در سومین برنامه از سری جدید کانون فیلم «سینماحقیقت» مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، فیلم مستند ۱۶ میلیمتری «اجاره نشینی» محصول سال ۱۳۶۱ به کارگردانی ابراهیم مختاری و کیوان کیانی نمایش داده شد. در حاشیه نشست فرصتی دست داد تا با ابراهیم مختاری، که چهره سرشناسی در عرصه مستند هستند، گفت و گوی کوتاهی داشته باشیم. اجاره نشینی از آن دسته فیلمهای مختاری است که کمتر در مورد آن صحبت شده است. مختاری به بسیاری از سوال ها در نشست نقد و بررسی فیلم پاسخ دادند، در فرصتی که داشتیم سوالات دیگری مطرح کردیم که ایشان با گشاده رویی به آن ها پاسخ دادند.
چرا خانه ای برای اجاره وجود ندارد؟ چرا خانه های موجود گران هستند؟
آن موقع برای همین مساله بن بستی درباره خانه پیش آمده بود. برای اینکه پس از یک سال که قرارداد اجاره به پایان می رسید، مستاجر خانه را خالی نمی کرد. قانون هم از موجر حمایت نمی کرد و همین موجب شده بود موجرها خانه هایشان را اجاره ندهند. مالک هیچ ضمانتی نداشت برای بالا بردن اجاره یا تخلیه خانه. الان قانون مثل قبل شده و به آن عمل می شود. مالک ها هم که حمایت قوه قضائیه را دیدند دوباره شروع کردند به اجاره دادن خانه هایشان.
چند روز قبل لوازم یک معلم را ریخته بودند داخل خیابان، تاسف برانگیز بود. ظاهرا هیچ چیز عوض نشده، مستاجرها همان مستاجرها هستند و موجرها همان؟
تبصره عسر و هرج را از قانون موجر و مستاجر که مصوب کمی بعد از ساخت این فیلم است برداشتند. همان قانون دارد عمل می کند منتها چون مستاجرها می دانند که قانون شوخی ندارد در هرصورت تلاش می کنند دچار این وضعیت نشوند.
دیالوگی در فیلم هست به این مضمون «نداری باید بمیری». خیلی راحت این حرف زده می شود، انگار نه انگار اتفاقی در این کشور افتاده، انقلاب شده و یک روح جدید و بزرگ بر جامعه حاکم شده.
جوانی که این دیالوگ را می گوید معترض است. او پسر مستاجری است که لوازمشان بیرون ریخته شده، از جبهه آمده بود و دید که این اتفاق براشان افتاده، برای همین طاقت نیاورد. به مالک حمله کرد و دیدید که آخرش هم به او دست بند زدند و بردند.
مردم خیلی با دوربین راحت بودند. واکنش آن هایی که در فیلم دیده می شوند به دوربین خیلی عجیب نبود. ساختن مستند در آن سالها به این شکلی که امروز داریم خیلی رایج نبوده. سخت است وقتی دارند وسایلت را بیرون می ریزند جلوی دوربین باشی و خودت را کنترل کنی. چه فکری پشت این بود؟
ما قبلا با آنها گفتگو می کردیم و با آنها آشنا می شدیم. برای آنها غریبه نبودیم و ما را به عنوان حامی خودشان می دیدند. امیدوار بودند که حالا که به این وضعیت دچار شده اند صدایشان به گوش مقامات برسد. در نهایت این آرزو را داشتند، برای همین با ما راه می آمدند. کارگرهایی هم که در جریان نبودند در همان چند ساعتی که تخلیه طول می کشید به حضور دوربین عادت می کردند.
درست است که کار سفارشی بوده ولی به نظر خیلی هوشمندانه می رسیده. فکر نمی کنید با این وضعیتی که ما داریم ساخت یک مستند دیگر با همین موضوع لازم است؟
بله مستندسازهای دیگر باید وارد این حوزه شوند(خنده). دوره و نگاه من عوض شده و مسیرم را در عرصه دیگری ادامه می دهم. نوع کنجکاوی و توجهم تغییر کرده. در این کار سفارش دهنده فیلمی را می خواست و ما هم با او همراه بودیم، انگار که سفارش برای خودمان بود. ما سفارش را مال خودمان کرده بودیم، این یک مهارت محسوب می شود و سفارش دادن همیشه بار منفی ندارد. بستگی به این دارد که چگونه سفارش را برای خود بکنید و به نگاهی برسید که کار مال شما باشد. در کشتی فنی هست به نام بدل، می گویند فلانی بدل زد و حریف را مال خود می کند و او را در اختیار می گیرد، اینجا هم همین است. در فیلم سفارشی زعفران هم همین کار را کردم، قرار بود کار یک تیزر تلویزیونی باشد، من با سفارش دهند صحبت کردم و تیزر را به مستند تبدیل کردم. در پژوهش های خودم موارد تازه ای به کار اضافه و به سفارش دهنده عرضه کردم، او هم پذیرفت و هزینه های لازم را پرداخت کرد و من با برداشت خودم از نگاه او فیلم ساختم. نکته مهمی است اگر بتوانیم به اینجا برسیم.
شما هنوز هم حرف هایی برای زدن دارید ؟
سعی می کنم(خنده).
توصیه ای برای جوانترها دارید؟
توصیه ای ندارم. فکر نمی کنم سن در این عرصه مطرح باشد. باید به کاری که می کنید علاقه و یک گام بالاتر اعتقاد داشته باشید. باید به جایی برسید که کار به اعتقاد شما تبدیل شود. اینجاست که کار تفاوت ماهیت پیدا می کند و به حرفی تبدیل می شود که ممکن است توجه افراد دیگری را هم به خود جلب کند.
و مشکلات اقتصادی؟
من در بخش خصوصی کار می کنم ولی به دلیل سیاستهای غلط مدیریت دولتی باید بگویم که وضعیت اقتصادی در سینمای مستند بد است. در حال حاضر از طریق کار صنفی تلاش می کنیم این سیاستها را تبدیل به سیاستهایی مفید برای رشد سینمای مستند بکنیم. برای همین بخشی از وقت من صرف کارهای صنفی می شود.
گفتگو: یاسین پورعزیزی