قرار است جمع شوند این قافله با هم و بنشانند به نشان، درخت دوستی را. درخت و خاک ، زمین و مادر وخلق و هنر.شاید به زعم بسیاری این اولین بار باشد که هنرمندان عرصه های مختلف هنری دور هم جمع می شوند به نشانه ی اتحاد وهمبستگی.تقارن خجسته ای می شود روز درختکاری و نشانی از درخت دوستی که پیشترهای تاریخ بار داده و به بار نشسته تاکنون و شاید در آمد و شدهای زمانی فراموش کرده اش. بی شک باید پذیرفت گرد هم آوردن جامعه هنری بویژه در عرصه های مختلف از جمع کردن احزاب و دسته های سیاسی هم ؛امر دشوارتری است.
به بیانی تصور همراهی بزرگان و پیشکسوتان عرصه های سینما، تئاتر، موسیقی، نقاشی، هنرهای تجسمی و ... در کنار هم نه آنکه اصولا ناممکن باشد که صعب است. مدت هاست اعضای هر یک از این حوزه ها، به صورت کاملا حرفه ای و تخصصی به کار خود مشغولند و دغدغه های خاص خود را دنبال می کنند. درچرخش ایام وروزگار نو به نوشونده و در پی هر یک از سیاستگزاری ها، تغییرات مدیریتی،تعاریف جدید،خط و مشی های خط خورده و تصحیح شده، چهارچوب های بناشده و ویران شده، تفاسیر و تعابیر نو و... آنان تنها به خلق و بدعت و نوآوری وحفظ هنر این مرزو بوم اهتمام ورزیده ومی ورزند. دیری است آنان خلوت نشین دیر خویشندو تنهابه همراهی بازماندگان مهجورو دورافتاده از قافله ای دلخوشند که قافله سالارش هنر بوده و بر این باورند که هنرباقی می ماند. در این مجال گفتگو نه که میسر نشود؛ مجال بروز نمی یابد. وگرنه کیست که منکر پیوند اینان باشد با یکدیگر؟
سینما بارها با قاب هایش ادای دین داشته به نگاره گری و مینیاتور، نماهایش را نه با پرسپکتیو که با اختلاف سطح تبیین کرده و در محتوا و فرم به بیانی رسیده که حواشی و متن به یکدیگر بدل شده و از هزار توی تصاویر، روایت جریان سیال ذهن شکل گرفته؛ زخمه های موسیقی اش ، همنوایی غریب سازهاست در منتهی الیه فریاد و سکوت. عنوان بندی هایش با خط و تذهیب اشارت داشته اند به رمز و راز هستی و کون ومکان.این دوربین است که می گرددو گم می شود در نماها و پیدا برگرد ستون ها و سر در بناها،حرکت بر کاشیکاری ها،نقوش برجسته بر دیواره ها، طاق ها و طاقدیس ها.
تئاتری که بازخوانی همزمان تاریخ و اساطیر است و تصویر سازی از صورتگری تمام آن نیاکان برنقش ها ی نسخ چاپ سنگی، نمایش در نمایشی که با پیوند اکنون و گذشته می آمیزدبه هم نه زمان را که دیروز و امروز هنرمان را. چه نوایی خوش تر از نوای چنگ، عود، دف، نی ،تار و تنبور با صداهایی که می خوانند تاریخ نداشته هایمان را در غمنامه ها. این روایات و تصاویر، این صداها و اشکال هزاران سال است که با هم عجین و در هم فرو رفته اند. جدایی آنها اتفاقا سخت بوده، خیلی سخت. تنه این درخت تناور را آبیاری کنیم که شاخ و برگ های جوانش هنوز زنده اند و نفس می کشند و بر تنه و ریشه دیری است که با اطمینان خاطر تکیه زده اند.