به گزارش هنرنیوز، دکتر عیسی امن خانی عضو هیئت علمی دانشگاه گلستان با اشاره به عبارت «تمام تحولات شعر مدرن در قرن اخیر تابعی است از متغیر ترجمه اشعار» منتشر شده در پشت کتاب «با چراغ آینه» گفت : من متعجم که چرا همه کسانی که بر روی ادبیات معاصر کار کردند هیچ واکنشی به این موضوع نشان ندادند؛ زیرا که این مبحث قبلاً مطرح نشده است. قبلاً بر روی مباحث زیادی در این حوزه صحبت شده است اما هیچ کس به این موضوع نپرداخته که تمام تحولات تابع ترجمه است و این تزی است که تمام کتاب های قبلی را در ادبیات به چالش می کشد اما جالب است که هیچ کس برای دفاع از نظریاتی که قبلاً ارائه داده است به این مسئله پاسخ نداده و از خود دفاع نکرده است.
وی به مضمون بخش چهارم کتاب اشاره نمود و بیان داشت : در کتاب این مسئله طرح شده که ترجمه تنها عاملی است که باعث پیدایش شعر و ادبیات معاصر ما شده است. آیا این فرض قابل پذیرش است؟ اگر این فرض قابل پذیرش باشد ورود به یک کار علمی است؛ زیرا دکتر شفیعی کدکنی کسی است که با شعر بالیده و زبان ترجمه را خوب می شناسد و امر در بطن ادبیات معاصر بوده است. اما پرسش این است که آیا این فرض واقعا صحیح است؟ من در این قضیه شک دارم.
وی با بیان این مطلب افزود: چیزی که به ذهن من می رسد این است که ایرانی ها زمانی باورشان این بود که «هنر نزد ایرانیان است و بس» برای همین هیچ گاه به اندیشه غیر ایرانی توجه نمی کردند. اما همین ایرانی ها بعداً نگاه دیگری پیدا می کنند برای مثال مولف در صفحه ۲۴۱ از قول تقی زاده می گوید : «ایرانی باید ظاهراً، باطناً، جسماً و روحاً فرنگی شوند و بس» این تنها سخن تقی زاده نیست بلکه میرزا ملکم خان و آخوندزاده هم می گویند و به ناگاه پس از طرح این موضوعات همه شیوه های زندگی غربی می شود، حال پرسش این است که آیا واقعاً ترجمه می تواند چنین کاری بکند. به نظر من قبل از اینکه ترجمه بتواند چنین شرایطی را ایجاد کند باید فضایی آماده شده باشد تا بتواند در مسیر ترجمه و اثرات آن قرار گیرد. در این کتاب کاستی پرداخت به این موضوع احساس می شود. من فکر می کنم اتفاقی که می افتد این است که ما به گفتمان سنتی بی باور می شویم و بعد یک گفتمان جدید آغاز می کنیم که به واقع از غرب گرفته شده است.
دکتر امن خانی اظهار داشت: در این مرحله گفتمان سنتی دیگر پاسخگوی پرسش های مدرن نیست و به واقع در این مرحله بحرانی پیش می آید، بحرانی که باعث می شود تمام گفتمان بهم بریزد درست مشابه حکایت مسطح بودن زمین که با گفتمان سنتی نمی توان به آن پاسخ گفت و لذا این شیوه گفتمان اعتبار خود را کاملاً از دست می دهد و یک پیش فرض جدید به وجود می آید و یک دانش جدید شکل می گیرد.
وی افزود: در ایران عاملی که باعث شد ما ادبیات جدید پیدا کنیم و حرف بزرگانی مثل سعدی را کنار بگذاریم این بود که گفتمان سنتی دیگر کارایی لازم را نداشت و باید گفتمان جدیدی ایجاد می شد، این پیش فرض را باید از جهان غرب می گرفتیم و لذا دانشمندان یا محققانی در دوران عباس میرزا به غرب فرستاده می شوند چون پاسخ را در غرب می دانستند حال اگر ما این پیش فرض را پیدا کنیم خواهیم دید که اگر تغییر در مضامین و مفاهیم روی داده بسیاری به این پیش فرض ها بر می گردد، اگر ما بخواهیم خلاصه بگوییم اینکه پیش فرض جهان سنتی یک نظم سلسله مراتبی است یعنی تمام دانش های گذشته از معرفت، سیاست، ادبیات، همه یک نظام سلسله مراتبی است.
