این شاعر پیشکسوت دربارهی این کتاب که موضوع آن شعرها، روحیات و خلقیات شهریار و خاطرات خودش با این شاعر است، گفت: با وجود اینکه این کتاب مجوز نشر گرفته و در انتشارات افراز در مرحلهی صحافی است، اما ناشران آثار شهریار (انتشارات نگاه و زرین) و همچنین دختران شهریار اجازهی انتشار این آثر را نمیدهند.
او با بیان اینکه ۱۵ سال با شهریار مراوده داشته است، اظهار کرد: در طول این ۱۵ سال خاطرات بسیار جالبی از روحیات، رفتار، شخصیت و زندگی شهریار دارم که شامل خوبیها، کرامتها، فداکاریها و تهمتهایی - که در این کتاب بسیاری از آنها را رد کردهام - میشود. البته مواردی مانند اعتقاد داشتن شهریار به خرافات هم هست که وجود داشته و من به اینگونه موارد هم اشاره کردهام. همچنین در این کتاب به نسل و خانوادهی شهریار هم پرداختهام. این مسأله دربارهی بزرگان تمام دنیا هم صدق میکند و در کتابها به خوبیها و احتمالا نکات منفی افراد اشاره میکنند.
مفتون امینی افزود: در بخشی از کتاب بسیاری از شعرها و غزلهای بسیار زیبای شهریار را آوردهام، ولی به بیتهایی که در این شعرها تصنعی هستند هم اشاره کردهام و گفتهام که مثلا در این شعر زیبای شهریار دو بیت وجود دارد که تصنعی است. بخش دیگری از این کتاب نیز شامل نقد شعرها و غزلهای شهریار میشود و احتمال میدهم پس از انتشار، از سوی دانشجویان هم پسندیده شود. با این حال به این دلیل که کتابهای شهریار را انتشارات نگاه و زرین منتشر میکنند، اجازهی نشر این کتاب را که از سوی انتشارات افراز سفارش داده شده و هماکنون در حال صحافی است، نمیدهند، چون به گمان من، فکر میکنند اگر این کتاب به چاپ برسد، از فروش «کلیات شهریار» کاسته میشود. با این حال من پیشنهاد کردهام این کتاب که در ۳۶۰ صفحه تدوین شده است، به صورت اشتراکی منتشر شود، ولی هنوز جوابی از سوی انتشارات نگاه و آقای رئیسدانایی به من داده نشده است.
او در ادامه گفت: پسر شهریار با انتشار «شهریارنامه» موافق است، ولی دختران او مخالف هستند، در صورتی که نباید چنین باشد و هیچ بیوگرافینویسی در دنیا وقتی زندگینامهی کسی را مینویسد، از خانوادهی او اجازه نمیگیرد، ولی من به لحاظ اخلاقی و اینکه با این خانواده دوستی داشتهام، این کار را انجام دادهام، وگرنه مراجعهی من به خانوادهی شهریار ضرورتی نداشته است.
مفتون امینی در پایان یادآور شد: سالهای گذشته از سوی بسیاری از نهادها از من خواسته میشد که چنین کتابی دربارهی شهریار بنویسم، ولی به این دلیل که میخواستم چند سالی بگذرد تا هم احساسهای نابجا از بین بروند و هم خانوادهی او موقعیت دستشان بیاید، دست نگه داشتم تا بعد این کتاب را منتشر کنم.