روایتی غیر منطقی از داستانی بی‌سر و ته
به بهانه اکران فیلم «چه خوبه که برگشتی»؛
روایتی غیر منطقی از داستانی بی‌سر و ته
مخاطب در آخرین ساخته مهرجویی با یک روایت غیر منطقی از داستان بی‌سر و تهی روبرو مواجهه است که به هیچ عنوان نمی‌تواند با کارکتر‌ها و شخصیت‌های مختلف اثر ارتباط درستی برقرار کند.
 
تاريخ : دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۲۲

آخرین ساخته «داریوش مهرجویی» با نام «چه خوبه که برگشتی» این روز‌ها در سینماهای مختلف کشور در حال اکران عموم است. فیلمی که گویا برگرفته از داستان «نیکلای گوگول» به قلم مهرجویی و «وحیده محمدی فر» بوده است. این فیلم که داستان آن در خصوص دکتر دندانپزشکی است که پس از سال‌ها به ایران می‌آید تا دور از مسائل و آشفتگی زندگی‌اش به آرامش برسد. همزمان با ورود او به خانه‌اش یک شئی قدیمی مرموزپیدا شده و پای همسایگان او را به ماجرا باز می‌کنند کسانی مثل خانم دکتر یاسمین باسنگ‌های جادویی‌اش، فرزاد و کامبیز که سالهاست در همسایگی هم کنار دریا زندگی می‌کنند، به جدالی کش دار و بیهوده تبدیل می‌کند و ادامه ماجرا که تا به آخر مخاطب شاهد این ماجرا‌ها است. مهرجویی کارگردان شناخته شده‌ای در سینمای ایران است. ساخت آثاری چون: «الماس ۳۳»، «گاو»، «آقای هالو»، «پستچی»، «دایره می‌نا»، «مدرسه‌ای که می‌رفتیم»، «اجاره‌نشین‌ها»، «هامون»، «بانو»، «سارا»، «پری»، «لیلا»، «درخت گلابی»، «میکس»، «دختر دایی گمشده»، «بمانی»، «مهمان مامان»، «ستنوری»، «آسمان محبوب» و «نارنجی پوش» گواه این نکته مهم است که وی برای دستداران سینمای ایران یکی از مطرح‌ترین کارگردانان سینمای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است. آخرین اثر ان فیلمساز مطرح سینمای ایران با نام «چه خوبه که برگشتی» این روز‌ها در حال اکران عمومی در سینماهای کشور است. اثری که در آن همه چیز را می‌توان یافت از سنگ ‌درمانی‌، بشقاب‌پرنده تا رفاقت‌های الکی مردان با همدیگر و کلی شوخی‌های سطحی و بی‌مزه و تک‌ضربی، که باعث شده این فیلم را اثری ضعیف‌تر از آثار دیگر او به حساب آورد. دوستی دو دوست که کم‌کم دوستی آن‌ها دچار خدشه می‌شود. می‌تواند موضوع ساخت یک فیلم سینمایی شود. این موضوع به خودی خود هیچ اشکالی ندارد اما مشکل از جایی آغاز می‌شود که فیلمساز بخواهد برای نمایش این دوستی از دم دستی‌ترین چیز‌ها و شوخی‌ها استفاده کند. آن وقت دیگر مخاطب با اثری سطحی و تکراری رویه رو خواهد بود. در فیلم «چه خوبه برگشتی» برخلاف سایر ساخته‌های مهرجویی مخاطب با اثری آشفته، گنگ، عجیب‌ وغریب و باورنکردنی از فیلمسازی مانند مهرجویی روبه رو می‌شود. در واقع هسته مرکزی فیلم به درگیری پرتنش و ماجراجویانه دو دوست با بازی «رضا عطاران» و «حامد بهداد» بر سرموضوعاتی حاشیه‌ای و کم اهمیت است و اما این ایده به مرور در طول کار به درستی بست و گسترش پیدا نمی‌کند و با تمرکزی غیراصولی