رضا بانگیز نقاش معاصر و هنرمند پیشکسوت نقاشی نوگرا ست. بانگیز هنرمندی از هم نسلان زنده رودی است. بی شک در بسیاری از نمایشگاه های نسل اول نقاشی مدرن ایران آثار بی شماری از او دیده ایم. وی در گفتگویی دوستانه درباره هنر نقاشی در عصر حاضر با ما به گفتگو نشست.
بانگیز از خاطرات خود در دوره جوانی اش گفت: سال هایی بین سال ۳۷ و ۱۳۳۶ ؛ آن روزها معلمان کم تعدادی برای تدریس هنر وجود داشت. به خوبی به یاد دارم که شکوه ریاضی، معلمی که برای تدریس از آکادمی بوزار پاریس به ایران آمده بود؛ مشوق اصلی ما بود. اثر تشویق بی دریغ او در رشد هنر در میان هم نسلان من ، و نفوذ اندیشه هنرورز در وجودمان را هیچ یک از یاد نخواهیم برد. بعد از او آنیبال الخاص آموزش هنر را بر عهده گرفت. بخشی عمده ای از شکوفایی هنر در آن روزگار مدیون زحمات اوست. هیچ یک از هم نسلان ما همچون تصوری که امروز از هنرمندان در ذهن است؛ از رفاه کامل مالی برخوردار نبودند. آن روزها وسع مالی مطلوبی نداشتیم. ظهرها برای نهار دیزی می خریدیم و سه نفری می خوردیم.
بانگیز از حمایت های دولتی به عنوان رکن مهم پیشرفت هنر یاد کردو گفت: اولین مشوق ما وزارت فرهنگ و هنر بود. با ۵۰۰ ریالی که آن روزها از وزارت فرهنگ وهنر به عنوان کمک هزینه دریافت می کردیم؛ به راحتی می شد ابزار نقاشی خرید. ابزاری که خرید آن شاید امروزه برای دانشجویان نوپای هنر غیرممکن باشد. با آن پول قلم و رنگ روغن وینزور می خریدیم و به راستی عاشقانه و تمام روز را نقاشی می کردیم. گاهی هم نمایشگاهی ترتیب می دادیم و شاید به معروف شدن چشم امید می بستیم. لذت چاپ شدن اسممان را در روزنامه و بازدید کردن مردم از نمایشگاهمان دلخوشی بزرگی بود که امروز به عادت تبدیل شده است. با اینکه نمایشکاه خلوت بود اما آثار ما به فروش می رسید. هیچ وقت نمی فهمیدیم که چه کسی آثار ما را خرید؛ اما پولی که از آن راه به دست می آوردیم برای ما دنیایی دیگر
” حمایت از هنرمند لازمه تحقق شکوفایی اوست. “
بود. در آن زمان هرگز متوجه این موضوع نمی شدیم و تنها به درآمدی که حاصل فروش آثار بود می اندیشیدیم.
بعدها فهمیدیم کسی که این همه از آثار ما را خریداری کرده است آیدین آغداشلو آن روزها در وزارت فرهنگ وهنر، رئیس دفتر آثار هنری بود، شاید به این علت که خود هنرمند بود؛ زمینه ها ی پیشرفت هنرمندان دیگر را فراهم می کرد. این حقیقت را که آیدین آغداشلو زمینه های پیشرفت و تشویق ما را فراهم آورده بود؛ تا بیش از ۳۰ سال بر ما پنهان بود و ما امروز مدیون لطف آن دوره آیدین آغداشلو هستیم.
وی در خصوص تفاوت در نگرش به هنر در زمان حاضر گفت: حمایت از هنرمند لازمه تحقق شکوفایی اوست. هنرمند به واسطه استقبال از خرید آثارش تشویق می شود و آثار بعدی او را درخشان تر می کند. وقتی هنرمند آثار خود را بر دیوار خانه های مردم بینید؛ به این امر واقف خواهد شد که از توان و انرژی او به نحو مطلوبی بهره گرفته شده است. به همین علت آثارش شکوفا خواهد شد.