دکتر امن خانی با اشاره بر برخی نظام های سلسله مراتبی گفت : ما در گفتمان سیاست، خواجه نظام الملک را می بینیم که می گوید : «خداوند در هر عصری یک نفر را بر می گزیند» یا عبارت «جنس پادشاه از طلاست اما مردم از قلع و آهن اند» یک نظام سلسله مراتبی درست می کند، در گفتمان اخلاق هم همینطور است. در ادبیات هم نخست از واژه ها شروع می شود و گفته می شود که قدیمی ها زبان را دسته بندی می کردند و معتقد بودند برخی واژگان شاعرانه نیست و نباید در ادبیات از آن استفاده کرد. درست همین مطلب که دکتر شفیعی کدکنی می گوید اگر گردن انوری را می زدی کلمه پوزار را به کار نمی برد، لذا ادبیات هم چینش سلسله مراتبی دارد اما وقتی این گفتمان مشروعیت خود را از دست می دهد پیش فرض جدیدی می آید که اساسش برابری است و در تمام گفتمان های مدرن قابل رویت است چندانکه شاملو یا شاعران نورپرداز بر حذف قافیه اصرار دارند.
وی با تأکید بر اینکه «تغییرات در ادبیات معاصر مرتبط با این پیش فرض است» گفت : در حوزه معنی شناختی و مضامین، زن ستیزی یا زن گریزی یعنی این که مرد ذاتی در جامعه از زن ارزشمند تر است آیا واقعاً این ترجمه بود که به ما گفت زن و مرد با هم برابرند؟ آیا ما همه پیشینه کهنی را که در کتاب ها وجود داشت همچون ابن مسکویه و فارابی را رها کردیم، یا اینکه نه چون پیش فرض عوض شده است این رویکرد هم عوض شده است. لذا حذف قافیه و تغییرات بوطیقا را در چنین پیش فرض می توان توجیه کرد گرچه تعریف علمی ندارد. لذا به نظر نمی آید هم این موارد فقط محصول ترجمه باشد. هر جایی از دنیا که این پیش فرض مدرن را غرب را گرفت مضامینش تغییر کرد.
وی به موضوع «لغزش در مفاهیم فلسفی» در کتاب «با چراغ و آینه» اشاره نمود و تصریح کرد: دکتر شفیعی استاد همه ماست و ما همه شاگردش بودیم اما ایشان گاهی مفاهیمی چون برابری و آزادی و غیره را مستند تعریف نمی کند که نمونه هایش در کتاب هست حال این موارد چون در ادبیات کمتر مورد نظر هستند ممکن است آسیب رسان نباشند اما جائیکه در ادبیات به مقایسه می رسد و بیان دیدگاه های سوسور در زبان شناسی و قیاس زبان فروغ و اخوان از مفهوم هم زبانی و در زبانی استفاده می کند موضوع مهم می شود. مثل صفحه ۳۱۱ تا صفحه ۳۱۳ اشاره به اینکه چون در زبانی بهتر است پس اخوان از فروغ بهتر است. اما سوسور نگاه تاریخی ندارد و به هم زبانی توجه دارد نه درزبانی و اینکه نظریه سوسور در این قیاس کج ارائه شود صحیح نیست.
دکتر امن خانی در تشریح دیگر مسئله موجود در کتاب «با چراغ و آینه» به «فقر نگاه تاریخی گری» پرداخت و عنوان نمود: فقر نگاه تاریخی گری به معنی نداشتن نگاه تاریخی؛ ما از دکتر شفیعی توقع خاصی داریم، از او انتظار داریم چرایی را باز کند و مثلاً بگوید چرا ادبیات کودک به وجود می آید یا ادبیات نمایشی حتی با اینکه پیشینه های تاریخی برای توضیح هر یک از این موارد وجود دارد به هیچ یک از پایگاه های تاریخی ایجاد آۀنها اشاره نشده و در حد یک توصیف باقی مانده است.