• یک
محمد بیریای گیلانی متخلص به «شیدا» در سال ۱۲۹۸ هجری شمسی در بندر انزلی دیده به جهان گشود و در «نیشابور» روزگار گذراند ؛ شاعری که اشعار ولایی اش نشان می دهد عشق و شناخت عمیقی به ادبیات آیینی به خصوص عاشورایی داشت . دو مجموعه «نیلوفر مرداب» و «نیمروز عاشورا» کارنامه ادبی این شاعر «صائب»شناس معاصر کشور را رقم می زند . اثر «نیمروز عاشورا» به عنوان کتاب تخصصی در حوزه علمیه قم شناخته شد.
محمد بیریای گیلانی با اشعاری بالغ بر ۲۰ هزار بیت در سن ۷۵سالگی بدرود حیات گفت و در آرامگاه مشاهیر نیشابور در خاک آرمید. و اما گوشه گیری این شاعر عاشورایی و شاید هم غربت نشینی سبب شد تا پژوهشگران ادبی معاصر فرصت دست یابی به آثارش را نداشته باشند حتی در آثاری چون: چراغ صاعقه (گزینش علی انسانی و بامقدمه موسوی گرمارودی/۱۳۸۲) با کاروان شعر عاشورا (گردآورنده: مریم بختیاری/ ۱۳۸۳)/ و شرح منظومه ظهر (نقد و تحلیل شعر عاشورایی از آغاز تا امروز- دکتر غلامرضا کافی/۱۳۸۶) ردپایی از بیریای گیلانی به چشم نخورد و این مهم انگیزه ای شد تا درنگی بر «نیمروز عاشورا» را پیش رو داشته باشیم.
● دو
در نیمروز عاشورا شاعر به نقل روایت محض ننشست، منظومه عاشورا را به لحظه های شاعرانه آراست توامان با فرآیندهای پندآموز.
در یادداشت آغاز کتاب این گونه آمد:
«نیمروز عاشورا قریب چهارهزار بیت شعر، اعم از مثنوی و قصیده پیرامون قیام و شهادت و زندگانی و ولادت حسین بن علی علیه السلام است» و شاعر این تصاویر ناب را برای «نیمروز عاشورا» به زمزمه می نشیند:
نیمروزی چون قیامت سهمگین/ دهشت افزا، وحشت انگیز، آتشین
نیمروزی چون دل کافر سیاه/ روشنایی های حق را کینه خواه
نیمروزی تیره تر از ناف شب/ غوطه ور، در لجه ظلم و شعب
نیمروزی در لباس اهرمن/ لرزه افکن بر تن دشت و دمن
نیمروزی دوزخ آسا شعله بار/ فتنه پرور دامنش از هر کنار
نیمروزی کز شرار خشم او/ وز نگاه خون چکان چشم او
خورده بر هم دستگاه کائنات/ بسته از هر سوی آن، راه نجات
و لحظه هایی سرشار از تشبیهات عاشورایی به مثابه «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»:
چشم گردون خیره و مبهوت و مات/ مانده بر آیینه آب فرات
و اندر آن آیینه لغزان و نرم/ موجها از درد و محنت بود و شرم
صحنه هایی غرق خاکستر شده/ تازه گل هایی در آن پرپر شده
تازه گل هایی زباغستان دین/ معنی «هذا لآیات مبین»
سرو قامت ها تپان در خون و خاک/ جسم شان چون پیکر گل، چاک چاک
سینه ها از تشنه کامی ریش ریش/ آب خورده از فرات خون خویش
بارد از آتش فشان نیمروز/ شعله های جانگزا و سینه سوز
● سه
بیریای گیلانی؛ به این سبب «صائب»شناسی » را در کارنامه ادبی خود دارد چون در مجموعه غزلیات «نیلوفر مرداب» به روشنی نشان داد که دلبستگی و علاقه خاصی به سبک اصفهانی یا هندی دارد ولی در «نیمروز عاشورا» سبک عراقی را توامان با زبانی ساده و ملموس پیش رو گرفت -شاید منظومه ها وقتی در قالب قصیده یا مثنوی شکل می گیرند نیازمند سبک عراقی باشند زیرا بتوانند پیام اثر را به آسانی القاء کنند و بی تردید «نیمروز عاشورا» به سبب عظمت واقعه جانگداز کربلا به تصویر کشیده شد تا اثرگذارتر باشد:
شام عاشورا که غمگین بود و تار/ غوطه می زد در نسیمی مرگبار
مه زخجلت بود، پنهان زیر ابر/ رفته از دست فلک دامان صبر
دیو صحرا گشته از وحشت خموش/ آمد هر ذی حیاتی را به گوش
صبح عاشورا که چرخ نیلگون/ داشت بر دامان خود دریای خون
خون و آتش چون درآمیزد به هم/ عالمی را ناگهان ریزد به هم
از سحرگه فتنه های بی شمار/ بود در سیمای گردون آشکار
صبح چون خورشید عاشورا دمید/ آتشی سوزنده برصحرا دمید
و این آموزه و پند اخلاقی که به واقع عبرت آموز است:
عقل فاسد ماند از حق بی خبر/ می گزیند راه باطل، راه شر
قوم جاهل باشد از حق، درگریز/ پس چسان یابد حق از باطل، تمیز؟
لاجرم باطل خدایی می کند/ در جهان فرمانروایی می کند
جاهلان را می کند دور از خدا/ می برد این قوم را تا هر کجا
● چهار
توفیق بیریای گیلانی را در اثر ماندگار نیمروز عاشورا بایستی در لطف و عنایت حضرت دوست و پای بندی وی به تبیین ادبیات آیینی دانست زیرا زمانی در آفرینش اشعار ولایی خواهیم درخشید که نذر و نیت ولایی داشته باشیم . «شیدا» در پیشگفتار «نیمروز عاشورا» این گونه به یادگار نوشت:
«از دوران خردسالی، با عنایات خداوند متعال و به تناسب ظرفیت فکری و عقیدتی و امکانات مالی و پرورشی خانواده ی متدینی که در آن متولد شده و نشو و نما می یافتم، با شخصیت عظیم حسین علیه السلام به قدر تفکر و تصور کودکانه خود آشنا شدم. بعدها مدت چهارسال مداوم به مطالعه مآخذ پرداخته- فیش ها و یادداشتهای قابل ملاحظه ای از حاصل مطالعات خود فراهم آوردم، انبوه یادداشتها ترغیبم می کرد که خلاصه و ماحصل مطالعاتم را در قالب مثنوی به نام نیمروز عاشورا عرضه نمایم».
منبع: روزنامه کیهان ( www.kayhannews.ir )