درايران گونه اي مستند كه تحت عنوان مستند بازسازي شناخته مي شود كمتر مورد توجه بوده است. دليل آن به مولفه هاي متعددي بازمي گردد. اما يكي ازمهمترين آنها سختي ها و دشواري هاي ساخت اينگونه آثار است. آنچنان كه گاهي اوقات توليد يک اثر مستند بازسازي از توليد يک اثر نمايشي باهمان محتوا دشوارتر وپر هزينه تراست.
دشواري ها و هزينه هاي بسيار توليد آثار مستند بازسازي كه متاسفانه در پاره اي مواقع براي مديران و سفارش دهندگان اين آثارنيز توجيه پذير نيست ، باعث شده تا آثاري كه در گونه مستند بازسازي توليد شده اند ، نتوانند قابليت هاي مستند سازان ايراني را تمام و كمال بروز دهند ونتيجه آن خلق اثاري ضعيف بوده كه در طول ساليان اين باور را ترويج داده است كه ساخت مستندهاي بازسازي نه توجيه اقتصادي دارد و نه به خلق اثري ماندرگار منجر مي شود.
در اين ميان اما مستند آخرين روزهاي زندگي به نويسندگي و كارگرداني محمدحسين مهدويان و تهيه كنندگي حبيبالله والينژاد همه اين پيش فرض ها را از اعتبار انداخته است.
آخرين روزهاي زندگي از بسياري جهات اثري منحصر به فرد است. از پرداختن به زندگي شهيد حسن باقري كه خود فردي منحصر به فرد بوده گرفته تا نحوه ساخت و توليد آن.
آخرين روزهاي زمستان ، با بازسازي بخشهاي مختلف زندگي شهيد حسن باقري سعي دارد در ۱۰ قسمت ۵۰ دقيقهاي زندگي اين شهيد بزرگوار را به نمايش بگذارد.
اين اثر كه حدود هشتاد درصد تصاوير آن توليدي وبازسازي شده است چنان در روايت به يكدستي رسيده است كه هرگز مخاطب تصور نمي كند با اثري بازسازي شده روبروست.
هرچند قسمت هاي اوليه سريال مستند «آخرين روزهاي زمستان» كه به كودكي و نوجواني شهيد باقري مي پردازد ، نتوانسته حس وحال درخشان قسمت هاي بعدي همين مجموعه را تكرار كند ، اما در باقي قسمت ها به ويژه از زماني كه سريال وارد فضاي جبهه شده و زندگي شهيد باقري دردوران جنگ را روايت مي كند ، به اثري چشمگير و كم نظير بدل مي شود.
دليل اين قوت وآن ضعف هم به همان منحصر به فردبودن اثر بازمي گردد.
ازانجا كه مستند اخرين روزهاي زمستان صحنه هاي مختلفي از دوران دفاع مقدس را به نمايش مي گذارد و باتوجه به اينكه ، تصاوير مستند زيادي ازدوران دفاع مقدس درطول ساليان متمادي از رسانه ملي براي مخاطبان پخش شده است ، همين قرابت وشناخت باعث شده تا مخاطب سريال ،خيلي زود با تصاوير بازسازي شده احساس نزديكي كند. ازاين رو مخاطب به تصور اينكه تصاوير مستندي ازدوران جنگ را باهمان حس وحال تماشا مي كند با اثر همراه شده واز ديدن آن لذت مي برد.
البته در اين ميان تيزهوشي كارگردان و به ويژه فيلمبردار مستند اخرين روزهاي زمستان هم نبايد ناديده انگاشته شود. سازندگان مستند آخرين روزهاي زمستان با انتخاب دوربين شانزده ميليمتري براي هرچه نزديك تر شدن به فضاي تصاوير مستند برجاي مانده از جنگ – بسياري از تصاوير جنگ موجود درآرشيو ها با دوربين هاي شانزده ميلميتري ثبت وضبط شده اند- ونزديك ساختن كيفيت صوتي و تصويري اثر تهيه شده به مستندهاي دهه شصت به ويژه آثار شهيد مرتضي اويني و همچنين دكوپاژ حساب شده و ميزانسن هاي دقيق ، تلاش كرده اند تا مخاطب تفاوتي بين تصاوير بازسازي شده و تصاوير مستند قائل نشود وهمين مسئله موفقيت اثر را تضمين كرده است. زيرا هم مخاطب تصاويري مستند را مي بيند و هم تصاويري مي بيند كه تاكنون نديده و برايش تازگي و جذابيت دارد.
