مجموعه تلویزیونی «خاطرات مرد ناتمام» پس از مینیسریال «یک روز قبل» دومین تجربه سریالسازی «صادق کرمیار» بعد از ساخت چند تله فیلم محسوب میشود. سریالی به قلم «سیدعلی میرفتاح» و «ابوالفضل زرویی نصرآباد» و تهیهکنندگی «محسن علیاکبری» که به مناسبت ایام دهه فجر، روی آنتن شبکه اول سیما رفت و هفته گذشته به پایان رسید.
این سریال خانوادگی تلاش کرد داستان خود را از سالهای حکومت رضاشاه و دهه ۳۰ برای مخاطب تعریف کرده و به نوعی واقعیات تاریخی، خانوادگی و اجتماعی آن زمان را مرور کند. داستان این مجموعه تلویزیونی درباره جوانی به نام «همایون پورسینا» با بازی «امین زندگانی» بود که بعد از تمام شدن تحصیلاتاش به ایران میآید و میخواهد به مردم ایران خدمت کند، اما عدهای مانع او میشوند و در این حین، خاطرات پدربزرگش را که به تازگی فوت کرده و او نیز همایون نام داشت را میخواند. همایون، پدربزرگ او که در فرانسه داروسازی خوانده و به ایران بازگشته، درصدد تاسیس لابراتوار است اما سفارت انگلیس و شهربانی و دیگران سنگ اندازی میکنند. در واقع این سریال به تاریخ معاصر میپرداخت و قبل از آیت الله کاشانی و زمان سپهبد زاهدی را با محتوای خانوادگی و در سالهای حکومت رضا شاه و دهه ۳۰ به سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۲ برای مخاطب تعریف میکند. در واقع قصه سریال با ورق زدن دفترچه خاطرات پدربزرگ توسط نوه او آغازمی شود.
اصولا در کشور ما ساخت فیلمها و مجموعههای تاریخی همیشه مشکلات خاص خود را داشته است. تاجایی که فیلمنامه نویس و کارگردان اثر مجبور شدهاند به جای پرداخت اساسی به مضوع اصلی تاریخی با استفاده ازتخیل خود و اضافه کردن داستا نکهای جزیی درام اصلی اثر را به پیش ببرند. در این سریال نیز شاهد این هستیم ک نویسندگان این مجموعه تلویزیونی برای جذابیت و دراماتیک شدن سریال از تخیل و قصه پردازی بهره بردهاند و با استفاده از پیوند واقعیت و خیال، با چاشنی تخیل مخاطب را با واقعیتهای تلخ زندگی آن زمان آشنا کنند و در این راه از عنصر مهمی به نام «خاطرهنویسی» که نوعی تاریخنگاری مردمی است، بهره بردهاند.
به این معنا که این بار اگر چه نویسنده ولو یک فرد معمولی به ثبت خاطرات شخصی خود میپردازد، اما او تاریخ زندگیاش را از دید خود روایت میکند، روایتی که با روایت رسمی تفاوتهای اساسی دارد. به همین دلیل خاطرهنویسی امروزه یکی از مهمترین گونهها به حساب میآید و نزد همگان از اهمیت ویژهای و مهمی برخوردار است. در این میان خاطرات افراد صاحب شهرت مانند مردان سیاسی، هنرمندان، ورزشکاران، اندیشمندان، دانشمندان و... بیش دیگران همیشه مورد توجه عامه مردم بوده است و در واقع بررسی این خاطرات این گونه افراد به مخاطب کمک میکند به تصویری روشن و همهجانبه از اتفاقات و مسائل روزگار گدشته پی ببرد وآنها را در زندگی کنونی خود به کار بندد. عنصری که در سریال «خاطرات مرد ناتمام» با روایت ساده آن فیلمنامه نویس وکارگردان اثر به کار برده بودند. این یکی از نکات مهم جذابیت این سریال بوده باشد.