بانگیز دفتر خاطرات بی شمار خویش را ورق می زند و به این برگ می رسد: به یاد دارم روزی پرویز کلانتری را ملاقات کردم و او درباره صادق چوبک با من سخن گفت آن روزها صادق چوبک ساکن نیویورک بود. کلانتری در ملاقاتی که با صادق چوبک داشت با یک تابلوی نقاشی چاپی روی دیوار خانه چوبک دیده بود. این اثر نقاشی متعلق به من بود. کلانتری از تابلو جویا شده بود و چوبک به او گفته بود: علت نصب این تابلو روی دیوار این است که این تابلو با اندیشه های من هماهنگی کامل داشت. وقتی کلانتری این حقیقت را با من بازگو کرد؛ بعد از یک دوران طولانی از دلسردی و شاید بیش از ۴۰ سال روح تازهای در من دمیده شد.
بانگیز از تابلویی یاد کرد که آن را «بابا نان داد؛ بابا نان نداد» نام نهاده است وی گفت: مدت ها از سرنوشت این تابلو بی اطلاع بودم و هروقت آثارم را بررسی می کردم؛ از فقدان آن آگاه می شدم. تا اینکه نمایشکاهی از آثارم در رتردام هلند برگزار شد. به مجرد ورود به این موزه کوچک تابلو گم شده خود را یافتم و به خاطر آوردم؛ که این اثر را موزه هنرهای معاصر از من خریداری کرده بود.
بانگیز موزه هنرهای
” وقتی هنرمند به این امر واقف است که هنر او با اقبال مردم مواجه نمی شود ناخودآگاه از هنر خویش دلسرد می شود. “
معاصر تهران را در تقویت نیروی هنرمندان برای آفرینش هنری مؤثر دانست و از پشتکار و تلاش بی شائبه هنرمندان قدیم به نیکی یاد کرد و گفت: هنرمندان آن روز لذت هنر را با هیچ دل مشغولی دیگری معاوضه نمی کردند. یادم می آید مدرسه کمال الملک در نزدیک «صفی علیشاه» بود عباس کاتوزیان می گفت: «زمانی که در مدرسه کمال الملک تحصیل می کردم؛ وقتی برای نهار به دیزی فروشی می رفتم. با یک دست دیزی می خوردم و با دست دیگر طراحی زغالی می کردم»
بانگیز از مشکلات دیگر هنر گفت: حمایت از هنرمندان باید گسترده تر از حالت کنونی باشد. در بسیاری از کشورهای توسعه یافته؛ متمولین جامعه به ازای بخشی از مالیات موظفند از آثار هنری خریداری کنند. بخشی از خرید آثار توسط قشر مرفه جامعه به فرهنگ سازی باز می گردد. اگر هنرهای تجسمی موسیقی و تئاتر در سبد خانوار باشد؛ بسیاری از مشکلات هنرمندان از بین خواهد رفت.
بانگیز با اشاره به این نکته که هنرمندان امروز از استعداد و توان بالایی برخوردارند؛ گفت: چند عامل سبب می شود تا هنرمندان امروز این مقوله را به شکلی کمرنگ تر دنبال کنند. یکی از عوامل این آسیب کمرنگ شدن تشویق و ترقیب هنرمندان است. عامل دیگر استقبال مخاطبان است. وقتی هنرمند به این امر واقف است که هنر او با اقبال مردم مواجه نمی شود ناخودآگاه از هنر خویش دلسرد می شود. در مورد پیشکسوتان هنر قصه کمی متفاوت است. هنرمند در طول سالیان دراز به هنر خو می گیرد و هنر هم جزئی از وجود او می شود، هنرمند هم چون نویسنده ثبت کننده تاریخ برای آیندگان است.
بانگیز در پایان سخنان خود از فروش آثار هنری سخن گفت. او در این باره اضهار داشت: آسیب هنر امروز آن است که حتی طالبان آثار هنری کسانی هستند که یا مجموع دارند و یا آثار را برای فروش در خارج از کشور خریداری می کنند. این برخورد شایسته هنرمندان نیست روح نقاشی واسطه خلق اثر هنری است؛ و هنرمند طالب توجه به احساس خویش است و خریداران اثر هنری یا به اعتباری دلالان اثر هنری انتصاب درستی در این خصوص ندارند. همین امر سبب می شود تا هنرمندان در مقایسه فروش آثار خود و دیگران دچار شبهه شوند و ارزش یک اثر بازا ر پسند را بیش از کار خویش بدانند. همین امر رفته رفته سبک هنری هنرمند را کمرنگ تر می کند . این امر سبب می شود اثری بی هویت خلق شود. تعلیم شناخت هنر را لازم می دانم و معتقدم برای ادامه فعالیت هنرمندان در جامعه ما و دست یافتن به فضایی بهتر ضروری به نظر می رسد.