مولوي در بخش ديگري از اين نامه آورده است: چندي پيش آقاي عباس كيارستمي اپرايي از موتسارت كوزي فان توته را روي صحنه برد. دقت كنيد ميگويم اپراي موتسارت نه اپراي عباس كيارستمي. به اين فهوا كه آقاي كيارستمي اپراي موتسارت را براي كارگرداني برگزيدهاند و به شيوهاي كه خود ميپسندند، به اجرا در آوردند.
بر همگان پر واضح است كه ايشان به واسطه اين كه كارگردان اپرا هستند هرگز به خود چنين اجازهاي نخواهند داد كه نام موتسارت را نبرند. نه اين كه اينجانب خود را به اندازه موتسارت بالا ببرم و يا اصولا بر خود حقي قايل شوم كه خود را با آن آهنگساز بزرگ مقايسه كنم، اما اصولي وجود دارد كه بايد رعايت شود. خواه موسيقي قوي باشد خواه موسيقي ضعيف.
با كمال تاسف بنده و دوستاني كه اين آفيش را ديدهاند، بسيار بسيار رنجيدهاند و من بر خود لازم ميدانم كه اين جملات را بر زبان برانم. من هميشه در برابر هنر و ارزش و مقام آن تعظيم ميكنم و بنيانگذاران آن را ميستايم اما بر خود لازم ميبينم كه حق گروهي را مدافع باشم. حال آن آهنگساز اثر چه من باشم و چه هر كس ديگري. اپرا با موسيقي تئاتر و فيلم فرق دارد. اپرا خود تئاتر است و كارگردان هدايت گر موسيقي به سوي تصوير شدن.
در پایان نامه آمده است: اگر بردن نام آهنگسار براي استاد غريبپور و دعوت او براي رورانس و زدن نام او روي آفيش و پوستر در جايگاه مناسب يعني درست بعد از كارگردان سخت و پر اكراه، پيشنهاد ميشود از بردن نام اپرا نيز خودداري كنند تا با وجداني آسوده به اجرا بپردازند و ما نيز تكليف خودمان را بدانيم. هر چند كه موسيقي كه من نوشتهام اپرا است و دور يا نزديك اجرا خواهد شد.
تنها صداست كه ميماند
اپراي مولوي در طي نود شب در گوش ما خواند
نردبان خلق اين ما و مني است
لاجرم اين نردبان افتادني است
و بقيهاش را با صداي گرم با خداي خود زمزمه كنيد
يا حق
بهزاد عبدي