داستان کوتاه و رمان از تأثیرگذارترین قالبهای ادبی به شمار می روند. قابل توجه است که خداوند نیز در کتاب آسمانی قرآن که برای هدایت مردم فرو فرستاده شده، به نوعی از قصه و داستان بهره گرفته است.
اساساً ادبیات را آیینه تمام نمای ملتها می دانند. بنابراین، داستان و رمان می تواند در بازتابش فرهنگ عمومی جامعه، نقشی بسیار مهم و ارزشمندی را ایفا کند و اندیشه ها، باورها و عملکردهای ملتها را به یکدیگر بنمایاند.
بدیهی است، آفرینش داستان کوتاه خوب و رمان پرکشش و تأثیرگذار، به سختکوشی و تلاش نویسندگان بستگی دارد و این که آنان دغدغه نان و آب و مانند اینها را نداشته باشند. پس، برای مددرسانی به خلق آثار برجسته و مفید، باید به حمایتهای مادی و معنوی قصه پردازان و رمان نویسان پرداخت. همچنین، وجود یک جریان سالم نقد در جامعه بویژه رسانه ها- که سره و ناسره، خوب، بد و متوسط را از هم جدا و متمایز سازد، می تواند در کاهش آثار متوسط یا بد مؤثر باشد. رفع مشکلات مربوط به توزیع و پخش کتاب نیز یکی دیگر از عوامل مؤثر به شمار می رود.
چنانکه حساسیت ذائقه ای ادبی مردم برای گزینش آثار خوب نیز در این زمینه نقش مهمی دارد بر این اساس، ناشران محترم باید بیشتر به ارایه آثاری بپردازند که ذوق خوانندگان را به سوی رشد و اعتلا رهنمون باشند.
توجه جدی تر دستگاهها و مسؤولان فرهنگی به مقوله کتاب بویژه آثار داستانی، وجود زمینه های لازم برای تشویق و ترغیب پدیدآورندگان آثار خوب و خوانندگان به گزین و خوب خوان، همین طور اصلاح دید کلی و عمومی جامعه نسبت به مسأله کمیت و کیفیت یعنی برخورد آماری نداشتن صرف با قضایای فرهنگی، از جمله عواملی هستند که می توانند به خلق آثار برجسته و ماندگار کمک کنند.
متأسفانه، گروهی از داستانها و داستان نویسان رویکردی عامه پسند دارند و کمتر به ارتقای سطح دانش و بینش خواننده می اندیشند. چنانکه برخی کتابخوانان نیز از این آسیب به دور نمانده اند. یک بررسی اجمالی در میان مراجعان به کتابخانه های عمومی، نشانگر این نکته است که گروه عمده ای از آنان را - پس از مطالعه کنندگان کتابهای درسی و کمک درسی- رمان خوانان تشکیل می دهند و هم این گروه بیشتر در جستجوی آثار درجه چندم هستند؛ یعنی از رمانهای برجسته به لحاظ ادبی یا محتوایی کمتر استقبال می شود و بیشتر این مراجعان در پی رمانهایی با مضمون عاشقانه یا به اصطلاح برخی از آنان خانوادگی؛ بوده و کمتر به رمانهای اجتماعی، آرمانی و هدف گرا روی می آورند!
بر این اساس، اشاره کردیم که ارایه آثار ضعیف- چه از نظر قالب و چه از نظر محتوا و مفهوم و پیام- علاوه بر برخوردار نبودن از کیفیت و در نتیجه نداشتن بازده مطلوب، ذائقه ادبی مردم را در سطحی نازل نگه می دارد و موجب رکود و تنزل سطح آثار هنری و خوب می شود. این جاست که می بینیم میزان داستانها و رمانهای پرمحتوا، ارزشی و حتی ادبی صرف، نسبت به میزان آثار به اصطلاح بازاری، پایین است. به عبارتی، توجه به شمارگان عنوانهای کتابها به جای توجه به پیام و محتوا، یا توجه نکردن به کیفیت در برابر توجه و اهمیت دادن به کمیت، نه در کوتاه مدت و نه در درازمدت، به سود جامعه داستانی کشور نیست! و این نکته را می توان یکی از ضعفهای داستان نویسی یا داستان نویسان دوره اخیر تلقی کرد.