اما تجربه در کشور ما و به خصوصص در عرصه سریال سازی تاریخی با موضوع معاصر ثابت کرده که ساخت این گونه آثار همیشه مشکلات خاص خود را دارد و این سریال نیز نه تنها به خاطر ممیزیها بلکه به خاطر تبلیغات نامناسب لطمه بسیار دید ونتوانست به درستی برای مخاطب سیما قابل باور و جذاب باشد. معلوم نیست که چرا در کشور مدیران سیما فکر میکنند که میتوانند با سلیقههای شخصی که دارند دست به ممیزی برخی از سریالهای شبکههای مختلف تلویزیون بزنند و غافل از آن هستند که مخاطب امروز تلویزیون نسبت به دهه ۶۰ که به هیچ عنوان امکانت امروز را نداشت متفاوت شده و امروز مخاطب با هوش تلویزیون به رسانههای پر قدرتی چون اینترنت، شبکه اجتماعی، شبکهای مختلف ماهوارهای، سینما، تئاتر، روزنامه و... دسترسی دارد و میداند که یک واقعه تاریخی که افتاده، در تاریخ وجود دارد و نمیتوان به هربهانه و لو ترس از دست دادن میز فلان مدیر آن را وارونه جلوه داد یا اینکه دست به خود سانسوری زد.
در مجموعه تلویزیونی «خاطرات مرد ناتمام» هم مشخص است که در بخشهایی سریال دچار ممیزی شده و مخاطب بیچاره هم حق دارد که دچار سردرگمی و تعجب شود. به نظرمی رسد که مخاطب امروز تلویزیون به دلیل نبود برنامهریزی صحیح در زمانبندی پخش سریالها وهمچنین اعمال نظرات شخصی در ممیزی بیخود بیجهت آثار کاهش یافته، هر چند این سریال ظرفیت ارتباط با مخاطب را داشت اما به دلیل مختلف نتوانست ارتباط درستی با مخاطب برقرار کند. این سریال هر چند برای مخاطب خاصی ساخته نشده بود و فضای قصه به گونهای بود که میتوانست برای همه مخاطبان جالب و قابل درک باشد، چه آنهایی که از آن دوره خاطره دارند و الان پیر شدهاند و با دیدن این مجموعه خاطرات گذشته برایشان زنده میشد و چه جوانهای امروزی که با دیدن وقایع گذشته و تاریخ معاصر خیلی چیزها برایشان روشن میشد.
اما به نطر میرسد که حرف اصلی این سریال این بود که میخواست به مخاطب امروز تلویزیون بگوید که دیگر مانند گذشته اعضای خانوادهها به دلیل مختلف از جمله هجوم بیرویه مدرنیته ، فرهنگ های بیگانه ، زندگی تجملاتی و همچنین گرفتاریهای زندگی معاصر نمیتوانند مثل این سریال کنار یکدیگر با هم زیرکرسی بنشینند و غذا بخورند و مشکلات همدیگر را حل و فصل کنند.
روابطی که در جامعه کنونی ما کمرنگ شده و اعضای خانواده با یکدیگر مانند گذشته نیستند و هر کس در جایی از شهر برای خوداش زندگی میکند. همچنین این سریال هشداری نیز به جوانان ما میدهد که به تدریج از تعامل با بزرگترها و استفاده از تجربههای آنها فاصله گرفتهاند و به همین خاطر روز به روز به دلیل عدم همفکری با تجربه در دام اشتباهات خود میافتند و در صورتی که میتوانند با بهرهگیری از روش و تجربیات بزرگترها راه پیشرفت خود را به خوبی سپری کنند.
در واقع سریال خاطرات مرد ناتمام آداب و فرهنگ گدشته را با لایههایی از مسائل سیاسی آن زمان برای مخاطب تعریف کرده و به او گوشزد میکند که به دلیل هجوم فرهنگهای بیگانه وغیرایرانی عشق و محبت در دلهای مردم کمرنگ شده و دیگر آدمها مانند گذشته خاطرات جمعی و خانوادگی خوب از همنشینی با بزرگترها و خانوادهها کمتر دارند وبه جای آن صداهای بسیاری از دوستان وآشنایان خود دارند که فقط از طریق تلفن گوش دادهاند و تصویر درستی از گذشته خود ندارند.
به هرحال آخرین قسمت از مجموعه تلویزیونی «خاطرات مرد ناتمام» در حالی سهشنبه شب هفته گذشته روی آنتن شبکه یک سیما رفت که هنوز سوالاتی درباره سرنوشت شخصیتها و نحوه پایانبندی پیج کنند آن برای مخاطبان سیما باقی مانده است. به نظر میرسد قسمتهایی از این مجموعه گرفتار برخی ممیزیها شده باشد وممیزیهایی که هر چقدر به پایان این سریال نزدیک میشدیم بیشتر احساس و مانعی بزرگی برای ارتباط بهتر مخاطب با سریال میشد.