بر سرموارد بیهوده پتانسیل خود را از دست می‌دهد. هر چند مهرجویی در «چه خوبه که برگشتی» تلاش کرده که بتواند فیلم را به فضایی فیلمی مانند «می‌ه‌مان مامان» نزدیک کند و مخاطبان خود را امیدوار کند. اما تمام تصوات مخاطب با دیدن این فیلم رنگ می‌بازد و به جای فضایی ایرانی، گرم و صمیمانه فیلم «می‌ه‌مان مامان» با اثری مواجهه می‌شود که در آن آدم‌ها با موقعیت‎های عجیب و غریب باید مشغولی مثل سفینه فضایی داشته باشند. در واقع داستان هیج نوع افت و خیز و جذابیتی برای مخاطب ندارد و تنها به خاطربازیگرانی چون «رضا عطاران»، «حامد بهداد» و «مهناز افشار» است که به دیدن این فیلم می‌رود. هر چند دراین فیلم هم مشکل کارگردانی و دکوپاژ و... از این دست مشکلات وجود ندارد، بلکه مشکل اساسی به اقتباس و فیلمنامه‌ای برمی گردد که برای ساخت این فیلم مورد استفاده قرار گرفته و پرداخت سینمایی مناسبی ندارد. چرا که هنوز هم کارگردانی مهرجویی مانند «اجاره نشین‌ها»، «هامون» و «می‌ه‌مان مامان» کم نقص و قابل توجه است. اما فیلمنامه به عنوان شاه کلید اصلی فیلم به درستی نمی‌تواند برای مخاطب جذابیت لازم را به وجود بیاورد. تا جایی ه اگر بازی رضا عطاران را از فیلم حذف کنیم، فیلم تبدل به اثر بی‌سر وته و بی‌مزه‌ای می‌شود که مخاطب نمی‌توان آن را تا به آخر تحمل کند. هر چند حامد بهداد تلاش کرده که مانند فیلم «نارنجی پوش» بتواند به فیلم جدید مهرجویی کمک کند اما تمام تلاش و انرژی او در این فیلم از اضافه وزن و نوع بیان‌اش هم نتوانسته‌اند کمکی به بازی او کنند. در نتیجه بازی بهداد دراین فیلم بی‌منطق و غیر قابل باور برای مخاطب شده است. بنابراین شاید بی‌منطق نباید که گفته شود مهرجویی از فیلم «سنتوری» تاکنون روند نزولی را در کارنامه خود در پیش گرفته است، تاجایی که در آخرین ساخته خود مخاطب با یک روایت غیر منطقی از یک داستان مواجهه است و به هیچ عنوان نمی‌تواند با کارکتر‌ها و شخصیت‌های مختلف اثر ارتباط درستی برقرار کند و بیشتر با داستانی بی‌سر و ته روبرواست تا موقعیت دراماتیک داستانی که بتواند او را تا به انت‌ها پای فیلم نگه دارد. از طرفی کاراکترهای فیلم پادرهوا و نامشخص هستند، چرا که آدمهادر این فیلم یک باره با همدیگر دوست می‌شوند، دوباره سرهیچ و پوچ به یک باره ورق بر گشته و همه با همدیگر دشمن می‌شوند و در چنین شرایطی مخاطب نمی‌داند با کدام رفتار بازیگران و کارکتر‌ها بخندد. در پایان می‌توان گفت که مهرجویی در این فیلم تلاش کرده که بتواند به زندگی روشنفکران بی‌آر و بی‌خیالی بپردازد که پولشان از پارو بالا می‌رود و سفره‌های آنچنانی پهن کرده و به دنبال لوس بازی‌های روشنفکرنمایانه هستند و به دلیل ثروتمند بودن دغدغه‌ای به جز بشقاب پرنده و دعواهای خاله زنکی ندارند. در این میان مردم طبقات پایین هم اهمیت و ارزشی برای این رشنفکرانه شکم سیر ندارند.

یادداشت؛ علی یعقوبی

کد خبر: 59598
Share/Save/Bookmark