هرچند اين عامل موفقيت اثررا در كليت باعث شده اما در بخش هاي كودكي به دليل نبود مابه ازاء مستند و تلفيق نشدن تصاوير بازسازي شده با تصاوير واقعي حاصل كار به موفقيت قسمت هاي بعدي نمي رسد.
نكته بعدي در موفقيت و منحصر به فرد بودن آخرين روزهاي زمستان ، پرداختن به جزئيات و توجه به هر عاملي است كه واقعي تر شدن تصاوير را درپي داشته است.
گروه توليد اين مستند با صرف وقت و هزينه هاي بسيار موفق شده اند تا تصاويري بكر و تازه از دوران دفاع مقدس توليد كنند كه به شدت واقعي مي نمايند . از انتخاب بازيگران ونزديكي چهره آنان به شخصيت هاي واقعي گرفته تا بازسازي صحنه هاي مشهور جنگ كه روايت مستند انها به مراتب سخت تر از بازسازي نمايشي آنها ست.
يكي ديگر از اقداماتي كه در اين مستند انجام گرفته وبر منحصر به فرد بودن اثر صحه مي گذارد ، استفاده از صوتهاي واقعي دوران دفاع مقدس است. به طور مثال در بخشي از اين كار از صداي واقعي شهيد باقري و ديگر افراد استفاده شده و تمام لحظات آن صحنه مورد بازسازي نمايشي قرار گرفته است. به عبارت ديگر در اين زمينه كاري برعكس دوبله انجام شده است و در واقع براي صداها تصويرسازي شده است.
از ديگر عوامل منحصر به فرد بودن اخرين روزهاي زمستان علاوه بر بازي خوب بازيگران به ويژه «مهدي زمينپرداز» در نقش شهيد باقري ميتوان به شبيهسازي فضا و همچنين محل فيلمبرداري يا همان لوكيشن ها ي اين مستند اشاره كرد كه انصافاً كاري در خور تحسين است. حذف المانهاي امروزي در داخل شهرها و گرفتن سكانسها و پلانهايي مربوط به اوايل دهه ۶۰ اگر نگوييم كاري غير ممكن اما قطع به يقين اقدامي بسيار دشوار و سخت است كه گروه توليد اخرين روزهاي زمستان به خوبي از پس آن برآمده اند.موفقيتي كه حتي آثار تاريخي سينما وسيما با صرف هزينه هاي بسيار هم تاكنون به طور كامل به آن دست نيافته اند.
درآخرين روزهاي زمستان نحوه فيلمبرداري و استفاده درست از آكسسوارو ديگر وسايل موجود در صحنه، مانع ديده شدن المان هاي امروزي لوكيشن ها شده و در واقع بيننده اگر بدون اطلاع قبلي از سال توليد و تهيه اين اثر به تماشاي آن بنشيند به سختي ميتواند سال توليد آن را حدس بزند و حتي چه بسا كه تصور كند اين تصاوير در همان ايامي كه فيلم در حال نمايش آن است اتفاق افتادهاند.
ديگر عاملي كه مي توان درراستاي منحصر به فرد بودن مستند آخرين روزهاي زمستان ازآن يادكرد موسيقي اين مستند است.موسيقي اين مستند و تلفيق آن با اصوات مستند موجود برروي تصاوير چنان درهم آميخته اند كه هيچكدام ديگري را نفي نمي كند و حس وحال مورد نظر كارگردان را به خوبي به مخاطب منتقل مي سازد .
به هرحال مستند آخرين روزهاي زندگي وساخت آن يك اتفاق منحصر به فرد است ونشان مي دهد اگر ذوق واستعداد هنرمند ايراني با مضامين وطني درهم آميخته شود حاصل كار قطعا اثر منحصر به فرد وماندگار خواهد بود كه نمونه اش را هيچ جاي ديگري نمي توان جستجو كرد .