البته، در زمینه وضعیت داستان نویسی، باید اذعان کرد که در کارهای منتشر شده در این سالها، رگه هایی ارزشمند و پیشرفت نسبی داستان نویسی را شاهدیم. اما این حرکت و روند که لازم است، هنوز کافی نیست! شاید در عرصه داستان کوتاه وضعیت کمی بهتر باشد، اما در زمینه رمان، به جز معدودی از آثار، کارهای پرمایه، عمیق، تأثیرگذار، محتواگرا و ارزشی، کم داریم. در زمینه های دینی و اجتماعی مثل تبیین فرهنگ اسلام، انقلاب اسلامی و ارزشهای معنوی، هنوز جای کارهای زیادی خالی است که امید می رود نویسندگان گرانمایه ما، بیشتر به این مقوله ها بپردازند و در این زمینه ها کارهای ماندگار و برجسته ای خلق کنند.
نکته دیگری هم که پرداختن به آن ضروری می نماید، چگونگی و میزان حمایت نهادهای مربوط، از داستان نویسان جوان است که به نظر می رسد در این زمینه نیازمند یک برنامه ریزی حساب شده و سنجیده هستیم. برای مثال، سیاست خرید بخشی از آثار نو قلمها و جوانان تازه کار که جسته و گریخته، به وسیله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت گرفته، باید با برنامه ای مدون و جامع و فراگیر تداوم یابد و چنین حمایتهایی به شکل گسترده از نویسندگان جوان صورت بگیرد.
تلاش برای کشف نیروها و نویسندگان برجسته نیز نیازمند حرکتی پویا، پیوسته و پردامنه است. البته، در این راه باید به بهره گیری از راه کارهایی اندیشیده شود که اولاً گسترده باشند، ثانیاً سامان یافته، ثالثاً مداوم. تا برآیند کار یعنی کشف نیروها به گونه ای نیکو انجام پذیرد. باید توجه داشت، پس از کشف این استعدادها باید برنامه های مدونی برای رشد، پرورش و به بهره رسانی هر چه بیشتر آنها، وجود داشته باشد.
دیگر آن که باید خاطرنشان ساخت، چرخه پخش و توزیع کتاب، بسیار با اهمیت تر از نشر، به معنای چاپ یک اثر است. مهم نیست کتابی چاپ شود، مهم این است که درست و با برنامه پخش شود و به آسانی و گستردگی به دست علاقه مندان برسد. متأسفانه در این زمینه مشکلاتی وجود دارد که رفع آنها، تدبیر و همت و تلاش و توان مسؤولان فرهنگی، ناشران و نویسندگان و به طور کلی همگان را طلب می کند...
باری، سعی در از میان برداشتن موانع گوناگون برای رشد و اعتلای داستان نویسی، می تواند کمک مؤثری به حفظ و نشر والایی ها، ارزشها، کرامتها، ایثارها و معنویت گرایی های فردی و اجتماعی میهن اسلامی ما را عهده دار شود.
در کدام قالب همانند داستان و رمان، می توان پیامهایی همچون میهن دوستی، خداپرستی، مهرورزی، کمک به همنوع، مفاهیم والایی همچون ایثار و شهادت، فرهنگ معناگرا، تعادل فردی و اجتماعی، عدالت طلبی، حق محوری، امر به معروف و نهی از منکر، روابط سالم اجتماعی، مسایل ارزشی و انقلابی، دشمن شناسی، مقابله با ترفندهای استعماری، خودآگاهی و شکوفایی و... را به روشنی و زیبایی و تأثیرگذاری، طرح و تبیین کرد و جاودانه ساخت؟
هم از این روی، بر این باوریم که جاذبه جادویی داستانی و گیرایی و نفوذ و غیرمستقیم گویی آن، قادر است بسیاری از مسایل را به خوبی و زیبایی، در جان و روان خواننده جایگزین سازد. بنابراین هر گاه به این قالب مؤثر، بیشتر اندیشیده شود و موانع و مشکلات داستان نویسی - که به پاره ای از آنها اشاره شد- برطرف شوند و نویسندگان ما با بصیرت بیشتری به فعالیت در این گستره بپردازند، می توان از داستان و رمان، همچون آیینه ای صاف و روشن، برای بازتاباندن و تجلی فرهنگ عمومی کشور و رشد و شکوفایی و پویایی و بالندگی آن بهره گرفت و می توان داستان و رمان را به جایگاه و منزلت والای خود، نزدیک و نزدیکتر ساخت و از این قالب زیبا و والا برای اعتلای حق و استقرار عدل و نهادینه کردن راستی ها، درستی ها و زیبایی ها به شایستگی بهره مند شد.
جواد نعیمی