یادداشت حمید بهمنی در پی شهادت سردار حسین همدانی
تو که دانسته رفتی و راحت شدی و این ما هستیم که نه می توانیم کاری کنیم نه می شود کاری کرد، دستمان بسته است
تاريخ : جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۹:۵۲
حمید بهمنی در پی شهادت سردار حسین همدانی در سوریه طی یاد داشتی که آن را در اختیار هنرنیوز قرار داده است نوشته است: سردار خونین و طلایه دار، مدافع حرم، ای یاور بزرگان دیار باقی، چگونه بگریم که سالها است دل خونم ، ولی چه سود که دیگر نه قلمی جان دارد که بنویسد و نمیگذارند بنویسیم و نمی گذارند کاری برای شما ها انجام دهم ، خوب شد به آغوش کشیدی این فیض عظما را خوب شد. به گزارش خبرنگار سینمایی هنرنیوز متن کامل دل نوشته حمید بهمنی کارگردان دفاع مقدس در پی شهادت سردار حسین همدانی به شرح ذیل است: بسم رب الشهدا ء و الصدقین خبر ناگواری بود اما از یک طرف خبر مسرت بخشی برای آن دنیا و شهیدان عالی مقام بهشت ، حاج احمد و دوستانش ، حسین آمد، حسین همدانی، اما ما گریان و غمخوار از این جهت است که عمری غصه می خوریم وچنان دنیا و شیفتگی آن ما را گرفته که حتی در مخیله مان هم نمی گنجد لحظه ای به شهادت فکرکنیم این درحالی است که اسم خودمان را گذاشتیم هنرمند دفاع مقدس! سردار خونین و طلایه دار ، مدافع حرم، ای یاور بزرگان دیار باقی چگونه بگریم که سالها است دل خونم ، ولی چه سود که دیگر نه قلمی جان دارد که بنویسد و نمیگذارند بنویسیم و نمی گذارند کاری برای شما ها انجام دهم ، خوب شد به آغوش کشیدی ای فیض عظما را خوب شد. درد دلهایت را با کسانی تقسیم می کنی که حداقل هم گوش شنوا دارند، همه چشم بینا وهم عامل به عمل بودند ، خوب شد که باردیگر به ما یاد دادی درِباغ شهادت بسته نیست بلکه همت و جهد می خواهد نه حرف بی عمل . سردارم اعتراف می کنم من برای هنر شهادت و ایثار ترویج این فرهنگ فنا ناپذیر کاری نکردم اگر چه کمی وجدانم راضی است تو خوب می دانی چرا راضی ام ، می گویم تو که دانسته رفتی و راحت شدی و این ما هستیم که نه می توانیم کاری کنیم نه می شود کاری کرد، دستمان بسته است سلیقه ها و بی سلیقه سوار بر کار ، به خدا اشکم جاری است که چگونه تلافی کنم عملت را،شهادت را،خونت را ،هجرت را ،رفتند را، بودنت را با چه پشتوانه ای، حسین جان سفرت خوش باد. ما اینجا هنوز اندر خم کوچه های نفس هایمان غوطه وریم، چه بسا در کوچه های بی مسئولیتی ، نادانی ، نفهمی و ندانم کاری ، خوب شد بار سفر بستی ، حسین عزیز، ای سرافراز میهنم.من اینجا مُرده ام و تو زنده ،خوب گفت سید شهیدان اهل قلم که ما مُرده ایم و شما زنده اید. برایمان دعا کنید که حداقل در این دنیایی که پُر از نهاد ، وزارت و سازمان و ارگان است .... کاری کنیم ، نمی دانم شاید بهتر است بمیریم و نباشیم حسین خوبم در این دنیای بی خاصیت ما هنرمندان مثلا دفاع مقدس، پول هست خوبش هم هست ،آدم هست خوب هم هست اما دستمان در دست هم نیست ولی کاری نمی شود حسین جان، تو را به آن شهدای آن دیار که اینک در کنارشان روزی می گیری قسم می دهم که دعا کن به اندازه سرسوزنی کاری کنیم ، شاید همان دعا هدایت ما باشد که بفهمیم شما چه کسانی بودید و برسرعهد تان ماندید اگر چه با تاخیر اما به قافله رسیدید خوشا آنانکه الله یارشان بی, بحمد و قل هو الله کارشان بی. دلم گرفته از زمانه ای که فقط یک دلسوز واقعی دارد و آنم فرمانده دلها فرمانده شما ، من ، ما ، آقامان ، آقای مظلوم و تنهایم سید علی خامنه ای که حرفشان را می شنویم ،پرچم شان را بالا می بریم اما عمل نمی کنیم . برایمان دعا کن که عالِم به عمل شویم والسلام علی عباده الله الصالین حمید بهمنی