این نمایش که اولین تجربه کارگردانی غزاله معتمدنیا در حوزه تئاتر است مانند بسیاری از نمایش هایی که این روزها به روی صحنه می روند و شاهد آنها هستیم چندان رضایت مخاطب را جلب نمی کند البته نباید فراموش کرد که با کمی پرداخت بهتر و بیشتر به شخصیت های نمایشنامه می شد نمایشی با کیفیت بهتر را به اجرا برد.
نمایش«خیال های جاده جاجرود-تهران» روایتگر داستان بخش هایی از زندگی ۵ زن از اقشار مختلف جامعه هستند که در جاده جاجرود-تهران اتوبوسشان دچار مشکل می شود و مسافران در این مدت هر کدام بخشی از زندگی خود را برای مخاطبان به تصویر می کشند.
متاسفانه نمایش «خیال های جاده جاجرود-تهران» همچون دیگر نمایشنامه های ایرانی دچار مشکل اساسی، ضعف در شخصیت پردازی و پایان بندی مناسب است. کارکترها و شخصیت های داستان به گونه ای درست برای مخاطب معرفی نمی شوند و شاید این نمایشنامه بیشتر از اینکه نمایشنامه ای منسجم باشد تنها به طرحی شباهت دارد که از سوی نویسنده و کارگردان مطرح شده و در ادامه به آن درست پرداخت نشده است.
در نمایش تنها از سوی بازیگران دیالوگ هایی گفته می شود تا مخاطب با آنها آشنا شوند اما این آشنایی چندان موفق صورت نمی گیرد و شاید اگر از مخاطب در مورد شخصیت های نمایش سوال شود تنها دو نقشی را در ذهنش بهتر از باقی نقش ها به یاد دارد و آن دو نقش، نقش هایی هستند که بهاره رهنما و ناهید مسلمی ایفاگر آنها هستند چرا که در نمایشنامه به این دوشخصیت بیش از دیگر شخصیت ها پرداخته شده و اساسا حضور این دو کارکتر در کار پررنگ تر به نظر می رسد این درصورتی است که تصور می شود که کارگردان در این اثر تصمیم داشته تا هر ۵ شخصیت را در یک خط قرار دهد که شاید در این مورد، به هدفش نرسیده است.
از سوی دیگر به نظر می رسد که نمایش «خیال های جاده جاجرود- تهران» قهرمان و نقش محوری ندارد، اما زمانی که به تماشای نمایش می نشینیم و نمایش را تا پایان بررسی می کنیم گمان می کنید که بهاره رهنما و ناهید مسلمی قهرمانان این نمایش هستند چرا که پرداخت به این دو شخصیت بیش از دیگر کارکترها است و باقی کارکترها چیزی از زندگی خود به مخاطب ارائه نمی دهند.
چیزی که در این نمایش مسلم این است که ۵ زن این نمایش تنها صحبت های ذهنی که از خود نشان می دهند که گاهی این صحبت ها به دیالوگ گویی می رسد اما گاهی همین دیالوگ گویی ها هم مخاطب را دچار ابهام می کند.
جدای از بهاره رهنما و ناهید مسلمی این نمایش سه شخصیت دیگر نیز دارد که حضورشان برای مخاطب کمی مبهم و نامفهوم است این صحبت در مورد حضور رویا جاوید نیا بیش از دو شخصیت دیگر صدق می کند چرا که این کارکتر نه تنها اطلاعاتی از خود به مخاطب نمی دهد بلکه تا پایان نمایش حضورش برای مخاطب قابل درک نیست و ناشناخته می ماند و تا پایان نمایش این سوال در ذهن مخاطب وجود دارد که این شخصیت کیست؟
از سوی دیگر نسیم ادبی کارکتر دیگری از این نمایش است که شاید در کوتاه ترین دیالوگ ها خود را به مخاطب معرفی می کند و اتفاقا شاید تنها شخصیتی است که به ساده ترین شکل خود را به مخاطب معرفی می کند و برای مخاطب ملموس تر است.
اما حضور الهام کردا به عنوان دختری خیابانی و شاید هم دزد که کارگردان تصمیم دارد تا این موضوع را در پایان نمایش افشا کند اما بازی و نوع دیالوگ ها آنقدر رو است که در طول نمایش می شود شخصیت این دختر را حدس زد و دوباره تکرار کردن صحنه هایی از نمایش برای معرفی شخصیت الهام کردا از حوصله مخاطب خارج است چرا که قسمت هایی از نمایش دوباره تکرار می شود و تماشای همان صحنه ها برای بار دوم مخاطب را خسته می کند.
در مجموع نمایش«خیال های جاده جاجرود- تهران» شروع خوبی دارد اما در میانه های راه به سبب تکرار و ضعف در شخصیت پردازی گاهی مخاطب را خسته کرده و این خستگی با تکرار صحنه های اول برای معرفی شخصیت الهام کردا در نمایش مضاعف می شود اما در این میان نباید تلاش های کارگردان و بازیگران آن را نادیده گرفت.